نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات شهدا
سیدموسی در 26 آذر 1317 در بندر انزلی به دنیا آمد. او که دارای هوش و ذکاوت سرشاری بود، در 5 سالگی به صورت مستمع آزاد، به همراه خواهرش به مدرسه می رفت، و با توجه به این که شاگرد اول شد
کد خبر: ۳۹۵۲۸۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۱۱

گفت: اینها گل بودند و رفتند، ما چی هستیم؟ سال بعد دقیقا همان جایی که نشان داده بود به خاک سپرده شد.
کد خبر: ۳۹۵۲۳۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۰۷

شهدای امروز پنجم دی ماه
چند روزي بود كه خاله شوهرم با خانواده اش به تهران و خانه ما آمده بودند. جنگ عراق و كردهاي ايران به كرمانشاه كشيده بود و اينها مجبور بودند خونه و زندگي خود را براي مدتي رها كنن و با يك سري اسباب و اثاثيه به تهران و شهرهاي امن اطراف پناه ببرند
کد خبر: ۳۹۵۱۲۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۰۵

شهید کامران حلوایی جلالی؛
زندگی نامه و مصاحبه با خانواده شهید کامران حلوایی جلالی همراه با فرازهايي از وصيت نامه شهيد که فرمودند در زندگي هميشه به فكر معاد باشيد كه شما را از گناهان باز ميدارد راه شهيدان و جنگ را فراموش نكنيد و به ياد بودن جنگ همچون غذا خوردن جز زندگي خود قرار دهيد.
کد خبر: ۳۹۵۰۹۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۰۴

شهدای شاخص
دومین پند آن بزرگ مرد صالح و پرهیزگار که اظهار فرمودند یکی از نشانه های وحدت همین است که ما در صفوف نمازهای جماعت و جمعه فشرده و نزدیک به هم بنشینیم تا جائی برای نشستن شیطان نباشد هر چه بین ما فاصله باشد جایگاه شیاطین بیشتر می شود
کد خبر: ۳۹۵۰۷۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۰۴

خاطرات شفاهی شهدای گمنام (9)
قبل از عملیات رمضان بود. فرماندهی سپاه در منطقه تشکیل جلسه داد. در آنجا اعلام شد که عراق به تانکهای پیشرفته ای به نام تی 27 مجهز شده. هر لحظه ممکن است با این تانکها به مواضع ما حمله کنند.
کد خبر: ۳۹۵۰۲۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۰۴

خط ایثار (4)
پدر جان! حال من اینجا خوب است و به جز دوریتان هیچ گونه ناراحتی ندارم و اصلا برای من نگران نباشید.
کد خبر: ۳۹۵۰۰۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۰۱

روایتی از «شهید محمدحسین کریم پور احمدی »بهشتی سیستان و بلوچستان
یک روز در مسجد جامع زاهدان بودیم. حاجی هم آمد و به جمع ما پیوست. پس از سلام و احوالپرسی مشغول نماز خواندن شد
کد خبر: ۳۹۵۰۰۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۰۱

محمد گفت: « نترس! مي خواهم بوی باروت و فشنگ به مشام فرزندم برسد!» همان شب همه دور هم نشسته بوديم و محمد كه گویی می دانست اين آخرين ديدار است.
کد خبر: ۳۹۴۹۸۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۰۱

شهدای امروز سی ام آذرماه
ر راه در محلی به نام اعزام نیرو چند لحظه ای ایستادیم تا دو تن از برادرانمان که قرار بود همراه ما باشند سوار کنیم که همراه آنها یک طلبه جوان هم سوار شد.
کد خبر: ۳۹۴۹۴۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۹/۳۰

خاطراتی از زبان شهید محمدعلی قاسملو
اینبار هم رفتن به تخريب را به ماندن در گردان ترجيح دادم و با عده اي از دوستان به تخريب رفتيم.
کد خبر: ۳۹۴۹۱۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۹/۲۹

