قسمت نخست خاطرات شهید «سید احمد شجاعی‌امرئی»
همسر برادر شهید «سید احمد شجاعی‌امرئی» نقل می‌کند: «همسرم می‌گفت: احساس می‌کنم دیگه برنمی‌گرده! این دفعه همه رو نصیحت می‌کرد. به ما می‌گفت: راه راست رو پیش بگیرین، چون تازه زندگی‌تون رو شروع کردین، مواظب باشین پاتون نلغزه!»

مواظب باشین پاتون نلغزه!

به گزارش نوید شاهد سمنان، شهید سید احمد شجاعی‌امرئی سیزدهم مرداد ۱۳۴۶ در شهرستان گرمسار به دنیا آمد. پدرش سید مصطفی، کارمند بانک بود و مادرش حمیده نام داشت. تا سوم متوسطه درس خواند. تعمیرکار خودرو بود. به عنوان پاسدار وظیفه در جبهه حضور یافت. بیست و ششم دی ۱۳۶۵ در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش قرار دارد.

جایزه خوب قرآن خواندن

هر وقت که جایزه خوب قرآن خواندنش را می‌گرفت، سر و صدایش را از سر کوچه می‌شنیدیم. از او می‌پرسیدم: «چرا داد می‌زنی؟» می‌گفت: «بدون اشتباه قرآن خوندم و جایزه گرفتم.»

(به نقل از پدر شهید)

مواظب باشین پاتون نلغزه!

«دلم خیلی برایش تنگ شده!»

به شوخی گفتم: «سید احمد که تازه دیروز رفته، تو چقدر مهربون شدی؟» آهی کشید و گفت: «نمی‌دونم چرا احساس خاصی دارم. فکر می‌کنم دیگه برنمی‌گرده.»

ته دلم خالی شد و گفتم: «تو که از این فکر‌ها نمی‌کردی. برادرت دفعه پیش هم رفت و اومد.»

گفت: «آره، اما دیدی این دفعه همه رو نصیحت می‌کرد. به ما می‌گفت که راه راست رو پیش بگیرین، چون تازه زندگی‌تون رو شروع کردین، مواظب باشین پاتون نلغزه!»

(به نقل از همسر برادر شهید، زهرا کرمعلی)

ماشین سنگین

گفتم: «تو مکانیک ماشین‌های سنگینی، این رو قبول دارم، اما این ماشین ولوو رو تو دزفول هم نتونستن درست کنن. فکرهایت را بکن!»

گفت: «چیز سختی نداره. فقط دنده‌هایش به هم ریخته. چندتا عیب دیگه هم داره درستش می‌کنم. فقط شرط یادت نره!»

وسایل را برداشت و رفت زیر ماشین. بعد هم زد زیر آواز. کارش همین بود. موقع کار کردن آواز می‌خواند. چند ساعت بعد به سراغم آمد و گفت: «تحویل شما. شرط یادت نره.»

چند روز به مرخصی می‌رم.»

(به نقل از هم‌رزم شهید، جمشید نباتی)

 

انتهای پیام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده