قسمت دوم خاطرات شهید «لطفالله خدر»
مادر شهید «لطفالله خدر» نقل میکند: «لطفالله از جلوی اتوبوس برگشت. گفتم: چیزی جا گذاشتی؟ سرش را پایین آورد و گفت: پیشانیام رو بوس نکردی؟ دلم لرزید. پیشانیاش را بوسیدم و برای همیشه رفت.»
کد خبر: ۵۸۳۲۵۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۲۳
قسمت نخست خاطرات شهید «لطفالله خدر»
خواهر شهید «لطفالله خدر» نقل میکند: «گفتم: داداشجان! مامان گریهوزاری میکنه، نرو! گفت: مامان یک قهرمانه. بلند شد و ساک را در کنار اتاق گذاشت و گفت: اینجا باشم چه کار کنم؟ اونجا لااقل برای آخرتم میتونم کاری کنم.»
کد خبر: ۵۸۳۲۴۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۲۲
خاطرات شفاهی والدین شهدا
مادر شهید «عباس احمدی» میگوید: پسرم توی فامیل اخلاقش نمونه بود و با همه خوشرفتار بود. همیشه پای منبر مینشست و به مسجد میرفت. هفده ساله بود که راهی جبهه شد.
کد خبر: ۵۸۳۲۲۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۰۹
خاطره شهید «محمد کرم دکامی» به نقل از برادر شهید؛
سال 64 پدرم برای انجام حج واجب اعزام شد و برادرم نیز همزمان برای شرکت در عملیات عاشورای 2 اعزام شد که در همین عملیات و در زمانی که پدرم در سفر حج بود به شهادت رسید و مفقودالاثر شد.
کد خبر: ۵۸۳۲۱۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۱۱
زندگینامه شهید «محمد چوبکار»؛
شهید «محمد چوبکار» از شهدای پزشک لرستان است که در دوران دفاع مقدس با سمت پزشک در میدان جنگ حاضر شد و در نهایت سی ام خرداد 1367 در مهران به شهادت رسید.
کد خبر: ۵۸۳۱۷۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۰۹
همرزم شهید «احمد تبریزی» نقل میکند: «احمد موتور را روشن کرد و با لبخند دست تکان داد. موتور هنوز چند متری جلو نرفته بود که خمپارهای با صدای بلند پیغام شهادت احمد را در جبهه جنوب پخش نمود.»
کد خبر: ۵۸۳۱۷۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۱۵
کلیپی از تصاویر شهید «روح اله سپهوند» تهیه شده که در ادامه می بینید.
کد خبر: ۵۸۳۱۶۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۰۹
خاطرات سردار قاسمی از حضور سردار سلیمانی در جبهه ایلام،
«سردار سلیمانی»، اسطوره جهانی در هشت سال جنگ تحمیلی بود که در عملیاتهای زیادی شرکت داشت؛ از جمله عملیات مهم که در جبهۀ ایلام صورت گرفتند. وی در عملیات فتحالمبین در فروردینماه سال ۱۳۶۱ به عنوان فرماندۀ تیپ ۴۱ ثارالله نقشآفرینی کرد که با پنج گردان در این عملیات، در منطقۀ دشت عباس شرکت داشت. تیپ ایشان در این عملیات فوقالعاده نقشآفرین و تأثیرگذار بود. سردار «حاج محمدتقی قاسمی» از رشادتهای سردار حاج قاسم سلیمانی در جبهه ایلام را برای مخاطبان نوید شاهد تعریف میکند.
کد خبر: ۵۸۳۱۵۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۰۹
همسر شهید «قدرت بابا»:
«حال عجیبی داشتم، آرام و قرار نداشتم و مدام در حال گریه کردن بودم. دو روز دلم آشوب بود، حس غریبی داشتم تا اینکه خبر شهادت همسرم را به من دادند ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید «قدرت بابا» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۸۳۱۴۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۰۹
خاطرات شهيد «تيمور بارانی بيرانوند» به نقل از مادر شهيد؛
مادر شهید «تیمور بارانی بیرانوند» درخصوص خاطرات فرزند شهیدش میگوید: من مخالف رفتن او به جبهه بودم ولی او با اصرار توانست به جبهه برود.
