نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات
خاطرات جانبازان در کتاب تلخ و شیرین/ به قلم «علی اصغر مقسمی»
بار اول که می خواستم برای دوره آموزشی به ستاد بروم، سن و سالت کم است و باید از سپاه نامه بگیری، سپاه هم به من نامه نمی داد، مجبورم شدم شخص دیگری به نام تقی زمانی را معرفی کنم تا برایم نامه بگیرد.
کد خبر: ۴۰۵۶۱۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۱۷

سید محمدرضا یک بار توسط«ساواک» دستگیر شد و به زندان افتاد و شکنجه شد، ولی از هدف خود بازنگشت و در زمان طاغوت فعالیت های سری داشت و در سال 1358 پس از پیروزی انقلاب به کردستان رفت و بعد از آن به جبهه های جنوب رفت و هفت مرتبه مجروح شد.
کد خبر: ۴۰۵۵۱۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۱۳

هر چند وقت، واحد فرهنگی لشکر 25 کربلا، بزرگان کشور را دعوت می کرد تا در پایگاه شهید بهشتی اهواز برای بچه ها سخنرانی کنند. این کار فرهنگی، تنوع خوبی را برای بچه ها به وجود می آورد.
کد خبر: ۴۰۵۴۹۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۱۳

محمد تقی سلطانی؛ همرزم شهید محمد رضا دستواره:
محمد تقی سلطانی می گوید: در یکی از عملیات ها، با شهید دستواره و چند نفر دیگر، در محاصره ضد انقلابی ها بودیم. دشمن به ما تیر اندازی می کرد و ما فشنگ هایمان تمام شده بود. در آن شرایط سخت هم شهید دستواره دست از شوخی هایش برنمی داشت و با این کار، به ما روحیه می داد.
کد خبر: ۴۰۵۴۷۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۱۳

دست نوشته شهید احمدرضا احدی
امروز بچه های ضربت به عکس روزهای پیش که عصرها در جلوی چادرهایشان جمع می شدند و تعریف می کردند و می خندیدند، هر کدام گوشه ای کز کرده بودند و گاهی آرام صحبتی میان دو نفر رد و بدل می شد و ... آن گاه سرهایشان تکان می خورد.
کد خبر: ۴۰۵۴۷۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۱۳

شهید تیر ماه
شهید حسن حاج زمانی فرزند عبدالصمد در سال 1322 در اصفهان چشم به جهان گشود. او در تاریخ 23/4/61 در منطقه پاسگاه زید در شلمچه به درجه رفیع شهادت نائل گردید.
کد خبر: ۴۰۵۴۶۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۱۳

یادنامه ی شهید عباس بابایی
پانزده ساله بودم، که عباس پدرم را واداشت تا مرا به خانه بخت بفرستد. گرچه در ابتدا تمایلی به ازدواج نداشتم؛ ولی عباس پیوسته مرا تشویق می کرد و می گفت: «من این آقا را می شناسم، مرد با تقوا و با فضیلتی است.
کد خبر: ۴۰۵۴۶۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۱۳

عنوان : رزمنده ی تنها
با خود گفتم؛ این شهید باید همان رزمنده ی تنها باشد که در چالوس او را دیدم پس از تشییع جنازه و برگزاری مراسم بزرگداشت، به همراه خواهران مددکار جهت انجام اموراداری، دلجویی و تشکیل پرونده نزد خانواده ی این شهید گرانقدر رفتیم.
کد خبر: ۴۰۵۴۴۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۱۳

گفتم: تو یک دست کت و شلوار پیدا نکردی بپوشی؟» لبخند ملیحی زد و گفت: «چکار کنم علی آقا، پاسدارم دیگه!»
کد خبر: ۴۰۵۴۳۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۱۲

فرودگاه مهرآباد تهران که بمباران شد، درنگ نکرد، فوری آماده ی رفتن به جنگ شد. نیاز به لباس رزم نداشت، چرا که آن را همیشه بر تن داشت. از آغاز نهضت مبارزه با طاغوت، تا لحظه ی شهادت! نه فقط در میدان رزم، که در همه جا و همه حال!
کد خبر: ۴۰۵۳۹۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۱۲

