چهاردهم خرداد: روز عروج آفتاب جماران به بلندای ابدیت؛
خبر نبود! صاعقه بود، زلزله بود که تا ساعت ۷ صبح آن روز، بعد از صوت حزین قرآن، با ترکیدن بغض گوینده اخبار رادیو پخش شد، یکباره آتشفشان شد... طوفان شد، سیلاب آتش از جانها و جگرهای سوخته سرریز شد و جان و جهان را شعلهور کرد و قیامت عظمایی شد از خیل سوگواران سیه پوش که بر سر و سینهزنان، ضجهکنان و مویهکنان، یتیمی و بیکسی را به شور و خروش و به فریاد و فغان آمده بودند. کسی باور نداشت که همه هستیاش، همه امید و ایمانش، اماماش، که بارش دستهایش بر سر روزگارمان، سایه امن آرامش بود، یکباره رفته باشد و ملتش را تنها گذاشته باشد...