فقط یک روزبه آغاز عملیات کربلای پنج مانده بود و ما باید خودمان را از مقر لشگر در اهواز به شلمچه میرساندیم . اتومبیلی جور کردیم و راه افتادیم سر ظهر از آخرین مقر نگهبانی رد شدیم و به منطقه عملیاتی رسیدیم .
کد خبر: ۴۰۲۴۶۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۲/۱۹
یک روز پسرخاله اسماعیل از فاو آمد اهواز، شهرک پایگاه شهید بهشتی تا سری به ما بزند و خستگی ای در کند. دو تا چتر منور خوشگل هم با خودش آورد. می خواست برای یادگاری با خودش ببرد شمال. با کلی سماجت، راضی اش کردم یکی از بدهد به من.
کد خبر: ۴۰۲۴۶۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۲/۱۹
پشت در ایستادم و زیرلب گفتم : رب ادخلنی مدخل صدق و اخرجنی مخرج صدق و جعلنی من لدنک سلطانا نصیرا / در زدم و وارد شدم .دانشجوها به احترام ایستادند اما شروع کردن به پچ پچ کردن...
کد خبر: ۴۰۲۴۰۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۲/۱۷
کتاب «من اسیر صدام بودم» خاطرات تلخ و شیرین «رضا شاه بختی» است که با قلم «مجید ملا محمدی» از صد ماه اسارت وی به نگارش درآمده است.
کد خبر: ۴۰۲۳۹۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۲/۱۷
وقتی وارد پایگاه شهید بهشتی می شدم، دو تا چشم دیگر قرض می کردم که آدم های پدرم را بشناسم. یکی از آن ها آقای مهرزادی بود؛ مسئول ستاد لشکر. او همیشه آمار مرا داشت. می دانست بابا که منطقه است سرو کله ی من هم پیدا می شود.
کد خبر: ۴۰۲۳۸۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۲/۱۷
چند خاطره کوتاه از شهید حشمت اله فاخري
شادترین لحظه ای که او را دیدم لحظه ای بود که پدرم به او رضایت داد. او بعد از رضایت پدر دیگر سر از پا نمی شناخت. با همه خدا حافظی کرد ، رفت تا به آرزوی دیرینه اش که همان شهادت در راه خدا بود برسد.
کد خبر: ۴۰۲۲۵۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۲/۱۵
خاطره ای از شهید هاشم اعتمادی
یکی از همرزمان شهید هاشم اعتمادی در خاطره ای می گوید: «عملیات والفجر هشت به مرحله حساسی رسیده بود. فرمانده لشکر باید آخرین دستورات را به گردان عمل کننده می رساند اما شنود عراقی آمده بود روی خط بی سیم فرمانده و...» خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد دنبال کنید.
کد خبر: ۴۰۲۱۹۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۲/۱۳
محو تپه مقابل شدم. شقایق های سرخ بر دامنش فرشی زیبا گسترده بودند. فصل، فصل شقایق بود...
صدای ناگهانی شلیک پدافندها آرامش را از منطقه می گیرد. همهمه می افتد بین بچه های گردان دولول و چهار لول های اطراف مقر تیپ امام سجاد(ع) آسمان را نشانه می روند و آتش می گشایند.
کد خبر: ۴۰۲۰۶۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۲/۱۱
خاطرات شهید قربانعلی جامی با موضوع حجاب
«البته فرقی نمی کنه، اما تو نمی تونی با روسری خوب موهات رو بپوشونی، پس مقنعه سرت کن!»
کد خبر: ۴۰۱۸۸۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۲/۰۹
با خاطرات شهدا
سردار شهید حاج اسماعیل حیدری در دوم اسفند ماه 1347 در شهر آمل دیده به جهان گشود در سال 1391 و بعد از آغاز جنگ ناجوانمردانه علیه مردم مظلوم سوریه برای کمک به آنها به صورت داوطلبانه به سوریه عزیمت نمود
کد خبر: ۴۰۱۷۷۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۲/۰۶
شهید «غلامرضا قربانی مطلق»، فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پاوه از آن رو مورد توجه و در یاد ماندنی است که حاج «احمد متوسلیان » تعلق خاطر بسیاری به او داشت و در مقابل پیکر در خون طپیده او زانوی بر زمین نهاد و گریست.
کد خبر: ۴۰۱۷۱۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۲/۰۴
نوید شاهد - مادر شهید "محسن خسروی" در خاطره ای می گوید: «محسن از کودکی روحیه ی ایثارگری داشت و همواره به فکر دیگران بود. او لباس های اضافی را برمی داشت و به مستضعفین می داد...»
کد خبر: ۴۰۱۶۴۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۲/۰۳
نوید شاهد یزد: شهادت 19 بهمن 65- فرزند: فضل الله- به روایت مادر شهید: یك شب خواب دیدم كه ستارة سبز و پر نوری از داخل اتاق خانه بیرون آمد و به آسمان رفت و بعد از اینکه نورش چندبار پیچ و تاب خورد و کم و زیاد شد، ناگهان آن ستاره غیب شد.
کد خبر: ۴۰۱۶۱۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۲/۰۳
نوید شاهد یزد: شهید عادل شمس دهشیری؛ شهادت 19 بهمن 65- فرزند: فضل الله- به روایت مادر شهید: یك شب خواب دیدم كه ستارة سبز و پر نوری از داخل اتاق خانه بیرون آمد و به آسمان رفت و بعد از اینکه نورش چندبار پیچ و تاب خورد و کم و زیاد شد، ناگهان آن ستاره غیب شد.
کد خبر: ۴۰۱۵۶۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۲/۰۴
خاطرات شهدای استان سمنان
صدای نقاره خانه ی حرم گاه گاهی به گوش می رسید. چشمم خیلی می سوخت. ترکش کار خودش را کرده بود.
کد خبر: ۴۰۱۵۴۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۲/۰۱
خاطرات شهید رمضانعلی ترامشلو با موضوع نماز
به نظر شما چند نفر می تونن رو این موکت نماز بخونن
کد خبر: ۴۰۱۳۷۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۱/۲۹
زمزمه های مادرانه
زمزمه های مادرانه ، مادر شهید محسن پور علی اکبر قاضی جهانی
کد خبر: ۴۰۰۹۶۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۲/۰۸
نوید شاهد - در خاطره ای از شهيد "شيرعلی سلطانی" روایت شده است: «خاک های نمناکی در زاویه ی چپ حیاط ریخته شده بود، رد ریخته ها نشان می داد که خاک ها را از داخل کتابخانه بیرون آورده اند. حس غریبی ناخواسته مرا به داخل هل داد. گودالی حفر شده بود به درازای یک انسان...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۰۰۹۱۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۱/۲۰
دست نوشته ها
خاطرات دست نوشته شهید رضا حسنی نامدار
کد خبر: ۴۰۰۸۶۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۱/۱۹
سبک زندگی شهدا32
نوید شاهد لرستان:خاطرات کوتاه و خواندنی از شهدای لرستان
کد خبر: ۴۰۰۷۸۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۱/۱۶