آنجا صفای دیگری دارد
به گزارش نوید شاهد سمنان، شهید رمضانعلی دارابی هشتم دی ۱۳۴۲ در روستای چهارقشلاق از توابع شهرستان گرمسار به دنیا آمد. پدرش محمد، کشاورز و دامدار بود و مادرش مونس نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. او نیز کشاورز بود. به عنوان سرباز ژاندارمری در جبهه حضور یافت. شانزدهم خرداد ۱۳۶۳ با سمت راننده تراکتور در پایگاه قبغلوجه سقز دچار سانحه رانندگی شد و به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای روستای قاطول شهرستان زادگاهش قرار دارد.
این خاطرات به نقل از مادر شهید است که تقدیم حضورتان میشود.
ماه رمضان نامش را باخود آورد
ماههای آخر بارداریام بود. تمام مدت ماه را روزه گرفته بودم. دلم میخواست خدا بچه پاکی به ما بدهد. شب آخر ماه رمضان، همه سر سفره افطار، دور کرسی نشسته بودیم. درد را تحمل کردم تا بعد از افطار، سفره را جمع کردند.
هر لحظه حالم بدتر میشد: «گفتم: «برین قابله رو خبر کنین.» تا نزدیکیهای سحر درد کشیدم تا اینکه قبل از اذان صبح بچهام به دنیا آمد. اسمش را به احترام ماه شهادت امیرالمؤمنین، رمضانعلی گذاشتیم.
آنجا صفای دیگری دارد
یکی از همرزمانش گفت: «چند سرباز به پایگاه ما معرفی شده بودن. به اندازه کافی سنگر و آذوقه نداشتیم. از اینکه نیروی تازه نفس به کمکمون آمده بود، خیلی خوشحال بودیم. فرمانده به رمضانعلی که از سربازهای قدیمی و ارشدشون بود، مأموریت داد که با یکی از سربازها که تک فرزند خونوادهاش بود، برای بچههای تأمین جاده غذا ببرن. بعد هم سفارش کرد خیلی مواظبش باشه تا اتفاقی براش نیفته. به هر حال غذا رو به بچهها رسوندن. در برگشت به پایگاه، ماشینشون روی مین رفت و رفیقش تکهتکه شد و او از ناحیه فک، صورت و دست مجروح شد. مدتی بیهوش روی زمین افتاده بود، بعد به بیمارستان منتقلش کردن.»
چند روز بعد که به خانه آمد، هنوز ماسه و شنریزه در دستهایش مانده بود. حق با دوستش بود. به سختی با سوزن بیرون آوردیم. نذر امام رضا (ع) کردیم، اگر حالش خوب شود، او را به پابوس آقا ببریم. غذای او سوپ و مایعات بود که با نی به او میدادیم. با آن وضع جسمی، اصرار داشت به جبهه برگردد. میگفت: «دلم برای بچهها تنگ شده. اونجا صفای دیگهای داره.» خدا توفیق داد با هم به مشهد مشرف شدیم. به لطف آقا، حالش خوب شد. بعد از چند روز به کردستان رفت.
انتهای متن/