نوید شاهد خراسان جنوبی خاطرات شهید "جواد ناظری" را منتشر می کند. وی روز بیست و هشتم شهریور سال 1345 در شهرستان فردوس متولد و روز هفدهم مرداد سال 1362 در جبهه مهران به فیض شهادت نایل شد.
کد خبر: ۴۸۵۵۸۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۲۷
همسر شهید "شهباز کوچک" در خاطره ای می گوید: «آن روز یکی از روزهای نوروز بود. حیاط را با آب و جارو شستم و زیراندازی در ایوان حیاط پهن کردم، ناگهان صدای در زدن به گوشم رسید...»[ متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۸۵۳۵۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۲۳
نوید شاهد خراسان جنوبی نقل خاطراتی از شهید "جواد كاووسى" را منتشر می کند. او روز اول مردادماه 1347 در شهرستان فردوس متولد و روز هشتم مردادماه 1362 در ارتفاعات کله قندی جبهه مهران به شهادت رسید.
کد خبر: ۴۸۵۳۲۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۲۳
نوید شاهد - مادر شهید "کمال سودبخش" در خاطرهای میگوید: «فرزندم کمال برای پیروزی انقلاب اسلامی بسیار تلاش میکرد و با پخش اعلامیه و شرکت در تظاهرات خشم خود را به رژیم سفاک شاهنشاهی نشان می داد...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۸۵۲۷۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۲۲
نوید شاهد - مادر شهید "کمال سودبخش" در خاطره ای می گوید: «پس از شهادتش، پیکر کمال و هم رزمش سوخته و تکه تکه شده بود و اصلاً قابل شناسایی نبودند. وقتی آنها را به شیراز آوردند، دیگر از شناسایی آنها قطع امید کرده بودیم...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۸۵۲۷۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۲۳
نوید شاهد - «بچههايی كه در عکس میبينيد دستهايشان در دست هم است، برادران واقعی بودند. در اين برنامه، علاوه بر اينكه در جمع، صيغه برادری خوانده میشد دوباره میآمدند در گوشه و كنار، با هم پيمان میبستند و میگفتند: شما را به خدا اگر شهيد شديد دست ما را هم بگيريد ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات خواندنی شهید "مجید پیلهفروشها" است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۴۸۵۲۳۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۲۲
روایتی کوتاه از همرزم شهید" اکبر روندی"؛
نوید شاهد - محمد نجفی همرزم شهید "اکبر روندی" در روایتی می گوید: «شهید معتقد بود که ما برای اجرای عدالت به جبهه آمده ایم و می گفت در این اوضاع و احوال جنگ انصاف نیست که ما امکانات داشته باشیم، اما دیگر همرزمانمان از امکانات محروم باشند.»
کد خبر: ۴۸۵۱۶۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۲۱
نوید شاهد - «با وضعیت پیش آامده موضوع عملیات هم منتفی شد و گفتند نیروها ترخیص شوند و ممنوعیت تماس با خانوادهها را بردارند. برای من هم نامهای از طرف پدرم فرستاده شده بود ...» ادامه این خاطره را از زبان "رزمنده دفاع مقدس بهرام ایراندوست" در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۸۵۱۵۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۲۱
نوید شاهد - همسر شهید در خاطره ای روایت می کند: «اردیبهشت ماه سال 1364 بود و ما با هم در حیاط خانه والیبال بازی می کردیم آن موقع ما عقد بودیم و هنوز ازدواج نکرده بودیم. در حین بازی، صحبت از شهید و شهادت...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۸۵۱۴۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۲۲
نوید شاهد - مادر شهید "شهرام نجفی" در خاطرهای می گوید: «او شوق عجیبی برای اعزام به جبهه های حق علیه باطل داشت و برای رفتن بیتابی میکرد. او هنگام رفتن به جبهه به من گفت: مادر، من طاقت ندارم که فردا بروم. باید همین امروز حرکت کنم و...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۸۵۱۴۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۲۲
شهید "برات رمضانی"
نوید شاهد خراسان جنوبی زندگی نامه شهید "برات رمضانی" را منتشر میکند. وی روز دهم فروردین 1346 در روستای آویشک از توابع شهرستان درمیان متولد و روز چهاردهم مرداد 1367 در رودخانه کارون به فیض شهادت نایل شد.
کد خبر: ۴۸۵۱۲۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۲۱
نوید شاهد خراسان جنوبی مصاحبه و خاطرات شهید "بهروز ربانی" را منتشر میکند. وی روز بیست و سوم فروردین سال ۱۳۴۷ در تهران متولد و روز هفتم مردادماه سال ۱۳۶۴ در منطقه مهران به فیض شهادت نایل شد.
کد خبر: ۴۸۵۱۱۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۲۱
نوید شاهد - «پدر گفت: آروم بگیر دختر! کمی بخواب شاید ماموریت رفته به شهر دیگه، شاید تلفن در دسترس نبوده. گفتم: محاله بابا... محال حسین بگه زنگ میزنم و نزنه. مطمئنم اتفاقی افتاده ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات خواندنی حواء (منیژه) لشگری همسر خلبان سرلشکر شهید "حسین لشگری" است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۴۸۵۰۶۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۲۰
نوید شاهد - «ما به او میگفتیم تو کارمند دولت هستی، نکند که اخراج شوی؟ ولی او می گفت: آنها کسی را ندارند و کمک به آنها از همه چیز واجبتر است، حتی اگر مرا اخراج کنند ...» ادامه این خاطره را از زبان خواهر شهید مفقودالاثر"محمود محمدقاسمی" در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۸۵۰۲۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۱۹
نوید شاهد - کلیپ "هر غروب جمعه یک خاطره از شهدا" باهمکاری هیات مجمع شهدای رهروان فاطمی و ستاد عتبات عالیات شهرستان گرمسار تهیه شدهاست. در این کلیپ "علی میرآخوری" خاطرهای از شهید "محمدرضا عاشور" را روایت میکند که پس از شهادتش به زیارت امام رضا (ع) میرود. نوید شاهد سمنان شما را به دیدن این کلیپ دعوت میکند.
کد خبر: ۴۸۴۹۱۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۱۶
نویدشاهد - همرزم شهید "نصرالله بخشی" میگوید: «به همراه چند نفر داخل نفربر بودند. گلوله دشمن به نفربر اصابت کرد و آتش گرفت. خودش را از نفربر به بیرون پرتاب و نجات پیدا کرد. وقتی متوجه شد دوستانش داخل نفربر هستند، به طرف نفربر رفت و دوستانش را نجات داد. همان لحظه ...» نوید شاهد سمنان شما را به مطالعه جزئیات این خاطره دعوت میکند.
کد خبر: ۴۸۴۹۱۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۱۶
نوید شاهد - برادر شهید "غلامرضا ایوانکی" نقل میکند: «پدرم دو تخته فرش در خانه داشت. وقتی فوت کرد، مادر به من و غلامرضا گفت: دوتا فرش پيش منه. هر کدوم از شما يكی رو برای يادگاری بردارين!. به فرشها نگاه کردم. يكی کهنهتر بود و کمی هم سوراخ و آن ديگری بهتر بود. قرعهکشی کرديم ...» نوید شاهد سمنان شما را به مطالعه جزئیات این خاطره دعوت میکند.
کد خبر: ۴۸۴۸۸۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۱۶
نوید شاهد - «طرحی را ابداع کرد که تا پایان جنگ به عنوان یک طرح جامع و موفق از آن بهرهبرداری میشد و با اجرای آن، ضمن نجات جان خلبانان، توانست به روند سازماندهی و عملیات جنگی در نیروی هوایی سرعت بدهد ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات خواندنی خلبان سرلشکر شهید "عباس بابایی" است که همزمان با سالروز شهادت این شهید بزرگوار تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۴۸۴۸۱۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۱۵
خاطراتی از پدر شهید دانشجو؛
نوید شاهد - پدر شهید "جمشید دانشجو" نقل میکند: «جمشید گفت: برای من پنجاه کیلو شکر بگیرین. وقتی جبهه رفت، با آن شکرها شربت درست میکرد و به بچهها میداد تا بخورند. بچهها میگفتند: چی شده که شربت میدی؟ میگفت: ...» نویدشاهد سمنان در سالگرد شهادت، شما را به مطالعه خاطراتی به نقل از پدر این شهید گرانقدر دعوت میکند.
کد خبر: ۴۸۴۷۳۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۱۴
برگرفته از کتاب خاطرات همسر سیدالاسرای ایران؛
نوید شاهد - «علاقهام و فکرهای شبانهروزیام به حسین داشت کمرنگ میشد. جای حسین را با علی پر کرده بودم. اما حرف و حدیثهای مردم ادامه داشت. مدام میگفتند: تا کی میخوای منتظر باشی؟ همه چیز برایم تکراری و خستهکننده بود جز علی و خانوادهام ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات خواندنی حواء(منیژه) لشگری همسر خلبان سرلشکر شهید "حسین لشگری" است که در آستانه سالروز شهادت این شهید بزرگوار تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۴۸۴۷۰۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۱۴