جانباز 30 درصد و پدر دو شهید ابوالفضل رجب زاده می گوید: «من از سال 1357 به خاطر خدمت به مردم و محافظت از ناموس پای این انقلاب بودهام و هم اکنون که ۸۵ سال سن دارم نیز حاضرم خانوادهام را در راه مردم، انقلاب، رهبری و قرآن حتی جانم را تقدیم کنم.»
جانباز 70 درصد «ابراهیم گرمانج کوسی» گفت: «گروهکهای مختلف با اسلحه به سمت روستا می آمدند و ما مجبور بودیم به آنها نان بدهیم، میگفتند به جای سربازی برای دولت، سرباز ما باشید.»
جانباز 50 درصد ابراهیم صوفیانیزاده در بیان خاطرات خود میگوید: «سه بار گفتن نرو زخمی میشوی هر سه بار گفتم توکل بر خدا تا اینکه قدمهایم را میشمردم و پای چپم را گذاشتم روی مین، منفجر شد و پای چپم را برای همیشه از دست دادم.»
مادر شهید عبداله کاظمی گفت: امام را خیلی دوست داشت و عاشقش بود.
در زندگینامه شهید «سید محمد میرسالاری» میخوانیم: در دی ماه ۱۳۵۰ وقتی حکومت بعث ایرانیان را با خشونت از عراق بیرون راند، محمد هم به همراه خانوادهاش عازم قم شدند. محمد عاشق جهاد در راه خدا و شهادت بود و سرانجام به آرزویش رسید.
مادر شهید «مهراب رشیدی گلروئیه» میگوید: اخلاقش خیلی خوب بود. زمانی که میخواست به جبهه برود به او گفتم؛ مادر اگر برای من باشی برمیگردی و اگر برای من نباشی پیش خدا میروی. برو خدا به همراهت باشد. یک روز فرزندم در خوابم آمد و گفت؛ اگر سر مزارم آمدی برایم گریه نکن چون من در راه خدا و اسلام رفتم.