نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطره
خاطره‌‌ای از شهید «محمدنور عبداللهی»
همکار شهید تعریف می‌کند: «یک جسد روی زمین افتاده بود. وقتی دیدن ما برای کمک از هلال احمر آمده‌ایم صدایمان زدند، وقتی جلو رفتیم دیدیم که...»
کد خبر: ۵۶۱۷۱۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۱۲

سومین یادواره شهدای بخش محمدیه و گرامیداشت سالروز شهادت سپهبد شهید «حاج قاسم سلیمانی» برگزار می‌شود.
کد خبر: ۵۶۱۷۰۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۱۱

خاطره‌‌ای از شهید «حسین چراغ‌سوز»
مادر شهید تعریف می‌کند: «زمانی که به جنگ می‌رفت می‌گفت «من حقوقی نمی‌خواهم، همه می‌گیرند ولی من نمی‌خواهم پول بگیرم چون این جهاد فی سبیل الله است و کسی هم نباید در راه خدا پول بگیرد.»»
کد خبر: ۵۶۱۶۸۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۱۱

خاطره‌‌ای از شهید «یوسف جعفرپور»
برادر شهید تعریف می‌کند: «یک روز متوجه شدم که لنگ می‌زند، مجدداً از او پرسیدم دیگه چه شده است، درست راه نمی‌روی. صحبت کرد و گفت دوباره من را گرفتند و به ساواک بردند و...»
کد خبر: ۵۶۱۶۷۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۱۱

قاب خاطره از سرباز گمنام امام زمان شهید «یارحسین محمدی» از شهدای دفاع مقدس استان ایلام که دی ماه 1367 در حین مأموریت در کوه مانشت به درجه رفیع شهادت نایل آمد.
کد خبر: ۵۶۱۶۴۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۱۰

خاطره‌‌ای از شهید «ابراهیم تنیده»
مادر شهید تعریف می‌کند: «شهید برای رسیدن به قرب الهی در دل شب با خدا راز و نیاز می‌کرد و به بچه‌هایش که سنشان کمتر بود قرآن را یاد می‌داد.»
کد خبر: ۵۶۱۶۲۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۱۰

خاطره‌‌ای از شهید «محمد اکبری بیژن‌آباد»
برادر شهید تعریف می‌کند: «وقتی که محمد موقع اعزام سربازی‌اش بود سفارشات زیادی می‌کرد که مبادا پدر و مادر را اذیت کنم و بسیار مواظبشان باشم تا این که...»
کد خبر: ۵۶۱۶۰۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۱۰

مادربزرگ شهید «بابک ابراهیمی» نقل می‌کند: «لباس رزمش را پوشیده و در راهروی خانه‌ام ایستاده بود. آمد داخل اتاق کنار من. با اشتیاق نگاهش کردم. بلند شد و رفت. من همین‌طور با چشم‌هایم او را بدرقه می‌کردم که از خواب پریدم.»
کد خبر: ۵۶۱۶۰۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۱۰

قسمت دوم خاطرات شهید «بابک(رسول) ابراهیمی»
مادر شهید «بابک ابراهیمی» نقل می‌کند: «دیدم رسول در حال سجده اون‌قدر گریه کرده که از حال رفته. فکر می‌کنین معنی خوابم چیه؟ گفت: این خواب تا چند روز دیگه تعبیر می‌شه.»
کد خبر: ۵۶۱۵۷۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۰۹

خاطره‌‌ای از شهید «عبدالله شکری»
پدر شهید تعریف می‌کند: «تقدیر خدا بود که او به شهادت برسد و ما هم افتخار می‌کنیم که او شهید شده و راه امام حسین(ع) را ادامه داده است.»
کد خبر: ۵۶۱۵۶۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۰۹

مادر شهید غلامحسین بارانی روایت میکند:مدتی بود نیاز به یک جفت کفش داشتم ولی به دلیل ناتوانی در راه رفتن برایم مقدور نبود به خرید برم. شبی غلامحسین به خوابم آمد و نشانی یک جفت کفش در منزل را به من داد...»
کد خبر: ۵۶۱۴۵۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۰۶

با حضور حجت‌الاسلام پناهیان؛
گرامیداشت ۹ دی و یادواره سپهبد شهید «حاج قاسم سلیمانی» با حضور حجت‌الاسلام‌والمسلمین علیرضا پناهیان در قزوین برگزار می‌شود.
کد خبر: ۵۶۱۴۲۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۰۶

خاطره‌‌ای از شهید «خلیل تختی‌نژاد»
فرمانده شهید تعریف می‌کند: «در سوریه به یکی از خطوط درگیر و خطرناک رفت. در حالی که می‌توانست در همان پشت خطوط در‌گیری بماند. همین روحیه جهادی و شجاعانه خلیل بود که ماندگارش کرد.»
کد خبر: ۵۶۱۴۲۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۰۶

شنبه، ۹ دی؛
یادواره شهدای شهر قشلاق و حومه با هدف زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا، شنبه، ۹ دی برگزار می‌شود.
کد خبر: ۵۶۱۴۱۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۰۶

با هدف ترویج فرهنگ ایثار و شهادت؛
یادواره ۲۷۶ شهید دانش‌آموز و ۵۸ شهید فرهنگی استان قزوین به منظور ترویج فرهنگ ایثار و شهادت و شناساندن سیره شهدا به جوانان با حضور جمعی از مسئولان، معلمان و دانش‌آموزان قزوینی برگزار شد.
کد خبر: ۵۶۱۳۸۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۰۵

خاطره‌‌ای از شهید «عبدالله داد اکبری‌نیا»
مادر شهید تعریف می‌کند: «گفتم همراه برادرش است با هم می‌روند و با هم به خانه برمی‌گردند ولی برادرش آمد و او را جا گذاشت.»
کد خبر: ۵۶۱۳۷۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۰۵

همرزم شهید «مصطفی تیرگران» تعریف می‌کند: در هفت تپه که بودیم هنگام شب آقا مصطفی یک لیوان پر آب بر می‌داشت و آب را برای ساختن وضو نماز شب استفاده می‌کرد.
کد خبر: ۵۶۱۳۷۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۰۵

خاطره‌‌ای از شهید «سید علی‌اصغر حسینی زیارتی»
خواهر شهید تعریف می‌کند: «خیلی بچه مهربانی بود و آزارش به هیچ کس نمی‌رسید. زمانی که بچه بود گندم برمی‌داشت و روی لانه مورچه‌ها می‌نشست و برای آن‌ها...»
کد خبر: ۵۶۱۳۷۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۰۵

خاطره‌‌ای از شهید «عباس بازماندگان قشمی»
برادر شهید تعریف می‌کند: «برای مرخصی به میناب آمد، در آن‌جا بود که پیمان بستیم هیچ وقت از هم جدا نشویم. حتی در بدترین شرایط با هم عازم جبهه شدیم.»
کد خبر: ۵۶۱۳۶۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۰۵

قسمت نخست خاطرات شهید «بابک(رسول) ابراهیمی»
مادر شهید «بابک ابراهیمی» نقل می‌کند: «دو تا پایش را توی یک کفش کرده بود و گفت: الا و بلا باید من رو هم بفرستین مدرسه. به او گفتم: رسول‌جان! تو هنوز کوچکی، مدرسه راهت نمیدن. قبول نمی‌کرد. موقع امتحانات، ما به اشتباهمان اعتراف کردیم.»
کد خبر: ۵۶۱۳۴۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۰/۰۴