همین ثانیهها را به تو محتاجم و بس؛ به تو و مهر تو، آری به نوازشهایت
به گزارش نوید شاهد سمنان، شهید محمدحسین قربانی محمدآبادی پنجم اسفند ۱۳۳۰ در روستای محمدآباد از توابع شهرستان دامغان دیده به جهان گشود. پدرش صفرعلی (فوت ۱۳۳۹) و مادرش امالنسا نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. کارمند بهداری بود. سال ۱۳۵۸ ازدواج کرد و صاحب دو دختر شد. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. سیزدهم آذر ۱۳۶۰ با سمت بهیار و تیربارچی در بانه توسط نیروهای بعثی بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. مدفن او در گلزار شهدای روستای محمدآباد واقع است.
بهترین شب عمر
شب عملیات بود. همه آماده میشدند و از هم خداحافظی میکردند. او خوشحال بود و حلالیت میطلبید. در بین راه نیز بلند صحبت میکرد و هم میخندید. او از من بزرگتر بود و من که فرمانده بودم به همین خاطر از تذکر دادن به او شرم میکردم، اما سرانجام تذکر دادم.
او هم در پاسخ گفت: «شما نمیدانید که امشب چه شبی است! امشب بهترین شب عمر من است.» چند دقیقه بعد صدای فریاد او را شنیدم که گفت: «ابوالفضل به دادم برس.» وقتی بالای سرش رسیدم به شهادت رسیده بود.
(خواهر شهید به نقل از شهید ابوالفضل مهرابی، همرزم و شوهر خواهر شهید)
بیشتر بخوانید: فرزند یک ماهه، به استقبال پیکر پدر آمده بود
یلدای بی تو
یلدای بی تو ...
باز آمد شب یلدای دیگر
با هم انجمن یلدایی
و من اینجا، به این جمع صمیمی، نفسی پیوستم
اما چه غریبانه و تنها
افسوس
من و تنهایی و احساس غریب
هر طرف مینگرم
هر طرف مینگرم
جای خالی تو و خاطرههایی بیرنگ
ولی افسوس که در خاطر من نیست
شب یلدایی
که تو با من بودی
در کنارم بودی
و صد افسوس که آن چهره پر مهر تو هم
نیست در خاطر من
از خودم میپرسم
شهید محمدحسین قربانی
که چرا این شب یلدایی من
متفاوت شده با هر شب یلدای دگر
و فقط میدانم
که همین ثانیهها را به تو محتاجم و بس
به تو و مهر تو
آری
به نوازشهایت
به تو محتاجم من
کاش بودی، ای کاش
کاش بودی، ای کاش ...
(اشعاری از دختر شهید، رقیه قربانی)