نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات
«یک شب از شهربانی به حاج‌آقا زنگ زدند گفتند اینجا بمب دست‌ساز پیدا کردیم که عاملش شما هستید و حاج‌آقا را تهدید کردند که امشب خانه شما را آتش می‌زنیم ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات «آیت‌الله هادی باریک‌بین پدرش هید مرتضی باریک‌بین» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۳۲۴۵۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۲۰

خاطرات شفاهی همرزمان شهید؛
همرزم شهید می گوید: شهید «مظلومی» پاسداری مطیع ولایت و رهبری بودند و توکل به خدا را سر لوحه کارهای خود قرار می داد. همیشه و در هر شرایطی لبخند بر لب داشتند. فیلم این مصاحبه در ادامه تقدیم حضورتان می شود.
کد خبر: ۵۳۲۴۵۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۲۰

مادر شهید «احمد قربعلی» نقل می‌کند: «روزی که پدرش از بدرقه او برمی‌گشت، دیدم اشک بر گونه‌هایش نشسته. گفتم: چی شده؟ گفت: احمد دیگر برنمی‌گردد! چهره‌اش نورانی بود و دلش آرام، حال او با همیشه فرق داشت.» نوید شاهد سمنان در سالگرد شهادت، در دو بخش خاطرات ی از این شهید گرانقدر را برای علاقه‌مندان منتشر می‌کند که توجه شما را به قسمت دوم این خاطرات جلب می‌کنیم.
کد خبر: ۵۳۲۴۳۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۲۰

شهیدان رضایی به روایت برادر؛
برادر شهیدان رضایی می گوید: یکی از بچه‌ها که نامش علی بود پشت چهارلول می‌نشست و با شجاعت عجیبی که داشت هواپیماهای عراقی را مقهور نترسی خود می کرد، یک روز هواپیماها راکتی به سمت او شلیک کردند به طوری که نه از علی و نه از چهارلول اثری نماند.
کد خبر: ۵۳۲۴۰۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۲۱

شهیدان رضایی به روایت برادر؛
برادر شهیدان رضایی می گوید: جوان های هم سن وسال کرامت در محله های مختلف بزنجان برای پیروزی انقلاب فعال بودند. محله باغ راهوئیه از محلاتی بود که جوان های آن هم تحصیل کرده و هم انقلابی بودند. یک روز یکی از جوان های همین محله دستش را با تیغ برید و با خون خود روی دیوار نوشت: مرگ بر شاه و درود بر خمینی.
کد خبر: ۵۳۲۴۰۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۲۰

شهید «علیرضا ریگی» مرداد 1343 در زهک متولد شد، پس از حضور در جبهه به نیروی انتظامی پیوست، فروردین 1373 در ایرانشهر به فیض شهادت نایل آمد. در ادامه خاطره‌ای کوتاه از زبان برادر شهید را می‌خوانیم.
کد خبر: ۵۳۲۳۷۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۱۸

«مسئول گرم کردن غذا سفره سحری را چیده بود و همه سر سفره نشسته بودیم. عرب‌ها رسم داشتند در ماه رمضان لیمو امانی را در کتری می‌ریختند و می‌جوشانیدند و شربتی ترش مزه درست می‌کردند ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات خواندنی خلبان سرلشکر شهید «حسین لشگری» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۳۲۳۵۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۱۸

« یک روز آمد به من گفت: پدر تمامی دوستانم به میدان جنگ رفته و شهید شده اند و من نمیتوانم تحمل کنم لطفا اجازه بده من به میدان بروم. من گفتم صبر کن تا امتحاناتت تمام بشود و بعدا برو. بعدا فهمیدیم که کیف و کتاب هایش را به دوستانش داده و از مدرسه به جبهه رفته است.» در ادامه فیلمی از گفتگو با پدر این شهید گرانقدر را می بینید.
کد خبر: ۵۳۲۳۵۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۱۸

برگی از خاطرات دفاع مقدس؛
«شهید آذربون در حالی که از سوی امام راحل، حکم فرماندهی منطقه غرب را در جیب داشت، ولی سمت معاونت آقای صیاد شیرازی را پذیرفت و ترجیح داد در نزد او مشغول خدمت به مملکت شود ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات «منوچهر مهجور» یکی از فرماندهان دوران دفاع مقدس است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۳۲۳۵۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۱۸

روایت «فریده عباسی» از همسرش شهید «حسین علی رضوی»؛
همسر شهید «حسین علی رضوی» می گوید: آخرین بار که می خواست به جبهه برود، گفت: می خواهم برگردم به جبهه و شاید هم دیگر برنگردم.
کد خبر: ۵۳۲۳۱۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۱۷

