ششم مرداد ۱۳۳۵ شهید «میر قربان مطهری‌منش» فرزند میر باقر به دنیا آمد. مادرش کبرا خانم هرچه ایمان و عشق در وجودش بود به کامش ریخت و پدرش راز و رمز مردی و مردانگی را به او آموخت. وی هفدهم مهرماه ۱۳۶۵ به شهادت رسید.

به گزارش نوید شاهد سمنان، روستای مال‌خواست نه برق داشت نه آب لوله‌کشی؛ اما زنانش عاشقانه‌ها می‌سرودند و مردانش مشق غیرت می‌کردند. ششم مرداد ۱۳۳۵ «شهید میر قربان مطهری‌منش» فرزند میر باقر به دنیا آمد. مادرش کبرا خانم هرچه ایمان و عشق در وجودش بود به کامش ریخت و پدرش راز و رمز مردی و مردانگی را به او آموخت. در خانواده‌ای پرجمعیت راستی و مهربانی را مکرر دید.

مادر هرچه ایمان و عشق در وجودش بود در کامش ریخت

مونس لحظه‌هایش کتاب یود

میرقربان هنوز کودک بود که هی‌هی و هی‌هایش دل کوه و دشت را آرام می‌کرد و گوسفندان را هدایت. عاشق درس و آموختن بود؛ اما زندگی سخت روستایی را کجا مجالی برای طرح و خواسته است. میرقربان خودش تشنه بود. خودش تلاش کرد و خواندن و نوشتن را آموخت. باورت نمی‌شود اگر بگویم مونس لحظه‌های شبان جوان روستای مال‌خواست کتاب بود و کتاب و گاهی نوار سخنرانی. سخنرانی امام خمینی(ره)، شهید بهشتی و ... می‌خواند، می‌شنید و به دیگران انتقال می‌داد و تا می‌توانست عمل می‌کرد. این را من نمی‌گویم اهالی روستای مال‌خواست، دوستانش، خانواده‌اش، همه و همه نقل می‌کنند.

مزارش چشمه جوشان فضل است

جنگ تحمیلی که شروع شد، فرزند رشید روستا غیرتش گل کرد و طاقت نیاورد و راهی شد. گفتند: «دینت را تکمیل کن!» برگشت ازدواج کرد؛ اما دوباره رفت. رفت و نود و هشت روز در جبهه‌های جنگ مردانه جنگید؛ بی آن که چشمان کوچک کبرایش را ببیند. سرانجام ظهر روز هفدهم مهرماه ۱۳۶۵ در جاده خندق(جنوب جزیره مجنون) به علت اصابت ترکش خمپاره از آبیِ آب‌ها به آبی بی‌کران آسمان‌ها پرواز کرد. مزار سید بزرگ، «میرقربان مطهری‌منش» در کنار برادر شهیدش «رمضان مطهری‌منش» در روستای مال‌خواست چهاردانگه ساری، چشمه جوشان فضل است و چراغ تابان همیشه. حالا گیرم روستا نه برقی داشته باشد نه آب لوله‌کشی.

 

انتهای متن/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده