نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطره
شهید عباس علومی
گفت:«داشتیم پرچم نصب می کردیم، چند تا از همسایه ها دور هم نشسته بودن و پشت سر یک نفر غیبت می کردن. هر کاری کردم نشنوم نشد».
کد خبر: ۴۲۸۳۹۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۳۰

شهید ابوالفضل علائیان
مربی مان قبل از بازی از همه ما می خواست تا در بازی از هر گونه تنش و برخورد پرهیز کنیم. از همه بچّه ها صبورتر و آرام تر ابوالفضل بود. اگر توی بازی برخوردی پیش می آمد، او پا در میانی می کرد و طرفین را به گذشت و آرامش دعوت می کرد.
کد خبر: ۴۲۸۳۴۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۲۹

خواهر شهید جواد سلیمی می‌گوید: سرزده آمد. نشست و چای برایش آوردم. گفت آمده‌ام خداحافظی. می‌روم جبهه......
کد خبر: ۴۲۸۳۱۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۲۹

پس از يتيم شدن من چوپان کدخدا شدم . برادر کوچکم هم در خانه ی کدخدا بود . روزی از روزها گله ی کدخدا را بيرون از ده بردم اما بسيار سردم بود و هميشه زير سنگی بزرگ تکيه می دادم بعد از چند دقيقه که بلند شدم ديدم تا گله نيست پا به فرار گذاشتم . گريان و نالان می دويدم تا پس از چند دقيقه حرکت گله را پيدا کردم و مشغول شمردن گله شدم . ديدم تا بره ای کم آمده و باز هم مرتباً با کوشش بيشتر شمردم و باز هم يک بره کم آمد فکر می کردم بار الها اين بره چه شده ؟ آيا زنده هست يا گرگ خورده ؟ خيلی دنبال بره گشتم اما خبری از بره نبود .
کد خبر: ۴۲۸۲۶۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۲۷

شهيد قنبر رئيسی؛
فرماندهان به ما گفته بودند عمليات خيلي مهم است خودتان را هر چه زودتر آماده کنيد و در صبح روز چهارشنبه در مقر فياضی همه گروهان را به خط کردند و بعد از اينکه يک آمار گرفتند گلوله های آر پی جی را بين بچه ها تقسيم کردند و به راه افتاديم تا به امتداد خيابان رسيديم و به سوی آخر شهر در حرکت بوديم تقريباً يک کيلومتري پياده روی کرديم تا به تيپ شهدا رسيديم در آن جا همه برادران پارچه های سبز يا سرخ با شعارهای مختلف به روي پيشانی های خود بستند
کد خبر: ۴۲۸۲۶۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۲۷

هنگام حرکت شب هنگام باران سختي در بين راه شروع به باريدن گرفت که ستون با مشکلات زياد به مقصد رسيد ماشين مینی کاتيوشا در بين راه خراب شد که با مشقت زياد ماشين را بکسل کرديم و به مقصد رسيديم.
کد خبر: ۴۲۸۱۹۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۲۶

خاطره
بعداً علیرضا برایم تعریف کرد که شب قبل از حمله ی عراق خوابی دیده بود می گفت : " در خواب دیدم می خواهم شما را با خودم به مسافرت ببرم ؛ اما برادرانت مخالفت می کردند ...
کد خبر: ۴۲۸۱۶۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۲۶

مناجات نامه «شهید کامران خانه ای»
پروردگارا ، ما را در پرتو مقدس و نورانی قرآن در برابر مشکلات زندگی یاری بده...
کد خبر: ۴۲۸۱۲۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۲۶

شب آخر عملیات قرار بود پیغامی را به فرمانده برساند و برگردد. علی رفت و دید بچه ها دارند به خط می زنند که خط را از تروریست های تکفیری پس بگیرند. پس از انتقال پیام فرمانده، به کمک همرزمانش شتافت.
کد خبر: ۴۲۸۱۲۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۲۶

برگ های از خاطرات خودنوشت شهید«حسینعلی خلج»؛
از عمه ام پرسیدم چرا اینجا شلوغ است؟ عمه ام در جوابم گفت که عروسی یونس است.صورتم را روی صورت عمه ام گذاشتم. خیلی گریه کردم.
کد خبر: ۴۲۸۰۵۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۲۵

