نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات
خاطرات پریزاد کرمپور – جانباز و ایثار کرمانشاهی در هشت سال دفاع مقدس؛
پدر و مادر، خواهر و سه نفر از برادرهایم مجروح شده بودند هر کدام هم در بیمارستانی بستری شده بودند. تهران، کرمانشاه و یا ساری. واقعا چه بر سر ما گذشت. فقط خدا می داند ما چه رنجی می کشیم. هیچ وقت از رنجی شکوه نکرده ایم که اگر شکوه هم بکنند باز خدا می بخشد.
کد خبر: ۴۲۷۳۱۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۶

دفتر خاطرات شهید
حسین جان می خواهم چند کلمه از احساس خودم درباره تو بگویم: تو را هیچ وقت از آیینه دل پاک نخواهم نکرد. حسین جان زندگی مانند چرخ و فلک ئر گردش است که امیدوارم همیشه با تو سازگاری کند.
کد خبر: ۴۲۷۳۰۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۶

خاطرات آقای ميرعلي جلالي
هنگام خداحافظي موقع اعزام خواهش كرد تا پدر و مادرش برای بدرقه کردن او نيايند، چون احساس شرمندگي مي كرد. سپس از برادران و خواهران خود خواهش كرد كه قدر پدر و مادر خود را بدانند و از انقلاب و امام دور نشوند.
کد خبر: ۴۲۷۳۰۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۶

در سالروز شهادت شهید جلال زرین پور منتشر می شود
تا پایان دوره متوسطه درس خواند و ديپلم گرفت. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. هجدهم اردیبهشت 1361، با سمت تک‏تیرانداز در خرمشهر بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای فردوس‏رضای شهرستان دامغان قرار دارد.
کد خبر: ۴۲۷۲۹۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۶

مصاحبه خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید جمشید طاهر کرد
همیشه میگم خدایا یه پسرم ودرراه تو دادم ، یکی دیگه دارم به من ببخش . من دو تا پسر داشتم که یکی شهید شد والان یکی دارم . من انقدر خدارو شکر میکردم که خدا می دونه . من هیچ وقت پیش پسر ودخترم وشوهرم گریه نمی کردم . شبها تا صبح از گوشه ی چشم هام اشک میامد . برادرم همیشه میگفت ، شاه پسند از حسین آقا خیلی صبورتر هست . زنداداشم یه روز گوشه خونه خواب بود ، من داشتم عکس پسرم ونگاه میکردم وآرام گریه می کردم که اون ها بیدار نشن . زنداداشم رو به برادرم گفت ، چهل روز گذشته این زن چهل ساعت خواب نکرده . فقط پیش شما حرفی نمیزنه .
کد خبر: ۴۲۷۲۸۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۶

قسمت نخست خاطرات شهید «سعیدرضا عربی»
هم‌رزم شهید «سعیدرضا عربی» نقل می‌کند: «نیمه های شب همه خواب بودند. با صدای العفو او بیدار شدم. این طرف و آن طرف را نگاه کردم. بالای سرمان یک جای کوچکی بود. نوجوان پانزده شانزده ساله ای را دیدم که در سجده گریه می کرد.»
کد خبر: ۴۲۷۲۵۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۶

در سالروز شهادت منتشر می شود
پنجم فروردین 1337، در روستای مهدی‌آباد از توابع شهرستان تربت‌حیدریه به دنیا آمد. پدرش غلام و مادرش ریحان نام داشت
کد خبر: ۴۲۷۲۴۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۶

خاطرات رزمندگان گردان 410 غواص لشکر ثارالله(2)؛
حاج قاسم از همان بندرعباس به امام جمعه‌ي رفسنجان تلفن کرده بود، چون روز بعد يک لندکروز خرما از راه رسيد. به قدري خرمايش مرغوب بود که وقتي لندکروز ايستاد. شيره هاي خرما روي زمين جاري شد.
کد خبر: ۴۲۷۲۴۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۵

خاطرات نصرا... اسدالهي
ايشان از كساني بودند كه حقيقتا كار را براي خدا و بدون در نظر گرفتن سود و زيان انجام مي دادند و پست و مقام كورشان نمي كرد.
کد خبر: ۴۲۷۲۱۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۵

