نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات
قسمت نخست خاطرات شهید «میر قربان مطهری‌منش»
همسر شهید «میر قربان مطهری‌منش» نقل می‌کند: «به نیت نماز جمعه به طرف مسجد جامع راه افتادیم. تمام راه زیر لب زمزمه کرد که: دوست دارم همچو علی‌اکبر(ع) بمیرم! دوست دارم در دل سنگر بمیرم!»
کد خبر: ۵۷۸۰۵۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۴

قسمت پنجم خاطرات شهید «حسین عابدینی»
مادر شهید «حسین عابدینی» نقل می‌کند: «مثل مرغی که سرش را کنده باشند، بال‌بال می‌زد. با هزار زحمت انداختنش توی ماشین و بردنش بیمارستان فاطمیه. بین راه از همسرش خواسته بود: بگو من رو ببرن دیباج پیش بابات. پدر رقیه دیباج دفن بود. انگار می‌دانست که دیگر وقت سفر آخرت رسیده است.»
کد خبر: ۵۷۸۰۴۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۴

در قسمتی از جلد سوم کتاب «به قول پروانه» که خاطرات شهربانو و کبری چگینی از زنان امدادگر استان قزوین است، می‌خوانید: «انگیزه همگی ما مبارزه با رژیم حاکم بود. در سطح گسترده اعلامیه تکثیر می‌نمودیم و به دست مردم می‌رساندیم. سخنرانی‌ها و پیام‌های امام را روی نوار ضبط می‌کردیم و نشر می‌دادیم و به داد مجروحان تظاهرات می‌رسیدیم ...»
کد خبر: ۵۷۸۰۳۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۳

«گفتند می‌خواهیم شما را به زیارت حضرت امام‌خمینی(ره) ببریم. شالباف اظهار کرد که ما این روز‌ها را لحظه‌شماری می‌کردیم، این زمان یک فرصت طلایی است و چشمان ما امشب خواب ندارد ما خانه نمی‌رویم ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید «مهدی شالباف» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۷۸۰۲۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۳

«متانت ایشان آشکار بود طوری که وقتی ایشان در مجلسی حضور داشت آن جمع از چارچوب‌های احترام خارج نمی‌شد و جمع تحت تأثیر ایشان قرار می‌گرفت ...» ادامه این خاطره از شهید جانباز «مجید نبیل» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۷۸۰۲۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۳

پدر شهید «مهدی نانکلی»:
«مهدی عاشق امام خمینی(ره) بود، حرف‌های ایشان را به خوبی از رادیو گوش کرده و در اجرای آن تلاش می‌کرد. پسرم در دوران انقلاب اسلامی، در انجام امور فرهنگی و انقلابی فعال بود، من هم از فعالیت‌هایش خبر داشتم، مخالفتی نداشتم و از ایشان راضی بودم ...» آنچه می‌خوانید ناگفته‌های پدر شهید «مهدی نانکلی» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۷۸۰۱۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۳

قسمت چهارم خاطرات شهید «حسین عابدینی»
دوست شهید «حسین عابدینی» نقل می‌کند: «گاهی قسمت می‌شد که حسین آقا و همسرش را می‌بردم اطراف سمنان برای تفریح. پسر کوچکم همراهم می‌آمد. توی صحرا حسین او را بالای کولش می‌گرفت و باهاش بازی می‌کرد. وقتی خبر شهادت حسین را به پسرم دادم، چیزی دیدم که پیش از آن هرگز ندیده بودم.»
کد خبر: ۵۷۷۹۸۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۳

نوید شاهد: انتشارات سوره مهر در تازه ترین اثر خود به روایت خاطرات یک معلم جانباز، از دوران هشت ساله جنگ می پردازد.
کد خبر: ۵۷۷۹۶۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۳

خاطرات شفاهی والدین شهدا
مادر شهید «حسین جاودان» می‌گوید: شهیدم خیلی مظلوم بود. اخلاق خوبی داشت و همیشه در حال خواندن نماز و دعا بود. تا زمانی که به شهادت نرسیده بود خیلی به من می‌رسید و حواسش به همه چیز بود. روز جمعه در شهر پاکوه بودم که به من اطلاع دادند فرزندم شهید شده است.
کد خبر: ۵۷۷۹۶۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۳