شهید دوست محمد سالاري‌سيرمندي، بيستم ارديبهشت 1332، در روستاي سيرمند از توابع شهرستان حاجي‌آباد ديده به جهان گشود. مردی مهربان و با گذشت بوده است به حدی که جان خود را برای نجات جان همکارانش از دست داد او با بلند نمودن کپسول حاوی بمب و انتقال آن با کمک شهید خانعلی ملایی به جایی دورتر از تجمع کارکنان شرکت گاز به شهادت نائل آمدند.
کد خبر: ۴۲۷۹۷۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۲۵

یادها و خاطره ها
در اجراي مأموريت محوله در شهردار وقت دهلران به منظور شركت در جلسه استانداري در خصوص امداد رساني و پشتيباني رزمندگان اسلام عازم ايلام گرديده بود ایشان در نزديكي شهر مهران مورد حملات هوايي رژيم بعثي عراق قرار داشت به علت تصادف در آن منطقه به وصال محبوب رسيد...
کد خبر: ۴۲۷۹۴۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۲۵

گفتم : آقا رضا ! امکانات خیلی کمه ! بچه ها مدت زیادیه تو خطن ! خسته شدن ! لطف کنین گردان ما رو عوض کنین ! . کمی با من شوخی کرد . از خط پرسید . وضعیت را توضیح دادم . منتظر جواب بودم . او مثل این که حرف مرا نشنیده ، حرف های متفرقه می زد . درخواستم را تکرار کردم . در جواب گفت : نیروهای بسیجی هیچ وقت خسته نمی شن ! روحیه آنها خیلی قوی است ! ماییم که خسته شده ایم و روحیه ماندن نداریم ! بسیجی ها را بد نام نکنید !
کد خبر: ۴۲۷۸۶۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۲۳

خاطرات شهید علی تاج احمدی به نقل از همرزمش علی سرباز
علی تاج‌احمدی تبریزی، بیستم آبان ۱۳۴۳، در شهر قزوین به دنیا آمد. پدرش جلیل و مادرش فاطمه نام داشت. تا سوم متوسطه درس خواند. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. بیست و سوم اردیبهشت ۱۳۶۲، در پاسگاه زید عراق بر اثر اصابت ترکش به ران و شکم، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
کد خبر: ۴۲۷۸۵۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۲۳

شهید محمدباقر عظمت پناه
سعی می کرد در هر ماهی لااقل یک بار قرآن ختم کند و در ماه رمضان یک دور قرآن ختم می کرد.
کد خبر: ۴۲۷۸۱۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۲۳

به‌مناسبت سالگرد شهادت فرمانده دلیر توپخانه سپاه پاسداران، سردار شهید «حسن شفیع‌زاده»، هشتمین مراسم شب خاطره دفاع مقدس استان آذربایجان شرقی در تبریز برگزار شد.
کد خبر: ۴۲۷۷۱۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۲۲

یادها و خاطره ها
به من توصیه می کرد که به فرزندانمان حلال و حرام را یاد بدهم. از من می خواست، بچه ها را طوری تربیت کنم که نمازخوان و قرآن خوان بار بیایند...
کد خبر: ۴۲۷۶۲۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۹

شهید اردیبهشت ماه
شهید محسن اسحاقی فرزند مرتضی در سال 1346 در شهر مقدس قم دیده به جهان گشود و در اردیبهشت ماه سال 1365 در جنوب آبادان براثر اصابت ترکش به پا به فیض عظیم شهادت نائل آمد.
کد خبر: ۴۲۷۵۹۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۹

شهید عباس عزیزی شفیعی
به این ترتیب نماز جماعت هم می‌خواندیم. امام جماعت نداشتیم، اما یکی از بچه‌ها پیش نماز می‌شد و ما هم به او اقتدا می‌کردیم. هر شب که می‌گذشت، به تعداد بچه ها اضافه می‌شد.
کد خبر: ۴۲۷۵۶۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۹

دلنوشته و خاطره ی از زبان خواهر «شهید مهدی بانقلانی»
جشن بدون حضور مهدی برگزار شد غافل از اینکه ایشان در همان شب عروسی برادرش با جسمی چاک چاک و چون سبکبالترین پرندگان از میان ما پرکشیده بود و زمین را زیر بالهایش گرفته بود چرا که او آرزوی پرواز داشت و مشتاق پریدن...
کد خبر: ۴۲۷۵۱۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۱۸