نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات
وقتی مهتاب گم شد
«وقتی مهتاب گم شد» قبل از آنکه شرح زندگی علی خوش لفظ باشد، روایتی عینی از یک واقعه‌ی تاریخی است که موجب شد سرنوشت خیل وسیعی از مردمان ایران تغییر کند. علی خوش لفظ که نامش را بخاطر نزدیکی تولدش با ولیعهد پهلوی، جمشید گذاشته‌اند، سال‌ها بعد در نوجوانی، همزمان با وقوع انقلاب اسلامی خود نیز دچار تحول و دگرگونی در اهداف و آرمان‌ها می‌شود. همین انقلاب درونی باعث می‌شود که او در اولین اعزام به جبهه نام خود را به علی خوش لفظ تغییر دهد و سرانجام زندگی‌اش هم تغییر کند.
کد خبر: ۴۰۹۳۳۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۶/۱۳

خاطراتی از شهید
مي گفت: هنگامي كه اسلام و قرآن در خطر است خوابيدن من در بستر برايم ننگ بزرگي است. بايد هميشه و در همه حال پيرو امام گرامي بود و چه بسيار روزها كه از فرط گريه براي شهادت سرخ رنگ مي شد.
کد خبر: ۴۰۹۳۳۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۶/۱۳

خاطراتی از شهید حاج محمدصادق امانی
مار افسرده حکومت شاه در زمستان دعوای گرگ های بین المللی، اکنون گرمای ذوب شدن یخ ها بین آنها را حس می کرد. حرارت و گرمای توافق آنها، چنگ و دندان شاه را تیز کرده بود. مصدق و هوادارانش تار و مار شدند.
کد خبر: ۴۰۹۲۸۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۶/۱۳

شهيد محسن بحراني تنها فرزند ابراهيم در اول فروردين سال1353در خانواده اي مذهبي متولد شد.دست تقدير يكي از تكيه گاه ها ي او و مهربانترين و عزيزترين كسانش يعني مادرش را از او گرفت.به همين دليل او مجبور شد از مدرسه دست بكشد و با همكاري پدر جهت تأمين معاش خانواده بكوشد.
کد خبر: ۴۰۹۲۶۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۶/۱۲

وِیژه سالروز شهادت
شهید اسماعیل نوحه گو شهواری فرزند عبدالله و مادرش آمنه نام دارد . اسماعیل بیستم تیرماه 1345 در روستای شهوار از توابع شهرستان میناب بنام شهوار دیده به جهان گشود . از همان دوران کودکی و طفولیت پسری فداکار و مهربان بود ، از نظر اخلاق زبان زد عام و خاص بود. در دوران انقلاب گر چه {اسماعیل} سن زیادی نداشت ولی فعالیت های مستمری را در تظاهرات و پایگاه های بسیج از خودش نشان می داد .وقتی لباس بسیج را بر تن می کرد گویی بهشت برای او داده باشد. در ادامه با هم زندگینامه و خاطرات این شهید سرافراز مینابی را مرور خواهیم کرد. اسماعیل جان شهادتت مباررک!
کد خبر: ۴۰۹۲۶۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۶/۱۲

خاطرات آقای نصرت سلطانی
شهید لطفی: همیشه به خانواده خود تأکید می کرد که پیرو ولایت فقیه باشند و نماز خویش را وامگذارند و در همه حال حافظ حجاب خویش باشند. برای پیروزی اسلام از هیچ کاری دریغ نورزند و پیرو هیچ خط و جناح مخالف ولایت نباشند.
کد خبر: ۴۰۹۲۴۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۶/۱۲

خاطرات آقاي نصرت سلطاني
آنقدر در سنگر خود مبارزه و تيراندازي كرده بود كه تمامي فشنگ هاي خود را براي به هلاكت رساندن دشمنان اسلام استفاده كرده بود و دور تا دور سنگرشان پر بود از پوكه هاي خالي و جنازه دشمناني كه نتوانسته بودند حتي به پيكر شهيد هم نزديك شوند.
کد خبر: ۴۰۹۲۴۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۶/۱۲

کتاب " خاطرات پنهان " نوشته خانم رقیه میرزاده و آقای رضا فتحی در تابستان 1396 به خاطرات اثرگذار و سراسر نورانی آزاده سر افراز خلیل فتحی پرداخت کرده است.
کد خبر: ۴۰۹۲۳۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۶/۱۲