کد خبر: ۵۸۳۰۹۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۰۸
خواهر شهید «رسول ایوانکی» نقل میکند: «درحالیکه خودنویسی را جلویش گرفته بود، آن را به طرف مادر برد و گفت: جایزه گرفتم. من هم رفتم کنار مادر و به خودنویس نگاه کردم. رسول گفت: قشنگه؟ گفتم: آره، خیلی. آن را به من داد و گفت: بیا! مال تو.»
کد خبر: ۵۸۳۰۶۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۱۱
مادر شهید «حسن اسیریسرخه» نقل میکند: «صدایش توی گوشم پیچید: چه معنی داره که شما گِل کفش من رو پاک کنی؟ داشتم ظرفها را میشستم که زنگ زدند. فامیل یکییکی آمدند. یواشیواش داشتم مطمئن میشدم که حسنم شهید شده.»
کد خبر: ۵۸۳۰۵۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۲۶
خواهر شهید «عباسعلی کسائیان» نقل میکند: «سال ۱۳۶۴ با هم رفتیم مشهد. گل دستههای حرم را که دیدیم، عباسعلی ایستاد و شروع کرد به اشک ریختن تا وقتی که داخل صحن شدیم. گفت: آقای فراتی! یکی از بزرگترین آرزوهام اینه که خادم امام رضا(ع) بشم. خادمهای حرم رو خیلی دوست دارم.»
کد خبر: ۵۸۳۰۴۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۲۳
دوست شهید «محمدرضا شاطری» نقل میکند: «میگفت: هر وقت مشکلی براتون پیش میاد، وضو بگیرید و برید سراغ قرآن. چند تا آیه بخونید، انشاءالله راه حل پیدا میشه! من خیلی تجربه کردم.»
کد خبر: ۵۸۳۰۳۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۱۹
شهید والامقام «سیدمحمدجواد نوری کرمانشاهی» اهل خرم آباد بود که در تاریخ سیزدهم فروردین 1361 در دشت عباس به شهادت رسید.
کد خبر: ۵۸۲۹۹۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۰۶
«آسمان، آبیتر» مجموعه کلیپهای مصاحبه با والدین شهدا، همسران، آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد است. این قسمت از «آسمان، آبیتر» گفتگو با مادر بزرگوار شهید «مصطفی برزگر ابرقوئی» پرداخته است. این مادر بزرگوار بیان کرد: «وقتی پیکر فرزندم و وسایلش را بعد از شهادت آوردند پول خمس را کنار گذاشته بود.» پایگاه اطلاع رسانی نوید شاهد یزد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت میکند.
کد خبر: ۵۸۲۹۹۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۰۶
همرزم شهید «حسین چلوویان» نقل میکند: «میگفت: با اینکه گناهکاریم، اما خدای مهربان باز هم به ما لطف داره و نعمت خودش رو از ما نمیگیره. بعد میگفت: دوست دارم گمنام باشم.»
کد خبر: ۵۸۲۹۴۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۰۸
«از کربلای ۴ تجربه اندوختیم و خیلی درسها به ما داد. یکی اینکه پی بردیم که هر چقدر بدنسازی و آموزشهای آبی و خاکی را با بچهها کار کنیم، اثر مثبتی دارد ...» ادامه این خاطره از جانباز «حمزهعلی قربانی» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۸۲۹۳۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۰۶
خاطرات شفاهی والدین شهدا
مادر شهید «منصور میرزاده کوهشاهی» میگوید: یک روز، دوست فرزندم به او خبر داد که اشرار را در اطراف روستایشان دیده است، پسرم همراهش میرود و داخل کانال مخفی میشوند، اما اشرار متوجه حضورشان شدند و گفتند؛ شما بسیجی کوهشاهی هستید و سپس به سمت پسرم و دوستش تیراندازی کردند. بعد از خاکسپاری بود که فهمیدم فرزندم به شهادت رسیده است.
کد خبر: ۵۸۲۹۱۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۰۵
«پنج یا شش روز به عید سال ۱۳۶۱ مانده بود. ساعت ده شب شهید بابایی به منزل ما آمد و مقداری طلا که شامل یک سینه ریز و تعدادی دستبند بود به من داد و گفت: فردا به پول نیاز دارم. اینها را بفروش ...» ادامه این خاطره از همرزم شهید سرلشکر خلبان «عباس بابایی» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۸۲۹۱۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۰/۰۹