مادر! برای رزمندهها دعا کن
به گزارش نوید شاهد سمنان، «شهید سید محمد طباطباییخو» سوم فروردین ۱۳۴۶ در شهرستان گرمسار به دنیا آمد. پدرش سیدحسین و مادرش صغرا نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. کشاورزی میکرد. به عنوان پاسدار وظیفه در جبهه حضور یافت. چهارم آذرماه ۱۳۶۶ در ماووت عراق بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. پیکر وی را در گلزار شهدای امامزاده سرباز زادگاهش به خاک سپردند.
به خواست خدا پیدا شد
سید محمّد پنج ساله بود. برادرشوهرم داشت گوسفندش را میبرد ییلاق. علی و محمّد که مادرشوهرم هم با آنها بود به ییلاق رفتند. چند تا از گوسفندان از گله جا مانده بود. برادرشوهرم خواست آنها را به گله برساند که محمد و برادرش علی هم پشت سرش راه افتادند. تا نصف راه را که رفتندT علی برگشت و محمد همینطور به راهش ادامه داد. غروب وقتی برادر شوهرم برگشته بود، مادر شوهرم گفت: «پس سید محمّد کو؟» برادر شوهرم گفت: «از من میپرسی؟ مگه پیش شما نبود؟» مادرشوهرم گفت: «یا ابوالفضل! بچهام گم شد. او پشت سرت اومده بود. تو ازش خبر نداری؟»
رادرشوهرم راهی را که آمده بود، برگشت. توی کوه و کمر هرچه گشت، انگار بچه آب شده و رفت توی زمین. هوا تاریک و گرگ و میش شده بود. ناگهان آسمان غرید و تگرگ میبارید اندازه فندق. با چراغ قوه همهجا را گشت. وقتی صبح شد به طرف آبادی راه افتاد. بین راه یکی از فامیلها او را دید که دمغ و ناراحت است.
گفت: «چی شده؟» برادرشوهرم ماجرا را گفت. آن مرد گفت: «نگران نباش، برو پاسگاه سر بزن. از یکی شنیدم که گفت بچهای رو پیدا کردن و بردن پاسگاه.» وقتی این را شنید، خون تو رگهایش جاری شد و به سرعت خودش را رساند پاسگاه. آنجا محمد را پیدا کرد. بچه نیمه شب توی رعد و برق و باران، خودش را به خیابان رساند و گریه میکرد. راننده وانتی که رد میشد، بچه را گرفت و به پاسگاه تحویل داد. بعداً برایش قربانی کردیم.
(به نقل از مادر شهید)
برای بچههای رزمنده دعا کن
از بچههای جبهه خیلی تعریف میکرد. از صفا و صمیمیت آنها میگفت و از مهربانیشان. میگفت: «مادر! برای بچههای رزمنده دعا کن که طوری نشن.»
مادرم میگفت: «برای همه و تو هم دعا میکنم.» میگفت: «من جام خوبه، ولی بعضیها دم گلولهان و هر لحظه خطر تهدیدشون میکنه.»
(به نقل از خانواده شهید)
انتهای متن/