زندگی و خاطرات سرلشکر شهید نورعلی شوشتری (1)
بعضی آدم ها برای ماندن و جاودانه شدن به دنیا آمده اند و آن چنان لیاقت پیدا کرده اند که انتخاب شده اند برای جاودانه شدن و آن چنان در مسیر زندگی از «بودن» به «شدن» طی طریق کرده اند که هیچ فصلی از زندگیشان بی ثمر نبوده است.
کد خبر: ۴۰۹۲۲۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۶/۱۲

برش هایی از بچه های ممد گِره
با شروع جنگ تحمیلی، درس و دانشگاه را رها کردم و به عنوان نیروی مردمی بسیجی، عازم خوزستان شدم. خرمشهر پس از 35 روز مقاومت مردمی، سقوط کرده بود و دشمن به دنبال تصرف آبادان بود.
کد خبر: ۴۰۹۲۰۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۶/۱۲

خاطره ای از نوجوان شهید:
به او گفتم جبهه نرو؛ گفت پدرم تا به امروز به حرف شما گوش داده ام ولی در این یکی به حرف شما گوش نمی دهم؛ چون امام فرموده جبهه ها را خالی نگذارید.
کد خبر: ۴۰۹۱۷۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۶/۱۱

آن روز جمعه بود که عده ای از بچه ها را به خط می بردند. حسرت لب هایم را به هم دوخته بود. وقتی که از بچه ها خداحافظی می کردم گمان می بردم که مردم دوباره مانند گذشته از من هم خداحافظی می کنند.
کد خبر: ۴۰۹۱۳۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۶/۱۱

خاطراتی از حاج احمد متوسلیان
از کنار جاده رد می شدیم که حاج احمد، یک جوان بسیجی را دید که اسلحه اش را به شکل نامناسبی حمل می کرد. رفت جلو و با صدای بلند به او گفت: «برادر من! مگه تو بسیجی نیستی؟ این چه وضع حمل اسلحه اس؟
کد خبر: ۴۰۹۱۳۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۶/۱۱

خاطرات همسر شهید فريبا مژدهي فرد
در آخرین مرخصی عکسی انداخت و قاب کرد بعد دستي به روي عكس كشيد و گفت: اين عكس را هنگام شهادتم، سر مزارم خواهيد آورد.
کد خبر: ۴۰۹۰۹۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۶/۰۹

زندگینامه و خاطره شهید «محمدرضا آسان نگاه»
خاطرات زياد است. در جزاير مجنون هر روز تبادل آتش بين نيروهاي خودي و دشمن ادامه داشت و هر روز و هر لحظه خمپاره و توپ ‌هاي دشمن در نزديكي ما زمين مي‌‌خورد...
کد خبر: ۴۰۹۰۷۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۶/۰۹

شهید باهنر از زبان همسرش؛
ساواک دفعات زیادی خواهرش را دستگیر می کرد و با این کار ایشان را شکنجۀ روحی می داد، اما ایشان از اهداف خود دست بر نمی داشت، واقعا شهید باهنر تفسیر صبر بود.
کد خبر: ۴۰۹۰۵۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۶/۰۸

شهدای شهریورماه
من دراين‌دنيا هيچ چيز ندارم به غيرازيك‌جان‌كه آن‌را فداى اسلام ومسلمين‌ميكنم.ازكليه برادران و خواهرانم ميخواهم كه نماز را بپاى دارند و از نماز سرپيچى نكنند و از عبادت دست برندارند تا آنجا كه مى توانند جلوى ضد انقلاب را بگيرند.
کد خبر: ۴۰۹۰۴۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۶/۰۸

خاطره مادری که جگر گوشه اش را به قتلگاه جبههه ها فرستاد:
بانو روح انگیز غبار قاب عکس را با چادرش تمیز می کند و می گوید: داخل اتاق آمد و گوشه چادرم را بوسید و گفت که مادر به من قول بده شهید که شدم هر وقت دلت برایم تنگ شد به جای گریه نماز بخوانی.
کد خبر: ۴۰۹۰۳۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۶/۰۸

یادنامه امیر شهید سرلشکر خلبان عباس بابایی
در سال 1361 فرزندم جهت گذراندن دوره خدمت سربازی در حال اعزام به اصفهان بود. ترس از این داشتم که فرزندم به جبهه اعزام شود
کد خبر: ۴۰۹۰۳۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۷/۱۶

در عملیات «والفجر 4» مقر بچه های لشکر 25 کربلا در «کامیاران» بود؛ منطقه ای نزدیک به شهر با فاصله ی چهار پنج کیلومتری از آن. یک سالن مرغداری قبل از استقرار بچه های لشکر، آنجا بود.
کد خبر: ۴۰۹۰۱۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۶/۰۸