شهید محمدحسن آتش جامه
شهید محمدحسن آتش جامه فرزند احمد در سال 1341 در شهر مقدس قم چشم به جهان گشود. او در تاریخ 10/4/61 در منطقه پاسگاه زید به فیض شهادت نائل آمد.
کد خبر: ۴۰۵۳۷۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۱۲

ادامه ی عملیات کربلای 5 بود. نفسم داشت از جراحت شیمیایی، بند می آمد. جراحت آن قدر بود که دیگر فکر می کردم، امیدی به زنده ماندنم نیست. توی همین فکر و خیال بودم که یکهو، چشمم افتاد به آقای کابلی که داشت از کنارم رد می شد.
کد خبر: ۴۰۵۳۵۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۱۲

او در گردش مسير زندگي راهي را برگزيد که از گرداب مشقت بار نابسامانيها به سوي اقيانوس بيکران هميشه پاک عطوفت شکوهمند خدا مي رفت .
کد خبر: ۴۰۵۳۵۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۱۱

خاطرات شهید سرلشکر خلبان مصطفی اردستانی
حاج مصطفی در طی دوران هشت ساله دفاع مقدس، با ایمانی راسخ و قلبی سرشار از عشق به اسلام و حضرت امام (ره) به دفاع از دین خدا و حریم کشور اسلامی می پرداخت. او سراسر وجودش برای انقلاب اسلامی می تپید.
کد خبر: ۴۰۵۳۳۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۱۱

معرفی کتاب
کتاب "بوی نا آشنا" به نویسندگی حسین محمدیان که خود جانباز شیمیایی است، به رشته تحریر در آمده است. در این کتاب هم به ابعاد فاجعه انساني و مستند وقايعي كه منجر به شهادت صدها انسان بي گناه و مجروحيت و آوارگي هزاران نفر در شهر سردشت گرديده است، می پردازد.
کد خبر: ۴۰۵۳۳۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۱۱

یادنامه شهید عباس بابایی
چند روزی بود که به همراه عباس از پایگاه «لک لند» واقع در شهر «سن آنتونیو تکزاس» فارغ التحصیل شده و برای پرواز با هواپیمای اموزشی T-41 به پایگاه «ریس» در شمال تکزاس آمده بودیم.
کد خبر: ۴۰۵۳۱۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۱۱

خاطرات جانبازان در کتاب تلخ و شیرین/ به قلم «علی اصغر مقسمی»
زمان اعزام، دانش آموز سال اول دبیرستان شهید مفتح روستای جلین بودم، این مدرسه تازه تأسیس شده بود و 45 دانش آموز داشت و اگر تعداد بچه ها به 35 نفر می رسید، مدرسه تعطیل می شد. بچه ها در رشته های انسانی و تجربی در دو کلاس بودند. 14 نفر از ما تصمیم گرفتیم برای رفتن به جبهه ثبت نام کنبم.
کد خبر: ۴۰۵۳۱۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۱۱

در پایگاه چابهار بودیم، پدرم فرمانده این پایگاه بود و برای انجام کاری به ماموریت رفته بود. از طرف مدرسه، مسابقه کتابخوانی برگزار شد. من و چند تن از دوستانم قرار بود در مسابقه شرکت کنیم.
کد خبر: ۴۰۵۲۸۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۱۱

دست نوشته شهید احمدرضا احدی
به اهواز که رسیدیم، چهره ی خشن جنگ بیشتر هویدا شد. مردم در حال فرار بودند. به هر نقطه ای از شهر نگاه می کردی، خانواده ای را می دیدی که بخش بسیار اندکی از خانه اش را به دوش می کشد.
کد خبر: ۴۰۵۲۸۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۱۱

منافقین می خواستند از جاده اسلام آباد به سمت گیلان غرب و کرند فرار کنند، تازه متوجه شدند که عقبه شان هم توسط نیروهای ما – تیپ مسلم بن عقیل( ع ) – بسته شده است.
کد خبر: ۴۰۵۲۷۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۱۰