فرزندم در راه دین و قرآن به شهادت رسید
«زکیه قنبریان» مادر شهید سید مرتضی طالبی هستیم. در گفتگو با نوید شاهد سمنان گفت: سید مرتضی اول شهریور ۱۳۴۳ در روستای گرمن شاهرود به دنیا آمد. عموی بزرگش در گوشش اذان گفت و چون از طرف پدرش اختیاردار بود، اسم شهید را هم خودش انتخاب کرد.
سید مرتضی ورزش رزمی میکرد و خیلی پسر خوبی بود. هرچه پدرش بهش میگفت، گوش میداد. برای کار در نانوایی به تنکابن رفت و پیش یک شاطر، نانوایی یاد گرفت.
خدا به همراهت
این مادر شهید در ادامه اضافه کرد: وقتی سید مرتضی از تنکابن برگشت، برادرانش، سید مصطفی و سید ولی به جبهه رفتند. مرتضی گفت: «من هم میخواهم بروم.» آن موقع تازه هجده ساله بود. آقایش گفت: «پسرم! من مریضم. تو دیگر نرو و پشت و پناه مادرت باش.» گفت: «باباجان! خدای شما هم بزرگ است.» وقتی رفت، خودم هم بدرقهاش کردم و بهش گفتم: «برو خدا به همراهت.» خیلی طول نکشید تا شهید شد. فقط یک بار رفت جبهه.
فرزندم در راه دین و قرآن به شهادت رسیده است
مادر شهید طالبی اظهار داشت: هیچوقت پشیمان نشدم. اگر آنها نبودند، ما هم اینقدر آزاد نبودیم. پدرش هم پشیمان نبود. میگفت: «بچهام در راه دین و قرآن به شهادت رسیده است.» از رفتن تا شهادتش، شش هفت ماه طول کشید. خیلی طول نکشید. پدرش هم مریض بود و در خانه بود. حدود پنج سال بعد از شهادتش به رحمت خدا رفت.
تیر به پهلویش خورده بود
این مادر شهید درخصوص خبر شهادت فرزندش گفت: آن روز من روزه بودم و یک خانمی که الان در خاطرم نیست چه کسی بود، گفت: «خانم طالبی باهات کار دارند. گفت: بیا خانه مهمان برایت آمده است. رفتم دیدم برادر بزرگش دارد گریه میکند. گفتم: «چی شده؟» گفت: «مرتضی شهید شده است. ما جبهه بودیم و چرا اجازه دادید او هم بیاید.» گفتم: «پدرش که راضی نبود، خودش اصرار کرد و رفت.» گفت: «پس خواست خدا بوده است.» سید مرتضی و دامادم با هم بودند. دامادم میگفت: «سید مرتضی تیربارچی بوده و پس از مدتی مجبور شدند از هم جدا شوند. به دامادم خبر دادند، مرتضی پهلویش تیر خورده است. وقتی رفته بود، مرتضی را به عقب منتقل کرده بودند.» فرزندم بیست و چهارم آبان ۱۳۶۲ در سردشت توسط گروههای ضدانقلاب بر اثر اصابت گلوله به پهلو، شهید شد.
انتهای متن/