نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات
کتاب "مردی با عطر شالی" به قلم مسعود آب آذری، توسط انتشارات سازمان عقیدتی سیاسی ارتش جمهوری اسلامی نشر اجا منتشر شده است.
کد خبر: ۳۹۱۹۰۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۲۲

اولين حركت انقلابي مردم كرمانشاه قبل از پيروزي انقلاب،‌ با شهادت يكي از ائمة معصومين(ع) مصادف شده بود. مبارزين و متديّنين كرمانشاه، يكي از سخنرانان قم را كه تعلق خاطري هم به امام داشت، براي سخنراني در مسجد معتضدي كرمانشاه دعوت كردند.
کد خبر: ۳۹۱۸۷۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۲۴

به گزارش نوید شاهد استان قم، شهید حسن حقیقت بیان فرزند محمد در سال 1339 در شهر مقدس قم چشم به جهان گشود. او در تاریخ 19/7/60 در منطقه سوسنگرد به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
کد خبر: ۳۹۱۸۶۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۲۴

خاطره ای ناب و خواندنی از شهید احمد کشوری
نوید شاهد: نهال انقلاب كه امام (ره) در سال 1341 كاشته بود، كم‌كم به درختي تنومند تبديل مي‌شد تا براي ثمردهي آماده شود و آن كودكان و شيرخواراني كه به سربازي امام درآمده بودند، براي اعزام به سنگرهاي انقلاب آماده مي‌شدند.
کد خبر: ۳۹۱۸۶۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۲۴

با چشم هایی که پر از اشک شده بود، ادامه داد: ما این آب گل آلود را داریم ولی امام حسین ع و یارانش توی کربلا همین آب گل آلود رو هم نداشتند.
کد خبر: ۳۹۱۸۵۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۲۴

به گزارش نوید شاهد استان قم، شهید رضا بیگی فرزند علی در سال 1341 در شهر مقدس قم دیده به جهان گشود. او در تاریخ 16/7/60 در بیمارستان بر اثر اصابت ترکش خمپاره در جبهه خونین شهر به شهادت رسی و به لقاءالله پیوست.
کد خبر: ۳۹۱۷۷۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۱۹

شهید چمران گفت: گفت: من زنده بودنم را مدیون رشادت های محمد رضا هستم.
کد خبر: ۳۹۱۷۵۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۱۹

او از همان روز اول جنگ تحمیلی، داوطلب مأموریت‌های حساس و خطیر می‌‌شد. آن روز هم برای مأموریت شناسایی داوطلب شد؛ در حالی که فرماندة پایگاه هوانیروز هم خودش بود. به این ترتیب من و وطن‌پور، صبح روز ششم، شناسایی خود را از پل نادری آغاز کردیم.
کد خبر: ۳۹۱۷۴۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۱۸

نوید شاهد: وقتی به پایگاه مراجعه کردیم وطن‌پور کلیه خلبان‌ها را از این مأموریت آگاه کرد و گفت: «یادتان باشد در محل‌هایی که به‌وسیلة شما مورد هدف قرار می‌گیرد، اشتباه نکنید.
کد خبر: ۳۹۱۷۲۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۱۸

همین که رفت بیرون تا رنگ بیاورد، صدای اذان بلند شد و دیدم یک گوشه ایستاده و دارد نماز می خواند.
کد خبر: ۳۹۱۶۷۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۱۷

من شرمنده این حركت فرمانده گردان شدم و قبل از اینكه من باب سخن را باز كنم حاج احمد گفت: مبادا تا من زنده ام جایی این مطلب را عنوان كنی كه من در روز قیامت دامن تو را می گیرم.
کد خبر: ۳۹۱۶۴۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۱۵

با توجه به اينكه در منطقه شاهين دژ قوميتها در كنار هم زندگي مي كنند لذا در گردان شهيد بروجردي هم برادران ترك، كرد، فارس، زعفراني،‌ چادرملو كه همگي زير نظر شهيد گرامي خدمت مي كردند.
کد خبر: ۳۹۱۵۶۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۱۳

سردار شهید حسین نادری؛
«ما با امام(ره) عهد بستیم که مردانه بجنگیم و هیچ وقت به دشمن پشت نکنیم.»
کد خبر: ۳۹۱۵۴۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۱۳

شهید مهر ماه
به گزارش نوید شاهد استان قم، شهید ناصر جان جان فرزند محمد علی در سال 1342 در شهر مقدس قم چشم به جهان گشود. او در تاریخ 15/6/ 60 با عضویت بسیج از قم به جبهه های حق علیه باطل اعزام و در مورخه 8/7/60 در عملیات ثامن الائمه در منطقه دارخوین به علت سوختگی بدن به درجه رفیع شهادت نائل آمد و پیکر مطهرش طی مراسم با شکوهی تشییع و در گلزار شهدای شیخان به خاک سپرده شد.
کد خبر: ۳۹۱۵۲۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۱۲

برای اینکه مواضع دشمن را بهتر شناسایی کند، بیش از سی مرتبه عرض اروند را شنا کرده بود تا به خط عراقی ها برسد، منطقه را شناسایی کند و برگردد.
کد خبر: ۳۹۱۵۱۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۱۲

همه چیز جهان آخرت است!
پوستر / برگفته هایی از خاطرات شهید والامقام نور الله اختری
کد خبر: ۳۹۱۴۸۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۱۱

به عنوان تبرک پولی را که از شهید رسیده بود قبول کرد و به روی چشمانش گذاشت.
کد خبر: ۳۹۱۴۷۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۱۱

شهیده ˈگلدسته محمدیانˈ از شهدای فرهنگی دوران جنگ تحمیلی شهرستان شیروان، به همراه دختر خردسال و همسرش، در جریان بمباران شهر دزفول توسط دشمن بعثی به دیدار معبود پرکشید
کد خبر: ۳۹۱۴۷۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۱۱

در جوابم گفت: از ما گفتن بود مادر عزیزم، مواظب این عکس باش گم نشه... و رفت.
کد خبر: ۳۹۱۴۳۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۱۰

به نقل از مادر شهید
او بسیار مردم دار و با خدا بود. دوتا از پسرهایم در سپاه کار می کردند. به آنها گفتم: می شود یک زیلو بخرید بیاورید تا در حیاط پهن کنم. دیگر نمی توانم این قالی سنگین را هر روز عصر ببرم بیرون و بیاورم تو. خدابخش گفت:((بله ولی به یک شرط این کار را می کنم اگر این قالی را می دهی ببرم به یک فقیری بدهم برایت زیلو می خرم.
کد خبر: ۳۹۱۳۸۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۰۷