- زندگی نامه/وصایا

navideshahed.com

او را شهید زنده صدا می‌کردیم

او را شهید زنده صدا می‌کردیم

غلامرضا نوملی همرزم شهید «سیدعباس حسینی اوزینه» نقل می‌کند: سید عباس شب‌ها از سنگر بیرون می‌رفت، نماز شب می‌خواند و خیلی با دعا و مناجات مأنوس بود، برای همین ما او را شهید زنده صدا می‌کردیم، و او در جواب ما می‌گفت: بادمجان بم آفت ندارد، من کجا و شهادت کجا!
سعادت شهادت

سعادت شهادت

شهید «محمد علی خانه شیر» در بخشی از وصیتنامه خود می‌نویسد: مادر عزیزم! افتخار کن و بر خود ببال که فرزندت را در راه خدا و اسلام هدیه دادی. مادر جان خوشحال باش چرا که فرزندت به آروزی خویش که همان سعادت شهادت است، رسید.
با مشتی گره کرده نام شهید را فریاد زد

با مشتی گره کرده نام شهید را فریاد زد

هنگام اعزام کاروان رزمندگان به جبهه هنگامی که کار حضور و غیاب رزمندگان را انجام می‌دادند، هر کسی که نامش خوانده می‌شد می‌گفت حاضر، اما وقتی نام محمدتقی را خواندن او با مشتی گره کرده فریاد زد شهید.
مگر خون من رنگین‌تر از خون آنهاست؟

مگر خون من رنگین‌تر از خون آنهاست؟

برادر شهید «سلیمان نژاد عین شیخ شره جین» نقل می‌کند: سلیمان به مادرم گفت: دوستانش زخمی شده‌اند و او باید برای کمک به آنها و اهدای خون به بیمارستان برود، مادرم مخالفت کرد و گفت: در این شلوغی به صلاح نیست که بیرون بروی! اما او گفت: باید بروم، آنها به خون نیاز دارند، مگر خون من رنگین‌تر از خون آنهاست؟