شهدای امروز بیست ونهم آذرماه
از او تقاضا شده که به یکی از پادگانهای شهر بیاید او در جواب گفته بود که من شربت شهادت را نوشیدم و همین گفته او و طولی نکشیده بود که در یک عملیات کمین شرکت نموده و به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
کد خبر: ۳۹۴۹۰۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۹/۲۹

وقتی حاج یونس اعلام کرد که ما آن طرف پل هستیم، برای قرارگاه خاتم این کار غیر قابل تصور بود.
کد خبر: ۳۹۴۸۵۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۹/۲۸

شهدای امروز بیست وهشتم آذرماه
خوب نیست ولی نادر در حالی که اشک در چشمهایش حلقه زده بود روبه من کرد و گفت داداش جان تو دیگر بچه­ ها را در کوچه نمی­بینی، نمی­بینی که آنها لباس و کفش نو ندارند، تو چطور راضی می­شوی با لباس نو و کفش نو به پیش آنها بروی نمی­دانی آنها اگر ما را با این لباس و کفش نو ببینند ناراحت می­شوند من به همین خاطر کفش خودم را گلی می­کنم تا نو دیده نشوند
کد خبر: ۳۹۴۸۰۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۹/۲۸

شهدای امروز بیست و چهارم آذرماه
گفتم هر وقت که آمدي ديگر زنگ نزن و با اين کليد باز کن، شب علي اصغر به خوابم آمد و بالباس ارتشي که به تن داشت و گفت: مادر کليد من کجاست که اينجا گذاشته بودم و داخل جيبم بود و سراغ کليدش را آن شب در خواب از من مي گرفت.
کد خبر: ۳۹۴۶۹۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۹/۲۵

شهدای امروز بیست وسوم آذرماه
که ایشان در زمانی در جبهه فعالیت داشتند به تعدادی از هم رزمانشانی سواد خواندن و نوشتن نداشتند آموزش داده و ایشان را با سواد کرده بود و وقتی به تهران می آمدند در موقع رفتن برای آنها مقداری کتابهای ابتدایی داستان های کوچک خریداری می کردند
کد خبر: ۳۹۴۶۴۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۹/۲۳

شهدای امروز بیست ودوم آذرماه
تصویر غلامعلی در کنار تصویر بزرگ امام . غلامعلی به امام عشق می ورزید . به او علاقه خاصی داشت . روزی غلامعلی را در خواب دیده بودم . گفته بود: «بزودی عزیز ترین کس انقلاب به نزد ما می آید. » و چند روز بعد خبر ارتحال حضرت امام (ره ) را از رادیو شنیدم .
کد خبر: ۳۹۴۵۹۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۹/۲۲

خاطرات شفاهی شهدای گمنام (شماره 6)
قرار شد حاج احمد به عنوان نماینده نظام راهی سوریه شود. برای کمک به نیروهای سوریه و لبنان در نبرد با اسرائیل. قمستی از نیروهای لشگر را نیز برای این کار آماده کرد.
کد خبر: ۳۹۴۵۵۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۹/۲۱

شهدای امروز بیستم آذرماه
قبل از اينكه به جبهه برود با همه خداحافظي كرد و حلاليت طلبيد و گفت پدرو مادرم شما خيلي براي من زحمت كشيده‌ايد اميدوارم كه از من راضي باشيد و پدرو مادر و برادران و خواهرانم از اينكه ديگر بر نمي‌گردم هيچ نگراني نداشته باشيد و براي من گريه نكنيد و افتخار كنيد كه فرزندي در راه خدا داديد چون پيش خدا گم نمي‌شود.
کد خبر: ۳۹۴۴۷۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۹/۲۰

خاطرات آقاي عبدالرئوف سميعي از شاگردان شهيد صالحی
مجاهدي كه به سبب ايمان به خداوند وزر تعهد به رهبري و ولي فقيه به جرم دفاع از مردم محروم و مظلوم منطقه به شهادت مي رسد.
کد خبر: ۳۹۴۱۲۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۹/۱۱