نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات
سردار شهید حمید هاشمی به روایت خانواده و دوستان بر گرفته از کتاب "نوجوان پنجاه ساله"
گاهی وقت ها با یک کارت سی نفر سوار چرخ فلک بسیار بزرگ پارک میشدیم. حمید هاشمی در محله ی چرم سازی شناخته شده و شاخص بود. امکاناتی که یک پدر برای فرزندش نمی توانست فراهم کند، حمید برای بچه های پایین شهر و محروم آماده می کرد. پدر برای بچه ها شده بود.
کد خبر: ۴۴۵۴۵۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۲۴

کتاب آخرین زره پوش مجموعه خاطرات جانباز حاج صحبت اله بداغی
کد خبر: ۴۴۵۳۸۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۰۸

فرمان جلیلیان، از پرسنل اتاق عمل بیمارستان 520 ارتش می گوید: زخمی زیادی را به بیمارستان آورده بودند. جوانی بود که دو دست و دو پایش را قطع و چشمش را هم تخلیه کردیم. تمام بدنش از بین رفته بود. نمی شد کاری برایش کرد اما ما تلاشمان را کردیم. شکم و قلبش زیاد آسیب ندیده بود، اما دست ها و پاهایش نابود شده بودند.
کد خبر: ۴۴۵۳۴۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۰۴

شهید آقایی از زبان دوستش نبي الله منصوريان
در حالي فرمانده داشت موقعيت را به مركز اعلام مي كرد يك نفر عراقي پيدا شد وبا ما درگير شد ما هم اسلحه اي به جز كلاش نداشيم .
کد خبر: ۴۴۵۲۸۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۰۳

مصاحبه با خانواده شهید
شهید عباسعلی افتخاري­ شاه­ آباد يكم شهريور 1340، در روستاي سعيدآباد از توابع شهرستان تفت به دنيا آمد.به عنوان سرباز يكم پياده ارتش در جبهه حضور يافت. سوم دي 1360، در بستان بر اثر اصابت تركش گلوله توپ به شهادت رسيد.
کد خبر: ۴۴۵۲۲۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۰۴

حیدر بیدر نامنی
حیدر که آمد در خانه به صدا در آمد. خودش رفت کنار در و برگشتنش طول کشیده متوجه شدم چند نفر ضد انقلابی آن را بیرون کشیده و در کوچه آخری با چاقو به او حمله ور شده و وی را درون جوی آب لگد مال کردند.
کد خبر: ۴۴۵۲۱۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۰۴

«شهید حاج حسین خرازی»؛
همرزم «شهید حاج حسین خرازی»، درباره خصوصیت‌های اخلاقی این شهید خاطره‌ای را تعریف می‌کند.
کد خبر: ۴۴۵۱۹۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۱۱

خاطره‌ای از شهید امامدوست نقل شده که دعای او ترس از کودکان دبستانی را دور کرد.
کد خبر: ۴۴۵۱۹۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۰۲

سردار شهید حمید هاشمی به روایت خانواده و دوستان بر گرفته از کتاب "نوجوان پنجاه ساله"
نهایت سادگی را در پوشاک حمید میشد دید، گفتار و رفتار ساده ای داشت. عبادت ساده ای داشت، ادا در نمی آورد، منتظر این نبود که بگویند پوشش حمید خوب است یا نه و حمید چقدر آدم خوب و زاهدی است. اصلا برای حمید این قضایا مهم نبود که دیگران چه اظهار نظری نسبت به او دارند.
کد خبر: ۴۴۵۱۳۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۱۹

سردار شهید حمید هاشمی به روایت خانواده و دوستان بر گرفته از کتاب "نوجوان پنجاه ساله"
محوریت حمید باعث شده بود که دوست صمیمی همه باشد و با اکثر بچه ها تفاوت داشته باشد. تفاوتش را وقتی فهمیدم که با مدیریت او یک هفته به کوه رفتیم. یکی از شب ها که اتفاقی از خواب بیدار شدم حمید را در حال مناجات و راز و نیاز با خدا دیدم. او غرق در نماز شب بود. او به راستی با همه فرق داشت.
کد خبر: ۴۴۵۱۳۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۱۷

سردار شهید حمید هاشمی به روایت خانواده و دوستان بر گرفته از کتاب "نوجوان پنجاه ساله"
بعد از آن روز، نگاه من به حمید عوض شد. چند بار دیگر با حمید رفتیم در خانه ی فقرا. گاهی با او شوخی می کردم. می گفتم شما با کدام نهاد همکاری داری؟ یعنی آنقدر نفوذ داری که به شما پول می دهند و شما هم به کار مردم رسیدگی می کنی؟
کد خبر: ۴۴۵۱۳۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۱۲

