گاه این بیابان را در فردایی پرآشوب تصور میکرد و خود را در قلب میدانی میدید که رگبارش امان دشمن را بریده است. گاه خود را در محاصره انبوهی از تانکهای دشمن تصور میکرد که هیچ راه گریزی برایش متصور نیست. شاید به همین دلیل بود که در نظرش غم و شادی در هم آمیخته بودند و او را به وجد میآوردند. اولینبار بود که جنگ را با تمام معنایش در ذهن مرور میکرد.
کتاب «مأموریت روی آب» نوشته «فرزین شیرزادی» در قالب داستان بازنویسی خاطرات رزمندگانی همدانی است که در عملیات کربلای 4 و 5 شرکت کردهاند.این اثر با محوريت سرگذشت سه برادر با نامهاي: صمد، ستار و شمسالله ابراهيمي نوشته شده و ماجراي محاصره گروهي از رزمندگان در شب عمليات كربلاي 4 و سير نجات آنها از زبان ستار و شمسالله ابراهيمي بيان شده است
نوید شاهد: یک روز یکی از خانم ها وقتی پتو را باز می کند قطعه ای از انگشت یک شهید را پیدا می کند و موضوع را به بقیه می گوید. اقدس ماما می گوید:" به ما گفته شده اگر با چنین چیزی مواجه شدید، هر چه سریعتر آن را دفن کنید تا دیگران نبینند و روحیه شان را از دست ندهند".