آسمان ، آبی تر / قسمت اول
کلیپ «آسمان، آبی تر» حاوی خاطرات آزاده، جانباز "محسن زارع زاده" است که در قالب خاطرات شفاهی منتشر می شود. این آزاده سرافراز در 10 مرداد 1346 در شهر خرمشهر به دنیا آمد و تا مقطع دکتری ادبیات عرب تحصیل کرد. در عملیات والفجر مقدماتی در 21 بهمن 1361 به اسارت درآمد و به اردوگاه عنبر منقل شد. وی بیش از 7 سال و شش ماه در بند اسارت دشمنان بعثی بود و سرانجام 2 شهریور 1369 پس از تحمل سال ها رنج اسارت به میهن اسلامی بازگشت.
کد خبر: ۵۳۲۳۱۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۱۷

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
بلقیس محمدپور مادر شهید «کریم نظری» می‌گوید: «من کریم را در راه خدا دادم و از اینکه به شهادت رسیده است، افتخار میکنم.» در ادامه مصاحبه تصویری با مادر این شهید گرانقدر را در نوید شاهد می‌بینید.
کد خبر: ۵۳۲۲۸۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۱۷

برگرفته از نامه‌های دانش‌آموزان به شهدا؛
«حسین جان، امیدوارم که برای ما نیز دعا کنید تا ما پیش شما بیاییم، شما که به سختی وظیفه خود را انجام دادید، حال وظیفه ماست که در پاسداری از ارزش‌های به یادگار مانده از شما بکوشیم و رسالت خود را به جای آوریم ...» ادامه این نامه را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۲۲۴۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۱۶

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
علی‌‌عباس جابری پدر شهید «علی‌جان جابری» می‌گوید: «با پسرم همیشه نمازمان را در مسجد می خواندیم. به نمازه و روزه خیلی مقید بود و همیشه در کارهای کشاورزی کمک حال من بود.» در ادامه مصاحبه تصویری با پدر و مادر این شهید گرانقدر را در نوید شاهد می‌بینید.
کد خبر: ۵۳۲۲۴۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۱۶

گفتگوی تصویری با مادر شهیدان «محمد وفا و محمد هادی منکرسی»؛
مادر شهیدان «محمد وفا و محمد هادی منکرسی» می‌گوید: هر دو فرزندم گوش به فرمان ولایت فقیه بودند، رفتن به جبهه را وظیفه خود می‌دانستند هر در عملیات رمضان باهم بودند تا اینکه محمد هادی 15 ماه مبارک رمضان و در شب تولد امام حسن مجتبی (ع) به شهادت رسید.
کد خبر: ۵۳۲۲۲۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۱۶

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
سیدمحمود حسینی فردویی پدر گرانقدر شهید «سیدمحمد حسینی فردویی» می‌گوید: «پسرم خیلی دوستداشتنی بود. این حُسن اخلاقی را همه‌ی اطرافیانش می‌گفتند. محمد لیاقتش شهادت بود.» در ادامه مصاحبه تصویری با پدر و مادر این شهید گرانقدر را در نوید شاهد می‌بینید.
کد خبر: ۵۳۲۱۸۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۱۵

خاطرات شهید رضا بیگی؛
در خاطرات شهید رضا بیگی آمده است: می خواهم سختی تشنگی فرزندان امام حسین «ع» را تجربه کنم و خیلی دوست دارم مثل شهدای کربلا با لب تشنه به شهادت برسم. در ادامه خاطرات و زندگی نامه این شهید والامقام را می خوانید.
کد خبر: ۵۳۲۱۳۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۱۴

«مجذوب صوت قرآنش بودم، صدای زیبا و دلنشینی داشت. همیشه دوست داشتم قرآن بخواند و من گوش کنم ...» ادامه این خاطره را از زبان همسر شهید «حسن حسین‌پور» در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۲۱۳۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۱۴

حاج آقا فرح‌افزا از روحانيون استان ايلام است كه بيش از چهار سال را در دوران اسارت گذرانده، وی در ذکر خاطره ای از ماه رمضان می گوید: 8 سال تمام قصد غربت کردیم و اسرا با دست های دردمند و دلهای شکسته شان نغمه «اَللّهُمَّ فُکَّ کُلَّ اَسیرٍ» را مرور می کردند.
کد خبر: ۵۳۲۱۱۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۱۴

«پس از شهادت داود، وقتی برادرش به خواستگاری‌ام آمد تردید داشتم چه جوابی بدهم. بعد از چند شب، شهید به خوابم آمد و گفت: آینده‌ات رو تضمین می‌کنم؛ مشکلی پیش نمی‌آید. با برادرم زندگی خوبی خواهی داشت.» نوید شاهد سمنان در سالگرد شهادت شهید «داود کیفری»، خاطرات ی از این شهید گرانقدر را برای علاقه‌مندان منتشر می‌کند.
کد خبر: ۵۳۲۱۱۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۱/۱۴