سردار شهید حمید هاشمی به روایت خانواده و دوستان بر گرفته از کتاب "نوجوان پنجاه ساله"
خانواده و دوستان، همه حمید هاشمی را می شناختند و به او مثل دو چشم خود اطمینان داشتند. به همین دلیل از کمک مالی دریغ نمی کردند. حمید به فقرا فقط کمک مالی نمی کرد، بلکه در زمینه ی فرهنگی هم برایشان وقت می گذاشت.
کد خبر: ۴۴۵۱۳۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۱۰

سردار شهید حمید هاشمی به روایت خانواده و دوستان بر گرفته از کتاب "نوجوان پنجاه ساله"
حمید با گروهش از طرفی و شهید کیانیان هم با دوستانش از طرفی، حمید و شهید کیانیان همیشه دائم الوضو بودند. اصلا دروغ نمی گفتند و بسیار مراقب بودند حق کسی ضایع نشود. در ایام تبلیغات حمید به بچه ها آموزش میداد کجاها و چگونه عکس و پوستر بچسبانند.
کد خبر: ۴۴۵۱۳۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۰۸

در زمینه ی مسائل اجتماعی و مسائل نسل جوان، اندیشه ی والا و نظر شایسته ای داشت، به عنوان نمونه نقل می کنند که او هیچ انسانی را منحرف نمی دانست و می گفت: هر چه نقص است از ماست و این ماییم که باید افراد را جذب کنیم و طبق این فکر عمل می کرد و موفقیت هایی نیز به دست آورده بود.
کد خبر: ۴۴۵۱۲۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۰۵

از قیامت می ترسم!/ خاطراتی از شهید «حسین نادری»
شهید حسین نادری می گفت: مي‌ترسم من اين جا نباشم و يک قطره خون از رزمنده اي بريزد؛ در حالي که اگر بودم، اين قطره خون از او نمي ريخت.
کد خبر: ۴۴۵۱۲۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۰۱

کتاب رازهای چفیه (پرواز پروانه ها) به قلم جانباز «حاج زین العابدین غلام» با ویراستاری «سمیه نریمانی» و «زینب سادات هادی» صفحه آرایی مهدی نحوی» و و طرح جلد «حامد بیابی» تدوین شده است.
کد خبر: ۴۴۵۰۳۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۳۰

سردار شهید حمید هاشمی به روایت خانواده و دوستان بر گرفته از کتاب "نوجوان پنجاه ساله"
ما در بسیج، در جاهای حساس، مانند دبیرستان و خیابانهای اصلی، با بچه ها ایست و بازرسی داشتیم. حمید سردسته ی گروه بود. گاهی وقتها رزم شب داشتیم و در اطراف دبیرستان پاس و گشت می گذاشتیم و این برای مراقبت از دبیرستان بود. حمید در آنجا با دوستان گرم می گرفت و با آنها شوخی می کرد تا خسته نشوند. ما در انجمن و بسیج تقسیم کار کرده بودیم. بعضی ها که سابقه ی نظامی داشتند، عملیات نظامی را به عهده گرفته بودند و بقیه پشتیبانی و آماده سازی و تدارکات و ... را به عهده می گرفتند.
کد خبر: ۴۴۵۰۳۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۰۲

سردار شهید حمید هاشمی به روایت خانواده و دوستان بر گرفته از کتاب "نوجوان پنجاه ساله"
شب که میشد از طرف بسیج، شام ساده ای می خوردیم و ساعت ده شروع می کردیم به خواندن دعای کمیل. خود حمید مراسم دعای کمیل را اجرا می کرد و می خواند. بچه های انجمن و بسیج و... از بیرون شرکت می کردند. حمید مسئولیت برگزاریش را به عهده داشت و خودش شروع کرد به خواندن. چنان شور و حالی داشت که همه را منقلب کرد.
کد خبر: ۴۴۵۰۳۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۰۳

خاطراتی از زندگی و رفتار شهید رجایی؛
شهیدرجایی در اوضاع سختی رئیس‌جمهور شد؛ ۳۰ خرداد تیراندازی‌ها شروع شد، رهبر انقلاب که آن زمان در تهران نماینده امام در شورای عالی دفاع بود، مجروح شد و هفتم تیر، حزب منفجر شد.
کد خبر: ۴۴۴۹۸۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۱۱

طی مراسمی از روایان نهضت خاطره‌گویی دفاع مقدس تجلیل به عمل آمد.
کد خبر: ۴۴۴۹۵۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۸