نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات
شهدای مدافع حرم استان گیلان، شهید جمال رضی:
راوی خاطرات همرزم شهید جمال رضی؛ یه روزی جمال اومد پادگان گفت سپاه داره استخدام می کنه اگه اجازه بدین مرخصی بگیرم برم کارهای جذب انجام بدم.
کد خبر: ۳۹۵۱۵۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۰۵

کتاب ستاره‌های نبرد هوایی، نوشته امیر سرتیپ2 خلبان دکتر احمد مهرنیا، کتابی سریالی است در قطع رقعی با بیش از 500 صفحه که در حال حاضر دو جلد آن در انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است.
کد خبر: ۳۹۵۱۳۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۱۱

شهدای امروز پنجم دی ماه
چند روزي بود كه خاله شوهرم با خانواده اش به تهران و خانه ما آمده بودند. جنگ عراق و كردهاي ايران به كرمانشاه كشيده بود و اينها مجبور بودند خونه و زندگي خود را براي مدتي رها كنن و با يك سري اسباب و اثاثيه به تهران و شهرهاي امن اطراف پناه ببرند
کد خبر: ۳۹۵۱۲۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۰۵

حق آن هایی که خودشان را وقف جبهه و جنگ کرده اند، فقط با شهادت ادا می شود.
کد خبر: ۳۹۵۱۱۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۰۴

شهید کامران حلوایی جلالی؛
زندگی نامه و مصاحبه با خانواده شهید کامران حلوایی جلالی همراه با فرازهايي از وصيت نامه شهيد که فرمودند در زندگي هميشه به فكر معاد باشيد كه شما را از گناهان باز ميدارد راه شهيدان و جنگ را فراموش نكنيد و به ياد بودن جنگ همچون غذا خوردن جز زندگي خود قرار دهيد.
کد خبر: ۳۹۵۰۹۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۰۴

درب اولین منزل ایستاد گره گونی را باز کرد پلاستیکی را کنار در گذاشت چند مرتبه درب را کوبید و سریع رفت.در باز شد. زنی پلاستیک کنار در را برداشت به بیرون سرک کشید و برگشت .
کد خبر: ۳۹۵۰۸۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۰۴

شهدای شاخص
دومین پند آن بزرگ مرد صالح و پرهیزگار که اظهار فرمودند یکی از نشانه های وحدت همین است که ما در صفوف نمازهای جماعت و جمعه فشرده و نزدیک به هم بنشینیم تا جائی برای نشستن شیطان نباشد هر چه بین ما فاصله باشد جایگاه شیاطین بیشتر می شود
کد خبر: ۳۹۵۰۷۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۰۴

دیار آفتاب - کتاب زندگینامه و خاطرات شهید حبیب حسنی با حضور مسئولان، خانواده های معظم شهدا، کارکنان و دانش آموزان دبیرستان شهید بهشتی دلیجان رونمایی شد.
کد خبر: ۳۹۵۰۶۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۰۴

همسرش مي گويد: پايه و اساس زندگي او رضاي خدا بود. زماني که به خواستگاري من آمد اولين حرفي که زد اين آيه شريفه بود:ان صلاتي و نسکي و محياي و مماتي لله رب العالمين...
کد خبر: ۳۹۵۰۴۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۰۲

خاطرات شفاهی شهدای گمنام (9)
قبل از عملیات رمضان بود. فرماندهی سپاه در منطقه تشکیل جلسه داد. در آنجا اعلام شد که عراق به تانکهای پیشرفته ای به نام تی 27 مجهز شده. هر لحظه ممکن است با این تانکها به مواضع ما حمله کنند.
کد خبر: ۳۹۵۰۲۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۰۴

هميشه از خداوند مي خواستم اوّل گناهان ما را پاک کرده و بعد از آن اگر لياقت شهادت را داشتم,به شهادت برسم...
کد خبر: ۳۹۵۰۱۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۰۱

پاسداشت شهدای مدافع حرم (9)
سردار شهید حاج عبدالله اسکندری هر چند رزمنده ای نام آور در جنگ تحمیلی بود، اما نام او وقتی سرزبان ها افتاد که به جمع مدافعان حرم پیوست و پیکر مطهرش پس از شهادت به دست گروه تروریستی «اجناد الشام» افتاد!
کد خبر: ۳۹۵۰۱۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۰۱

پاسداشت شهدای مدافع حرم (8)
منطقه ای در شمال پاکستان وجود دارد به نام پاراچنار. شیعیان این منطقه از سه طرف در محاصره ی طالبان قرار دارند. آنها شهدای بسیاری را در راه حفظ اعتقادات خود تقدیم کردند.
کد خبر: ۳۹۵۰۱۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۰۱

خط ایثار (4)
پدر جان! حال من اینجا خوب است و به جز دوریتان هیچ گونه ناراحتی ندارم و اصلا برای من نگران نباشید.
کد خبر: ۳۹۵۰۰۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۰۱

کتاب اردوگاه عنبر مجموعه خاطرات آزادگان هوانیروز است که به قلم علیرضا پوربزرگ وافی و از سوی انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است.
کد خبر: ۳۹۵۰۰۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۰۱

خط ایثار (3)
مرا ببخشید که نمی توانم نزد شما باشم و به شما خدمت بکنم، چه کنیم که وظیفه چنین اقتضاء دارد، آخر مسلمان بودن و ادعای شیعه داشتن هم بی دردسر و بی زحمت نیست. هر کس که طاووس خواهد، جور هندوستان بایدش!
کد خبر: ۳۹۵۰۰۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۰۱

با خوشحالی عازم جبهه شدیم، به اهواز رسیدیم، در حالی که شهر تاریک بود و خیلی وحشت داشت. کم کم ما را به منطقه آشنا نمودند و مارا عازم سوسنگرد ـ این شهر مقدس که رنگین از خون شهیدان و هر مکانی از آن حکایت ها بر زبان داشت ـ کردند.
کد خبر: ۳۹۵۰۰۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۰۱

روایتی از «شهید محمدحسین کریم پور احمدی »بهشتی سیستان و بلوچستان
یک روز در مسجد جامع زاهدان بودیم. حاجی هم آمد و به جمع ما پیوست. پس از سلام و احوالپرسی مشغول نماز خواندن شد
کد خبر: ۳۹۵۰۰۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۰۱

محمد گفت: « نترس! مي خواهم بوی باروت و فشنگ به مشام فرزندم برسد!» همان شب همه دور هم نشسته بوديم و محمد كه گویی می دانست اين آخرين ديدار است.
کد خبر: ۳۹۴۹۸۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۰۱

خط ایثار (2)
خواهرهای عزیزم، نامه های پرمهر و محبت و پرمعنای شما به دستم رسید و بسیار خوشحال شدم ولی بعضی جاها مقداری ناراحت کننده بود، ان شاءالله که ظاهری بود و به خاطر این که من زودتر بیایم.
کد خبر: ۳۹۴۹۶۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۹/۳۰