مادر شهید «نورالله احمدی» نقل میکند: « نورالله گفت: خدا لعنت کنه کسانی رو که به این انقلاب و نظام خیانت کردن و باعث شدن این جنگ بر ما تحمیل بشه.»
مادر شهید «منصور احتشامی» نقل میکند: «من فقط برای او دعا میکردم. او خودش تربیت الهی داشت. خیلی ازش راضی بودم. انگار خدا برایم فرشته فرستاده بود.»
شهید «سید علیاصغر کاظمی» یکم خرداد ۱۳۲۹ در شهرستان آرادان به دنیا آمد. اخلاق خوبی داشت. بهخاطر اخلاق نیکویش، دوستان زیادی دورش جمع میشدند. دستگیر فقرا بود. یکم فروردین ۱۳۶۱ در سرپل ذهاب بر اثر اصابت ترکش به سر و گردن به شهادت رسید.
شهید «محمداسماعیل قریببلوک» در نامهای به همسرش مینویسد: «در اینجا شما را دعا می کنم. شما هم با ثواب من شریک هستید. پس صبر و شکیبایی را پیشه خود قرار دهید.»
خواهر شهید «مختار گندمچین» نقل میکند: « دایی که زنگ میزد، احمد پر میکشید. مختار با خواهر حرف میزد و احمد از سر و کول دایی بالا میرفت. برادرها و خواهرهای دیگر اعتراض میکردند: چرا همیشه تا از راه میرسی میری خونه آبجی؟ میگفت: بچههاش یتیماند.»
همرزم شهید «سعید زمانی» نقل میکند: «جز من کسی زنده نمانده بود. بیانصافها مسجد را هم به آتش کشیده بودند. بعد از شهادت بچهها آنجا را آتش زدهاند. شنیدم که تقریباً همه شهدای حادثه سوختگی داشتهاند.»