در آستانه گرامیداشت روز جهانی نابینایان، جانباز ۷۰ درصد بصیر، «محمدعلی رحیمی‌شال»، طی مصاحبه‌ای نحوه مجروحیت جانبازی خود را روایت می‌کند که از شما دعوت می‌کنیم نظاره‌گر قسمتی از فیلم این مصاحبه باشید.
کد خبر: ۵۷۷۹۶۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۳

«نگاه آقا مهدی زین‌الدین به مصیب، نگاهی همراه با افتخار و لذت بود و می‌گفت: هر وقت آقا مصیب با ما باشد، خیال‌مان از بابت تخریب راحت است ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید «مصیب مرادی‌کشمرزی» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۷۷۹۴۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۲

برگی از خاطرات آزادگان؛
«روز‌ها و ماه‌ها گذشت تا اینکه خبر آزادی ما را دادند. اصلاً باور نمی‌کردیم انگار در خواب و رؤیا بودیم، وقتی به مرز رسیدیم سه روز ما را قرنطینه کردند ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات آزادگان قزوین است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۷۷۹۳۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۲

کلیپ «رفتند تا بمانیم»/ قسمت اول
همسر شهید «محمدکاظم شهروی» می‌گوید: «محمدکاظم شهید زندگی کرد و به این مقام والا رسید.»
کد خبر: ۵۷۷۹۳۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۲

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
مادر بزرگوار شهید «مهدی علیپوربشری» طی مصاحبه‌ای، در تشییع و خاکسپاری پیکر مطهر این شهید بزرگوار از خوابی پرده بر می‌دارد که فرزند شهیدش، میهمان حضرت معصومه(س) شد، از شما دعوت می‌کنیم نظاره‌گر قسمتی از فیلم این مصاحبه باشید.
کد خبر: ۵۷۷۹۲۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۲

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
مادر بزرگوار شهید مفقودالاثر «اکبر برمایون» طی مصاحبه‌ای، نحوه مفقودالاثر شدن فرزند شهیدش را روایت می‌کند که شما را به تماشای قسمتی از این فیلم مصاحبه دعوت می‌کنیم.
کد خبر: ۵۷۷۹۰۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۱

معاون فرهنگی بنیاد شهید و امور ایثارگران خراسان شمالی عنوان کرد؛
کهنسال گفت: برابر برنامه‌ریزی‌های صورت گرفته دو هزار و ۶۵۴ خاطره مربوط به والدین و همسران شهدا و همچنین جانبازان و آزادگان ضبط شده است که در قالب تفاهم‌نامه‌ای با اداره‌کل صدا و سیمای استان مقرر شد این خاطرات به صورت مستمر از شبکه استانی «اترک» پخش گردد.
کد خبر: ۵۷۷۹۰۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۱

خاطرات بانوان بسیجی/
نوید شاهد: یک روز یکی از خانم ها وقتی پتو را باز می کند قطعه ای از انگشت یک شهید را پیدا می کند و موضوع را به بقیه می گوید. اقدس ماما می گوید:" به ما گفته شده اگر با چنین چیزی مواجه شدید، هر چه سریعتر آن را دفن کنید تا دیگران نبینند و روحیه شان را از دست ندهند".
کد خبر: ۵۷۷۸۷۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۹/۰۸

«هیچ وقت از سختی کارش حرفی نمی‌زد و مسایل کاری را در خانه بازگو نمی‌کرد ...» ادامه این خاطره را از زبان مادر شهید «حسن حسین‌پور» در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۷۷۸۷۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۱

برگرفته از داستان طنز دفاع مقدس؛
«یک ماه گذشت هیچکس خبری از سعید نداشت. رفت و آمد دوستان و فامیل بیشتر ما را مشکوک کرده بود. عباس آخرین نفر بود که سعید را دیده بود. در جواب بابا گفته بود: حاجی خیالتون راحت باشه عملیات تموم شده، خبری نیست. سعید بی‌خیال دنبال گشت و گذار خودشه ...» آنچه می‌خوانید گزیده‌ای از داستان طنز دفاع مقدس است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۷۷۸۷۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۱

خاطرات شفاهی
«علی نبی‌پور گیسی» جانباز جنگ تحمیلی می‌گوید: به صورت داوطلب عازم جبهه شدم و در عملیات‌های والفجر 8، کربلای 4 و کربلای 5 شرکت نمودم. عملیات والفجر 8 شروع شده بود و داشتیم به طرف فاو پیشروی می‌کردیم که بمب شیمیایی زدن و ...
کد خبر: ۵۷۷۸۶۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۱