عالِم باید با عملش زنده باشد
به گزارش نوید شاهد سمنان، «شهید مجتبی سبوحی» دهم آذرماه ۱۳۴۶ در شهرستان سرخه چشم به جهان گشود. پدرش رضا و مادرش شهربانو نام داشت. تا سوم متوسطه درس خواند. طلبه بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیست و هشتم تیرماه ۱۳۶۶ در جزیره مجنون عراق دچار سانحه رانندگی شد و بر اثر ضربه مغزی به شهادت رسید. پیکرش را در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپردند.
قبر خالی
هنوز سنش برای رفتن به جبهه قانونی نشده بود. شبها میآمد بسیج. تا اواخر شب نگهبانی میدادیم و بعد همانجا میخوابیدیم. نیمههای شب بلند میشدیم و میرفتیم مزار شهدا. آنجا قبرهای خالی هم بود. هرکس توی یک قبر میرفت و مثل اموات که در قبر میخوابند، میخوابید.
با اینکه هنوز بچه بودیم و کمی ترس داشتیم، اما مجتبی هرگز نمیترسید و مدتی آرام میماند و فکر میکرد.
(به نقل از همرزم شهید، حسین بیان)
بیستر بخوانید: طنین صدایش در گوشم بود: بدون وضو نیا
خوشخو بود و با ادب
توی جبهه کسی خودش را به موقعیتی که داشت معرفی نمیکرد. همه بسیجی بودند. مجتبی را که دیدم، نمیدانستم چکاره است. رفتارش من را تحت تأثیر قرار داده بود؛ کار کردن بیتکلفش، خوشخویی و ادبش و تمام حرکات و سکناتش. وقتی ارادتم خیلی بیشتر شد که فهمیدم فرمانده گردان است و آنقدر خاکی و بیآلایش. هر کار ماندهای را انجام میداد بدون آنکه منتظر کسی بماند.
(به نقل از همرزم شهید، عبدالحسین قادری)
پیش نماز
رفاقتمان از وقتی شروع شد که با هم رفتیم حوزه و درس طلبگی را شروع کردیم. اولین بار هم با هم رفتیم جبهه. نماز مغرب بود که رفتم و جایی قایم شدم که پیدایم نکند و پیش نماز شود. آخر هیچجور زیر بار نمیرفت. بالاخره ایستاد جلو و بچهها بهش اقتدا کردند.
(به نقل از همرزم شهید، حجتالاسلام محمود نطنزی)
عمل به حرف
وقتی بچهها را جمع میکرد و از آنها میخواست که جبهه را خالی نگذارند، خودش جلوتر از بقیه راه میافتاد. از عالم بیعمل متنفر بود. میگفت: «عالم باید با عملش زنده باشه. طلبه باید در دفاع از حق پیشرو باشه.»
یک شب هم که به خوابم آمد، پرسیدم: «چه خبر؟»
گفت: «عمل صالح!»
(به نقل از همرزم شهید، حجتالاسلام محمود نطنزی)
انتهای متن/