آذربایجان غربی - خاطرات

خاطرات
بیش از ۱۲ سال میادین مین را پاکسازی کردم
خاطرات شفاهی جانبازان ‌ ‌

بیش از ۱۲ سال میادین مین را پاکسازی کردم

جانباز ۵۰ درصد «نادر موسی وند» در بیان خاطرات خود می‌گوید: «بعد از انفجار مین و قطع یکی از پاهایم، بعد از چند ماه دوباره سرپا شدم و مسئولیت بخشی از پاکسازی میادین مین را بر عهده گرفتم و بیش از ۱۲ سال میادین مین را پاکسازی کردم و ...»
راننده با خودرو از روی کمر و سرم عبور کرد
خاطرات شفاهی جانبازان ‌ ‌

راننده با خودرو از روی کمر و سرم عبور کرد

جانباز ۵۵ درصد «میرکریم هاشمی» در بیان خاطرات خود می‌گوید: «راننده با شوکر به من ضربه زد و سپس با توجه به بیهوش شدنم من را با خود در خیابان کشید و سپس با خودرو از روی کمر و سرم عبور کرد و ...»
گفتند ارتش تسلیم شده، شما هم تسلیم شوید
خاطرات شفاهی جانبازان ‌ ‌

گفتند ارتش تسلیم شده، شما هم تسلیم شوید

جانباز ۵۰ درصد «میر رسول عظیمی» در بیان خاطرات خود می‌گوید: «در عملیات دارلک گروه‌های معاند قصد تصرف پاسگاه سپاه را داشتند و در بی‌سیم مدام به دروغ می‌گفتند؛ ارتش تسلیم شده است، شما هم تسلیم شوید و ...»
ناگهان احساس کردم پشت دستم گرم شد
خاطرات شفاهی جانبازان ‌ ‌

ناگهان احساس کردم پشت دستم گرم شد

جانباز ۲۵ درصد «مولود باباسی» در بیان خاطرات خود می‌گوید: «در حال دویدن بودن که ناگهان احساس کردم پشت دست راستم گرم شد و اسلحه‌ام بر روی زمین افتاد، گلوله خوردم و خودم را درون کانال انداختم و ...»
عقیده شهید باکری درمورد دسته بندی رزمندگان بعد از جنگ به روایت جانباز ۳۰ درصد دفاع مقدس

عقیده شهید باکری درمورد دسته بندی رزمندگان بعد از جنگ به روایت جانباز ۳۰ درصد دفاع مقدس

جانباز سرافراز «محمد عابدینی» در گفتگویی از خاطره اش با شهید باکری بیان می‌کند: «شهید باکری گفت بعد از جنگ رزمندگان اسلام سه دسته خواهند شد یک دسته شهید میشوند، یک دسته، مخالفان را می‌بینند، دق می‌کنند و می‌میرند و یک دسته هم مقام و ریاست چشمشان را می‌گیرد.»
فریاد می‌زدم مردم دور شوند
خاطرات شفاهی جانبازان ‌ ‌

فریاد می‌زدم مردم دور شوند

جانباز ۵۵ درصد «محمود عباسی فرید» در بیان خاطرات خود می‌گوید: «با تجربه سربازی می‌دانستم بعد از زدن خمپاره توسط منافقین و گروه‌های ضد انقلاب و جمع شدن مردم، دوباره برای تلفات بیشتر خمپاره در همان محل می‌زنند، بعد از خمپاره اول، فریاد می‌زدم مردم دور شوند و ...»
دشمن آتش حمله را زیاد کرد
خاطرات شفاهی جانبازان ‌ ‌

دشمن آتش حمله را زیاد کرد

جانباز ۵۵ درصد «محمود حسینی کوکیا» در بیان خاطرات خود می‌گوید: «شب در تظاهر به حمله بودیم و ما نقش طعمه را داشتیم، که دشمن آتش حمله را زیاد کرد و ...»
با دندان ترکش را بیرون کشیدم
خاطرات شفاهی جانبازان ‌ ‌

با دندان ترکش را بیرون کشیدم

جانباز ۶۰ درصد «محمد ولی اللهی» در بیان خاطرات خود می‌گوید: «ترکشی که به دستم اصابت کرد را با دندان بیرون کشیدم و با ملحفه ای که برای تمیز کردن سلاح استفاده می‌کردیم زخم را پوشاندم و ...»
با انفجار مین به گوشه‌ای پرت شدم
خاطرات شفاهی جانبازان ‌ ‌

با انفجار مین به گوشه‌ای پرت شدم

جانباز ۶۰ درصد «محمد علی رامین» در بیان خاطرات خود می‌گوید: «با انفجار مین در مسیر حرکت به گوشه‌ای پرت شدم و سپس بر اثر ریزش سنگ‌هایی که با انفجار مین اول به هوا پرتاب شده بود، مین‌های دیگر هم شروع به انفجار کردند و ...»
ناگهان پایم روی مین رفت
خاطرات شفاهی جانبازان ‌ ‌

ناگهان پایم روی مین رفت

جانباز ۵۰ درصد «محمد رشید جو» در بیان خاطرات خود می‌گوید: «اول فکر کردم خمپاره زدند و کتفم آسیب دیده است، اما ناگهان متوجه شدم پایم روی مین رفت و ...»
۱
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه