
گفتگو با مادر سه شهید اهل تسنن«علی، علی محمد و قادر شریفی»
اشکهایم را پنهانی بدرقه راهشان کردم
«خاتونکاکاویسی»، مادر شهیدان گفت: فرزندانم کم توقع و دلسوز بودند. هر بار که از خانه بیرون میزدند دلشورههای عجیبی میگرفتم و وقتی که برمیگشتند تازه احساس خوشبختی میکردم. زمانی که از عراق راهی ایران شدند اشک در چشمانم جمع شده بود برای اینکه اشکهایم را نبینند برگشتم و با گوشه روسریام آن را پاک و بدرقه راهشان کردم.