شهید اسفند ماه
پنجشنبه, ۰۵ اسفند ۱۳۹۵ ساعت ۱۴:۱۴
شهید سید ابوالفضل حسینی کاشانی فرزند سید اسماعیل در سال 1344 در شهر مقدس قم چشم به جهان گشود. او در تاریخ 16/12/62 در عملیات پیروزمندانه والفجر 6 در منطقه جزیره مجنون بر اثر اصابت بمب شیمیایی و ترکش به ناحیه پا و شکم ندای حق را لبیک گفت.

بسم الله الرحمن الرحيم   

يا ايها الذين آمنوا ان الله يحب الذين يقاتلون فى سبيله صفا كانهم بنيان مرصوص

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد بدرستي كه خدا دوست مي دارد آنان را كه كارزار با دشمن مى‌كنند در راهشان صف زده گويا كه ايشانند بنائى استوار ساخته شده

با سلام به امام زمان(عج) و نايب بر حقش امام خمينى كه با رهنمودهاى پيامبر گونه‌اش ما را از زندگى كفرگويان نجات داده و با سلام به رزمندگان جبهه هاى حق عليه باطل و با سلام و درود به شهيدان گلگون‌كفن كربلا و روز عاشورا و كربلاهاى ايران و عاشوراهاى آن و با سلام به خانواده شهدائى كه چشم و چراغ اين ملتند و با سلام به امت حزب الله وصيت‌نامه خود را شروع مى‌كنم.

اينجانب سيدابوالفضل حسينى فرزند سيداسماعيل حسينى داراى تاريخ تولد 1344، اولا خدمت مادرم و خانواده گراميم كه مرا بزرگ كرده و تحويل جامعه اسلامى دادند و راه و روش زندگى كردن را به من آموختند تشكر مى‌كنم اما چگونه مردن را خود انتخاب كرده و عاشقانه به سوى او به شتاب در آمده و انتظار لحظه موعود را مى‌كشيدم. خوشحالى مى‌كنم مادر مهربان و گراميم از اين كه براى بزرگ كردن من زحمات زيادى كشيدى تشكر مى‌كنم و من ان شاءالله كه در روز قيامت بتوانم در برابر انبيا و امامان سرافرازانه باشم كه سرافرازى من، سرافرازى خانواده من است و همچنين در برابر پيامبرانم و امامان.

مادرجان موقعى که خبر شهادت من به گوش شما عزيزان مى‌رسد من در ميان شما نيستم و سعى و كوششتان بر اين باشد ناراحتى به خودتان راه ندهيد. در اين صورت روح من در عذاب خواهد بود و بر مرگ من لباس مشكى نپوشيد و بر من گريه نكنيد و از برادران عزيز خود مى خواهم كه راه مرا ادامه داده و نگذارند كه سلاح من به زمين بيفتد. از آنها مى خواهم كه مرا حلال كنند و اينجانب حقير را ببخشند مخصوصا برادرانم و از خواهران مهربانم كه مى‌خواهم توصيه‌هاى اين برادر كوچكشان را  جامه عمل پوشانده كه حجابشان را حفظ كنند كه اين پوشش سياه آنها كوبنده‌تر از خون سرخ من است و اين جامه سياه سنگر است و با حفظ آن، سنگر آغشته به خون برادرتان را حفظ كنيد و از تمامى فاميل‌ها از عمو و دائى خود و آشنا و دوستان مي خواهم كه مرا حلال كنند و راه اينجانب كه راهى جز راه خدا نيست ادامه دهند و در آخر از همه دوستان و همسايگان محترم مى‌خواهم مرا ببخشند و حلال كنند ان شاءالله و از همه ملت مسلمان و شهيدپرور ايران مى‌خواهم هميشه پشتيبان روحانيت باشند و امام عزيز را تنها نگذارند و راه شهيدان را ادمه دهند و از برادران رزمنده مى‌خواهم اگر بدون من به كربلا رفتند مشتى خاك همراه خود آورده و بر قبر اينجانب بپاشند كه شايد خداوند به خاطر اين خاك گناهان مرا ببخشد. ان شاءالله

در آخر دعا هميشگى‌مان را فراموش نكنيم كه خدايا خدايا تا انقلاب مهدى خمينى نگهدار. الهى آمين

تاريخ 27/11/1361
منبع: اسناد و مدارک موجود در بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قم
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده