نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات
برگرفته از کتاب موج انفجار؛
نوید شاهد - «زندگی در جزیره بسیار مشکل بود. رزمندگان از صبح تا شب در درون سنگر بودند و در بعضی مناطق تا زانو در آب بودند. در آنجا اگر کسی در روز سرش را از سنگر بیرون می‌آورد، آتش دشمن تهدیدش می‌کرد ...» ادامه این خاطره را از زبان "رزمنده دفاع مقدس بهرام ایراندوست" در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۸۳۳۷۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۲۴

نوید شاهد - کتاب «ساعت به وقت بغداد» خاطرات و دلنوشته‌های تعدادی از آزادگان سرافراز استان ایلام است که به قلم نورالدین نوراللهی شاعر و نویسنده توانمند استان، گردآوری و نوشته شده و توسط نشر شاهد به چاپ رسیده است.
کد خبر: ۴۸۳۳۶۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۲۴

نوید شاهد - فراخوان نخستین مسابقه ارسال خاطرات تصویری آزادگان در دوران اسارت با عنوان "لحظاتی از اسارت" توسط اداره هنری اسناد و انتشارات معاونت فرهنگی و آموزشی بنیاد شهید و امور ایثارگران استان اصفهان اعلام شد.
کد خبر: ۴۸۳۳۲۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۲۳

نوید شاهد - «ابوالفضل به دوستش آقای عباس امانی گفته ‌بود که دیگر برنخواهد گشت. چیزی کم نداشت. خوش قدوقامت و زیبا بود. درس خوان و باهوش، شیطان و زرنگ. پدرش می‌گفت: شیطنت‌های او هم شیرین است مثل خود او! از جبهه که می‌آمد، خانواده جان تازه‌ای می‌گرفت. برکت خانه بود. الآن هم یادش برکت است.» آنچه خواندید مادرانه‌ای از شهید "ابوالفضل طوسی" است. نوید شاهد سمنان در سالروز شهادت، خاطرات ی از این شهید گرانقدر را تقدیم حضور علاقه‌مندان می‌کند.
کد خبر: ۴۸۳۳۱۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۲۴

نوید شاهد - «در یکی از روزها برای اینکه آقای ابوترابی را مورد شکنجه قرار دهند ایشان را به اتاق کفار فرستادند، همه ما نگران بودیم که بلایی بر سر ایشان نیاورند ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات سید آزادگان، شهید "حجت‌الاسلام‌والمسلمین سیدعلی‌اکبر ابوترابی‌فرد" از زبان یکی از نزدیکان این شهید بزرگوار است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۴۸۳۳۰۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۲۳

نوید شاهد – برادر شهیدان حسین و محسن نوری در مصاحبه‌ای به بیان خاطره‌ای از خواب برادر شهیدش محسن نوری در رابطه با دعوت به مهمانی امام حسین (ع) پرداخته که شما را به تماشای قسمتی از فیلم این مصاحبه دعوت می‌کنیم.
کد خبر: ۴۸۳۳۰۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۲۳

نوید شاهد - کتاب سبک زندگی اسلامی ایرانی، روایتی موضوعی از خاطرات شهدا است که با همت و نشر موسسه فرهنگی هنری قدر ولایت تهیه و تدوین شده‌است.
کد خبر: ۴۸۳۲۳۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۲۲

نوید شاهد - «در یکی از بازجویی‌ها، بعد از ضرب و شتم فراوان، علت عضویت در انجمن مهدویت اراک را می‌پرسند. او سرش را با قاطعیت بلند می‌کند و می‌گوید:«اگر نوکری امام زمان(عج) و بر زبان آوردن نامش جرم است، چه بهتر که در این حال مورد ستم قرار بگیرم ...» ادامه این خاطره از زبان دوست شهید "مصطفی حق‌شناس" را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۸۳۱۸۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۲۲

مصاحبه با جانباز 50 درصد جنگ تحمیلی «سیدرضا حسینی راد»؛
نوید شاهد استان مرکزی این بار پای خاطرات جانباز 50 درصد از ناحیه کمر و قطع عضو (پا)، سید رضا حسینی راد که در طول هشت سال دفاع مقدس رشادت‌های بسیار کرده است، نشسته و این گفتگوی خواندنی را برای مخاطبین خود منتشر می‌نماید.
کد خبر: ۴۸۳۱۶۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۲۲

کد خبر: ۴۸۳۱۳۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۲۲

نوید شاهد – شهید "حسین حسین‌آبادی" در وصیت‌نامه‌اش آورده است: «خانواده شهدا را تنها نگذارید و هر چند وقت، به منزل آنها رفته، روحیه گرفته و به آنان روحیه بدهید ...»
کد خبر: ۴۸۳۱۳۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۲۱

نوید شاهد - «بعد از شهادت او، پدر خانمش در حالی که بسیار ناراحت بود گفت: او حتی یک بار هم نسبت به ما و دخترمان بی‌احترامی نکرد، دامادمان خلق و خوی بهشتی داشت! ...» ادامه این خاطره را از زبان خواهر شهید "حسن حسین‌پور" در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۸۳۱۲۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۲۱

خاطراتی پیرامون شهید "احمد شول":
نوید شاهد - "حاج احمد شول" جارو و شیلنگ به دست در حال نظافت بود، به من گفت كه چرا بیدار مانده‌ام و بعد قول گرفت كه آن موضوع را به كسی بازگو نكنم.
کد خبر: ۴۸۳۰۷۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۱۹

نوید شاهد - خواهر شهید "حبیب‌الله ترابی" می‌گوید: «علی گفت: هیچی داداش چیزی نیاوردم. حبیب‌الله گفت: از مال دنیا چیزی آوردی؟ قسم بخور چیزی نیاوردی. علی گفت: حالا مگه چی‌شده؟ حبیب الله گفت: کفشی که دیروز خریده بودم امروز گم شد. مال حلال که گم نمی‌شه. این مال حرامه که گم می‌شه. خدا چوبش رو این طوری بهم زده. علی که سماجت برادر را دید گفت ...» نوید شاهد سمنان در سالروز ولادت، در دو بخش خاطرات ی از این شهید گرانقدر را برای علاقه‌مندان منتشر می‌کند که توجه شما را به بخش دوم این خاطرات جلب می‌کنیم.
کد خبر: ۴۸۳۰۴۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۱۹

نوید شاهد - پسر عموی شهید "حبیب‌الله ترابی" نقل می‌کند: «وقتی جنازه شهید به شهر برگشت، قابل شناسایی نبود. شهید همیشه یک دستمال ابریشمی به همراه داشت. وقتی همشیره‌اش دستمال را دید، ایشان را شناسایی کرد و آن لحظه‌بود که خواهر، برادر خود را در آغوش گرفت و گفت: «این برادر من است.» نوید شاهد سمنان در سالروز ولادت، در دو بخش خاطرات ی از این شهید گرانقدر را برای علاقه‌مندان منتشر می‌کند که توجه شما را به بخش نخست این خاطرات جلب می‌کنیم.
کد خبر: ۴۸۳۰۴۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۱۹

«خواهرم به من توصیه می‌کرد: حرم حضرت معصومه(س) که می‌روی لابه‌لای مفاتیح و قرآن‌ها را خوب نگاه کن. ممکن است اعلامیه‌های آقا را آنجا پنهان کنند. من هم لای همه کتاب‌های حرم را با دقت کنکاش می‌کردم و چند باری اعلامیه پیدا کردم ...» ادامه این خاطره از زبان "کبری چگینی" از زنان امدادگر استان قزوین در دوران هشت سال دفاع مقدس را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۸۳۰۳۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۱۹

نوید شاهد - همرزم شهید "مجید لطفی" در مورد شهادتش اینگونه بیان می کند: پیرمرد به شهید لطفی گفت: یکی از اعضای گروهک‌ ضد انقلاب به خانه‌ من آمده و مکرر به قرآن توهین می‌کند و آن را می‌سوزاند به طوری که من دیگر نتوانستم تحمل کنم و پیش شما آمدم. وی به خاطر تعصب عجیبی که به مقدسات اسلام داشت درنگ را جایز ندانست و به همراه پیرمرد به طرف محل مورد نظر به راه افتاد. نوید شاهد کردستان شما را به خواندن ادامه زندگی و خاطرات این شهید معظم دعوت می کند.
کد خبر: ۴۸۳۰۰۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۱۸

خاطره‌ای از شهید "محسن خسروی"
نوید شاهد - آن قدر سر و صدا راه انداخت و مرگ بر شاه گفت که مامورین ساواک برای دستگیری‌اش به خانه ما ریختند. اما محسن با زرنگی از پشت بام فرار کرد و به شیراز رفت. می‌گفت: «در خانه را همیشه باز بگذارید تا مردمی که از دست ماموران فرار می‌کنند به خانه ما پناه بیاورند.» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۸۳۰۰۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۲۳

نوید شاهد - «کسانی که برای اعزام‌های بعد در نظر گرفته شده بودند، اعتراض می‌کردند که چرا ما جزو نیروهای اعزام شونده نیستیم. در بین آنان نوجوان 17-16 ساله‌ای بود که گریه می‌کرد و می‌گفت: مگر در اینجا هم پارتی‌بازی است؟ ...» ادامه این خاطره را از زبان" رزمنده دفاع مقدس بهرام ایراندوست" را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۸۲۹۹۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۱۸

نوید شاهد - مادر شهید "محسن خسروی" در خاطره ای می گوید: «مدتی بود یک ریال، یک ریال جمع می کرد. یک روز از مدرسه آمد دیدم به تمام لباسش عکس چسبانده. گفت: «مادر این عکس ها را چطور می بینی؟» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۸۲۹۹۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۴/۲۵