مادر شهید - صفحه 12

مادر شهید

مادر شهید «سیدمحمد موسوی» آسمانی شد

مادر شهید «سیدمحمد موسوی» دار فانی را وداع گفت.

مادر شهید «محمدحسن دادار» دعوت حق را لبیک گفت

جمیله دهستانی مادر بزرگوار شهید «محمدحسن دادار» پس از سال ها دوری از فرزندش دارفانی را وداع گفت و به فرزند شهیدش پیوست.
تاریخ شفاهی مادران شهدا؛

هیچگاه حاضر نشد دروغ بگوید

مادر شهید می‌گوید: شهید محمد علی ابراهیم نیا دهیاری بود که هیچگاه حاضر نشد دروغ بگوید.

فیلم| خبر اعزام به جبهه با نامه

مادر شهید «محمد آقاخانی» تعریف می‌کند: محمد بی‌خبر به جبهه رفت. چند روز به خانه نیامد و بعد از چند روز از او نامه‌ای به دست ما رسید که در آن نوشته بود من در جبهه هستم.
تاریخ شفاهی والدین شهدا؛

شهیدی که دستمزد کارش را به فقرا می‌داد

مادر شهید «غلامحسین اسدی» می گوید: یکی از بستگان ما خیلی نیازمند بود و غلام‌حسین چون آن موقع پول چندانی نداشت از پدرش خواست تا به آن فامیل کمک کند و وقتی پدرش به او گفت خودت به آن فرد کمک کن غلام‌حسین گفت من الان پول چندانی ندارم که بتوانم به او کمک کنم. این مادر شهید گفت: غلام‌حسین برای اینکه بتواند به آن فامیلمان که محتاج بود کمک کند از پدرش خواست که در کارهایش به او کمک کند و در مقابل پدرش به او دستمزد بدهد و پدرش نیز پذیرفت و غلام‌حسین پولی را که پدرش به‌عنوان دستمزد کار کردنش به او پرداخت می‌کرد را به آن فامیل می‌داد.
خاطرات شفاهی مادران شهدا؛

پسرم آرزوی پدرش را برآورده کرد

مادر شهید «محمد غیاثی پور» در خاطره از فرزند شهیدش گفت: «محمد 13 ساله بود که جنگ شد. پدرش افسوس میخورد که چرا جوانی ندارم که راهی جبهه کنم. محمد با شنیدن حرف پدر گفت پدر جان پس من جوانت نیستم! اگر چه سنم کم است اما من آرزوی تو را برآورده می کنم.»
خاطرات شفاهی مادران شهدا؛

مردی بود برای حراست از مملکتش

مادر شهید "علی اکبر خسروانی" در توصیف فرزند شهیدش گفت: «افتخار می کنم که بچه ام را به راه قرآن دادم. این کودک برای این دنیا نبود. او مَلک بود و فردوس برین جایش بود. وقتی گریه می کردم او را پسرم صدا نمیکردم ، سرور ما بود. مردی بود برای حراست از مملکتش.»
خاطرات شفاهی مادران شهدا؛

هنگام شیر دادن محمود وضو می‌گرفتم

مادر شهید "محمود رسولی" در خاطراتی از فرزند شهیدش گفت: «هنگام شیر دادن محمود وضو می‌گرفتم. من خیلی روی تربیت فرزندانم حساس بودم. نذر کرده بودم سرباز امام زمان (عج) شود.»
خاطرات شفاهی والدین شهدا

کلیپ/همان دوران نوزادی چهره اش مثل نور روشن بود

نوید شاهد مازندران، به مناسبت سالروز وفات حضرت ام البنین سلام الله علی‌ها و تکریم مادران و همسران شهدا کلیپی از مصاحبه با مادر شهید «سیدجمال موسوی سوادکوهی» منتشر کرده است که شما را به دیدن این کلیپ دعوت می‌کنیم.

کلیپ|راز یک جفت کفش مادر شهید

مادر شهید غلامحسین بارانی روایت میکند:مدتی بود نیاز به یک جفت کفش داشتم ولی به دلیل ناتوانی در راه رفتن برایم مقدور نبود به خرید برم. شبی غلامحسین به خوابم آمد و نشانی یک جفت کفش در منزل را به من داد...»