شهید حسن عربی
با آزاد سازی خرمشهر جنگ تمام شده است و همین پندار شادی مردم را مضاعف کرده بود. مادر اما بی قرار بود. نه پای تلویزیون بند می شد و نه توی کوچه و خیابان. چند بار من را فرستاد سپاه. می گفت:«بپرس ببین رزمنده ها کی برمی گردن!»
کد خبر: ۴۲۷۱۸۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۵

آلبوم تصاویر شهدای استان سمنان
تصاویر شهدای استان سمنان
کد خبر: ۴۲۷۱۸۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۵

یادها و خاطره ها
هنوز تا اذان ظهر چند دقیقه ای مانده بود . حمید دستور داد تا نماز جماعت برپا کنیم. بچه ها نماز ظهر را به امامت خودش خواندند. بعد از نماز شروع کرد به سخنرانی بحث کوتاهی در مورد جبهه و کار نیروهای رزمنده به میان آورد...
کد خبر: ۴۲۷۱۵۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۵

نویسندگان سکینه صرفی و حسن جلالی
برای مدت چند ماهی از سوی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی عازم کشور لبنان و سوریه شد ، همین سفارش را تاکید کرد . همیشه با فرستادن نامه از وضعیت او مطلع می شدیم . آن روزی که از لبنان بازگشت ، اشک امانمان را بریده بود . انگار سالیان زیادی از او دور بودیم و حالا با آمدنش گم گشته مان را یافته ایم . او مرا به صبر دعوت کرد و گفت : « باید صبوری حضرت زینب کبری (س) را ستود . به جرأت می توانم بگویم که خالق ، دیگر چنین مخلوقی را خلق نکرده است . خواهرم هنگامی که به زیارت حرم شریف آن بانوی محترمه در زینبیه رفتم ، ارزش و مقام خواهر را با تمام وجودم دریافتم . امیدوارم در راه خدمت به شما توفیق بیشتری از درگاهش بیایم »
کد خبر: ۴۲۷۱۴۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۵

مصاحبه خودمانی نوید شاهد سمنان با خانواده معظم شهید جبرئیل بیدقی
اون روز ما تو مهدیشهر بدرقه اش کردیم وبعد رفتیم سمنان جلوی سپاه . چون هوا سرد بود وزمستون بود من تو نیسان نشسته بودم . اومد جلوی ماشین وفرزندش وبوسید وگفت ، مراقبش باش انشاالله من زود برمیگردم . رفت وبعد ازدوماه دربیست ودوم اسفند ماه خبر شهادتش وآوردند . همون روز هم سالگرد ازدواجمون بود .
کد خبر: ۴۲۷۱۳۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۵

اگر خودش گرسنه مي خوابيد ولي شبانه بدون اين كه كسي متوجه شود غذا براي يتيمان و بي سرپرستان مي برد كه مبادا گرسنه بخوابند.
کد خبر: ۴۲۷۱۲۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۴

خاطرات قاسم ياقوتي
با آغاز جنگ تحمیلی، مدام می گفت: «پدر جان! اجازه بده به جبهه بروم که بالاخره رفت و شهيد شد».
کد خبر: ۴۲۷۰۶۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۴

خاطرات آقاي حميد حميدي
روزي به شهيد گفتم كه درس خواندن شما نوعي نبرد عليه استكبار محسوب مي شود ولي ايشان ناراحت شد و گفت: فعلا جبهه واجب تر از آنهاست.
کد خبر: ۴۲۷۰۶۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۴

شهید عمید(حمید) عبدوس
می گفتم:«مادرجان! تو هنوز به تکلیف نرسیدی، اگر نماز نخونی مؤاخذه نمی‌شی».
کد خبر: ۴۲۷۰۴۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۴

شهید محمدحسین محمدی در نوزدهم آذر ماه 1364 در جزیره مجنون به شهادت رسید.
کد خبر: ۴۲۶۹۳۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۱

مولف شهاب الدین نبوی
سید جمال ، در کربلای 4 شهید نشد . ظاهرا زمان آن فرا نرسیده بود . هر کاری موقعی دارد ، و هرچه خدا صلاح بداند همان خواهد شد . در خط مقدم لحظه ای آرام نداشت ، ولی در هیچ لحظه ای دعا را هم فراموش نمی کرد . عارفی بود در لباس رزم . رزمنده ای بود عاشق معبود و مشتاق لقاء یاز ، و منتظر فرا رسیدن لحظه موعود .
کد خبر: ۴۲۶۹۳۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۱