خاطرهای از شهید «شهریار اشکانی»
خواهر شهید تعریف میکند: «همیشه میگفت؛ دوست دارم به کربلا بروم، عشق عجیبی به اهلبیت(ع) به ویژه امام حسین(ع) داشت. دوست داشت مثل امام حسین(ع) به شهادت برسد و در آخر هم به آرزویش رسید.»
کد خبر: ۵۷۵۵۳۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۱
خواهر شهید «علیاصغر ذاکریمهر» نقل میکند: «مثل نگین انگشتر همه دور آن جمع شدیم. به زحمت زیپ ساک باز شد. چهار روسری به یک طرح و رنگ و دو روسری با رنگهای متفاوت. معلوم بود برای ما چهار خواهر و مادر سوغات آورده و وصیتنامهای که بیصبرانه آن را باز کردیم.»
کد خبر: ۵۷۵۵۲۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۱
خاطرهای از شهید «اسماعیل فرخینژاد»
پدر شهید تعریف میکند: «هم قاری بود و هم مداح، صدای بسیار زیبایی داشت، بسیار زودرنج و دارای روحیهای لطیف بود. زمان دبیرستان داور ثابت مسابقات قرآن بود اما در مسابقات شرکت نمیکرد، به همین خاطر...»
کد خبر: ۵۷۵۴۲۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۰
خاطرهای از شهید «ابراهیم سالاری جغین»
همسر شهید تعریف میکند: «آن سید جوان آمد و بچهی بیمارم را به دست گرفت و همراه شهید سوار ماشین شدیم و به سمت بیمارستان حرکت کردیم. بعد از لحظاتی خود را در برابر بیمارستان بزرگی دیدم که به رنگ سبز بود و...»
کد خبر: ۵۷۵۳۷۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۱۹
خاطرهای از شهید «خلیل تختینژاد»
همرزم شهید تعریف میکند: «شجاعتش خیلی بالا بود و ابتکار عملش واقعا عالی بود. هوش خیلی بالایی داشت. آنقدر که بعد از چند جلسه کلاس درس را خوب یاد میگرفت و استاد به عنوان کمک مربی و استاد از او استفاده میکرد.»
کد خبر: ۵۷۵۳۳۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۱۸
شهید «صحبت ترخان» غنایم بسیاری از عراقیها جمع آوری کرده بود به خاطر اخلاق و رفتار خوبش و سخت کوشی و شجاعتی که داشت همه وی را تحسین میکردند و بیشتر فرماندهان گردانها طالب وی بودند.
کد خبر: ۵۷۵۲۰۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۱۵
خاطرهای از شهید «خورشید خادمی ماشاری»
همرزم شهید تعریف میکند: «همهی کسانی که با او مراوده و حشر و نشر داشتند از اخلاقش راضی بودند. آزارش به کسی نمیرسید و موجبات ناراحتی کسی را فراهم نمیکرد. لباس شهادت واقعاً برازندهی او بود...»
کد خبر: ۵۷۵۱۲۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۱۳
خاطرهای از شهید «علی حاجبی»
همرزم شهید تعریف میکند: «این شهید بزرگوار همراه با منش و قدرت مدیریتی که از خود نشان میداد باعث شده بود تا از همان ابتدا، آینده خوبی را برای ایشان متصور باشم، در واقع میتوان او را یک پاسدار نمونه نامید...»
کد خبر: ۵۷۵۰۲۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۱۱
خاطرهای از شهید «محمد آرمات»
برادر شهید تعریف میکند: «یک روز که از مدرسه برمیگشتیم باران شدیدی شروع به باریدن کرد. برادرم من را کول کرد و توی آن باران شدید به سمت خانه حرکت کرد. تو مسیر چندین بار زمین خورد ولی...»
کد خبر: ۵۷۵۰۱۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۱۱
خاطرهای از شهید «خورشید خادمی ماشاری»
مادر شهید تعریف میکند: «هیچگاه آخرین دیدارش از ذهنم پاک نمیشود، از همه حلالیت میخواست، با اینکه هیچ خطایی از او سر نزده بود ولی میخواست با دلی آرام و مطمئن برود. حرکات و رفتارش دلم را میلرزاند، به دلم شده بود که...»
کد خبر: ۵۷۴۹۸۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۱۱
خاطرهای از شهید «اسماعیل فرخینژاد»
دختر عموی شهید تعریف میکند: «مانده بودیم چه بگوییم، فقط همدیگر را نگاه میکردیم و اشک میریختیم. کاش اسماعیل خودش سفره را میآورد، ولی افسوس. او رفته بود تا سر سفرهی مخصوص خدا بنشیند و...»
کد خبر: ۵۷۴۹۷۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۱۰
خاطرهای از شهید «عبدالله مسیحی ایسینی»
همرزم شهید تعریف میکند: «عبدالله مسیحی پسری قد بلند، لاغر اندام و خوش سیما بود؛ همیشه لبخند روی لبهایش داشت. او در ارتفاعات پور سلطان در حالی که همراه با شهید محمود حمزهای بود...»
کد خبر: ۵۷۴۸۱۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۰۷
خاطرهای از شهید «عباس بازماندگان قشمی»
برادر شهید تعریف میکند: «او سرش را پایین انداخت و رفت توی صف. روی انگشتان پا میایستاد تا قد خودش را بلندتر جلوه دهد و او را از صف بیرون نکشند. آخرش هم موفق شد و...»
کد خبر: ۵۷۴۷۸۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۰۷
خاطرهای از شهید «حسن شبندی»
همسر شهید تعریف میکند: شهید با من و مادرش خداحافظی کرد و گفت: «شاید برنگردم و اگر این اتفاق افتاد حلالم کنید. من شربت شهادت را سر خواهم کشید.»
کد خبر: ۵۷۴۷۱۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۰۶
قسمت دوم خاطرات شهید «محمدباقر فخری»
همرزم شهید «محمدباقر فخری» نقل میکند: «محمدباقر مدام آب میخواست. نباید به او آب میدادیم. گریه امانم را برید. با خودم گفتم: نباید اشکمون رو ببینه. روحیهاش تضعیف میشه. وقتی میگفت: «آب.» یاد العطش طفلان اباعبدالله(ع) میافتادیم.»
کد خبر: ۵۷۴۷۰۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۰۶
خاطرهای از شهید «مرتضی خادمی ماشاری»
همرزم شهید تعریف میکند: «بارها تا مرز شهادت رفتند و جام شهادت را ننوشیدند. شاید تنها چیزی که از آن نمیهراسید شجاعت در راه حق بود و به شجاعت در راه خدا افتخار میکرد...»
کد خبر: ۵۷۴۶۲۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۰۶
خاطرهای از شهید «علی حاجبی»
همرزم شهید تعریف میکند: «همهی این کارها باید با مدیریت علی حاجبی و نیروهایی که در اختیار داشت انجام میشد، هیچ تجربهای هم نداشتند، ولی...»
کد خبر: ۵۷۴۵۷۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۰۳
خاطرهای از شهید «خلیل تختینژاد»
دوست و همرزم شهید تعریف میکند: «خیلی با مرام و معرفت بود خیلی زود از چیزی ناراحت نمیشد. روح بزرگی داشت و هرحرفی را به دل نمیگرفت. اگر احساس میکرد کسی از او ناراحت شده خودش میآمد و عذرخواهی میکرد. به راستی که لایق شهادت بود.»
کد خبر: ۵۷۴۳۸۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۳۰
خاطرهای از شهید «عبدالله مسیحی ایسینی»
دوست شهید تعریف میکند: «آن روزها مسئله ترور افراد انقلابی خیلی فراگیر شده بود، همهی خانوادههای مذهبی نگران بودند، شهر ناامن شده بود. عبدالله در این شرایط نامناسب و خطرناک توانست پنجاه نفر را جذب کند؛ افراد جذب شده همه...»
کد خبر: ۵۷۴۳۱۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۲۹
خاطرهای از شهید «علی حاجبی»
همرزم شهید تعریف میکند: «او در لشکر، تشکیلات مخابراتی بسیار موفقی را راهاندازی کرده بود، آن قدر موفق که همه از عملکردش راضی بودند، آن زمان برای ارتباط با سیمی گردانها به خط مقدم، باید یک گروهان وارد عمل میشد تا...»
کد خبر: ۵۷۴۲۷۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۲۸