وعده دیدار هر سال، روز وفات مادرِ سقّایِ کربلا

سید مسعود هر سال زودتر از بقیه سالروز وفات مادرِ سقّایِ کربلا به دیدنم می‌آید! انگار تشکر می‌کند، جوری تربیتش کردم تا مثل ابوالفضل عباس(ع) سقّایِ کربلا، پا در رکاب سید‌الشهدا باشد و به شهادت برسد.

مراسم تکریم مادران شهدا در مسجد قائم کرج برگزار می‌شود

آیین بزرگداشت مادران شهدا و وداع با پیکر شهید گمنام در کرج برگزار می شود.
تاریخ شفاهی مادران شهدا؛

بنیامین ۱۰ ساله بود که همه کارهای خانه را انجام می‌داد

مادر شهید امیر بنیامین شیرزاد از خاطرات پسرش تعریف می‌کند: بنیامین ده ساله بود، هنگامی که به سفر حج مشرف شده بودم و از سفر بازگشتم متوجه شده سقف منزل را رنگ کرده و خانه را تمیز کرده است.
گفتگو با مادر شهید«مرتضی محمدیان»

14 سالگی به بهانه آب دادن به رزمند‌گان به جبهه رفت

مادر شهید «مرتضی محمدیان» در گفت‌وگو با خبرنگار نوید شاهد بیان کرد: «بهش می‌گفتیم تو بچه‌ای و مزاحم افراد داخل جبهه می‌شوی، در جبهه چه کاری می‌توانی انجام بدهی، شهید گفت می‌توانم به رزمنده‌ها آب بدهم.»
مادر شهید دامادی:

پسرم هنگام شهادت، لبخندی بر لب داشت

ننه باجی مادر شهید محمدعلی دامادی می‌گوید: خواستم جنازه‌اش را ببینم می‌گفتند اگر داخل بروی نمی‌توانی تحمل کنی و سر و صدا می‌کنی. روسری ام را جلوی دهانم بستم و گفتم حالا منو داخل ببرید. ۵ تا کشو سردخانه را باز کردیم. پنجمین جنازه محمد بود. دیدم لبش را گاز گرفته بود، اما روی صورتش لبخند داشت.

مادر شهید «قدرت‌الله فصیحی‌رامندی» آسمانی شد

نرجس خاتون فصیحی‌رامندی مادر شهید گرانقدر «قدرت‌الله فصیحی‌رامندی» و جانباز و آزاده «فرج‌الله فصیحی‌رامندی» آسمانی شد.
خاطره‌‌ای از شهید «خلیل تختی‌نژاد»

خانه را آب و جارو کردم تا آمدنش را جشن بگیرم

مادر شهید تعریف می‌کند: «روزها به سختی سپری می‌شد و چشم‌مان به تلفن بود تا شاید خلیل تماس بگیرد. خبری در تلویزیون نگرانی‌مان را چند برابر کرد...»

شهید نوجوانی که وعده غذای روزانه‌اش را به فقرا می‌داد

مادر شهید «ناصر رازی» نقل میکند: ناصر هر روز ناهار و شام خود را برمی‌داشت و می‌گفت من می‌روم و در بسیج غذای خود را صرف می کنم. بعد از شهادتش متوجه شدیم سهمیه غذای خود را به یک پیرزن و نوه هایش که در نزدیکی ما زندگی می کردند تقدیم میکرد.

مادر شهید والامقام «چمانی» به فرزند شهیدش پیوست

«حاجیه خانم فاطمه علیجانپور» مادر صبور شهید والامقام «سعدالله چمانی» به فرزند شهیدش پیوست.
برگرفته از خاطرات مادر شهید پرویز(امیر) فرخ زاده؛

پسر شهیدم پس از ۲۱ سال با توسل به حضرت زینب (س) بازگشت

مادر شهید پرویز (امیر) فرخ زاده روایت می‌کند:من هرگز شهادت پسرم را باور نداشتم. ۱۱ سال تمام به دنبالش گشتیم چند سال بعد از شهادت پسرم در اربعین حسینی، در مجلس روضه‌ای نشسته بودم و متوسل به حضرت زینب (س) شدم و گفتم: «نشانی از پسرم برایم بفرست...» ادامه این خاطره را بخوانید.
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه