نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات
نوید شاهد – خواهر شهید "محمد بانی" نقل می‌کند: «برادرم موقع رفتن به من گفت: ليلا! جان تو و جان مادر! من هم بعد از شهادتش، از مادرم نگه‌داری کردم. وقتی پیکرش را آوردند، رفتم بالای سرش؛ صورتش اصلاً شناخته نمی‌شد. همیشه می‌گفت: آبجی! اگه شهید شدم از روی پا، منو شناسایی کنین! ...» نوید شاهد سمنان در سالگرد ولادت، شما را به مطالعه خاطرات این شهید والامقام دعوت می‌کند.
کد خبر: ۴۹۷۷۱۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۱/۰۶

نوید شاهد - برادر شهید "محمد مهدوی" نقل می‌کند: روزی با برادرم برای تظاهرات رفته بودیم وقتی شعار جاوید شاه را بر روی دیوار دید با رنگ سیاه، شعار را پاک کرد و شعار مرگ بر شاه بر روی آن نوشت. در ادامه متن کامل این خاطره جذاب را می خوانید.
کد خبر: ۴۹۷۷۰۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۱/۰۶

نوید شاهد - پدر شهید "وحید بابایی"در مورد شهادت فرزندش اینگونه نقل می‌کند، روز نهم بهمن ماه پیکر شهید وحید را به مسجد روستا آوردند، همه اهالی روستا برای تشییع در مسجد گرد آمده بودند، آخرین کسی که از موضوع شهادت وحید خبردار شد، مادرش بود.
کد خبر: ۴۹۷۶۶۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۱/۰۵

خاطراتی از یادگاران انقلاب/ 1
نوید شاهد –«سیدمحمدجواد موسوی» یکی از زندانی های دوران انقلاب است که توسط ماموران ساواک دستگیر و شکنجه می شود و به کاری که انجام نداده اعتراف کرده و باعث خنده پنهان مامور ساواک می شود.
کد خبر: ۴۹۷۶۴۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۱/۱۲

برگرفته از کتاب نیستان؛
نوید شاهد - «آخر مرد حسابی کی می‌خواهی ازدواج کنی؟ سرگرم جبهه‌ها هستی یک دفعه می‌بینی پیر شده‌ای و آن وقت دیگر کسی به تو دختر نمی‌دهد ...» این خاطره را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۹۷۶۴۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۱/۰۵

نوید شاهد - همرزم شهید "غلامحسین رحمانی" نقل می‌کند؛ «شهید هر روز صبح قبل از دیگران بیدار می‌شد. صبحانه را آماده می‌کرد و ضمن نظافت شخصی به نظافت چادر می‌پرداخت و سعی می‌کرد کسی متوجه نشود که ایشان این کار‌ها را می‌کند.» در ادامه دو خاطره خواندنی از این شهید والا مقام را بخوانید.
کد خبر: ۴۹۷۶۴۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۱/۰۵

نوید شاهد - مادر شهید "نادر حسنوند اصلی" نقل می‌کند: «پسرم از حضرت ابوالفضل العباس «ع» پیروی داشته و شجاعت و سیره او در بسیاری از کارهایش سرمشق دیگران بود.»
کد خبر: ۴۹۷۵۶۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۱/۱۲

شهید "عباسعلی فدوی"؛
نوید شاهد – مادر شهید "عباسعلی فدوی" نقل می‌کند: «دو سه ساله بود که سخت مریض شد. دکتر جوابش کرد. ناامید و مأيوس به خانه آمدیم. به شوهرم گفتم: مگه نمی‌گن حضرت ابوالفضل (ع) باب ‌الحوائجه. بیا یک قربانی نذر کنیم اگه ...» نوید شاهد سمنان در سالگرد شهادت، شما را به مطالعه خاطرات این شهید والامقام دعوت می‌کند.
کد خبر: ۴۹۷۵۵۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۱/۰۵

نوید شاهد - «مرتضی حاجی باقری» جانباز اصفهانی که همرزم و رفیق 38 ساله شهید «حاج قاسم سلیمانی» نیز بود، با حضور در برنامه بدون تعارف خاطرات جالب و شنیده نشده ای از این شهید عزیز را بیان کرد. نوید شاهد اصفهان شما را به تماشای این ویدئو دعوت می‌کند.
کد خبر: ۴۹۷۵۴۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۱/۰۴

برگی از خاطرات دفاع مقدس؛
نوید شاهد - «فرماندهی اعلام می‌کرد: حال که در تنگنای محاصره قرار گرفتید، باید به یاد آقا اباعبدالله‌الحسین(ع) باشید که چه کار کرد. این رمز در بین آنان به این معنا بود که دیگر جز شهادت، راهی باقی نمانده ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات رزمنده دفاع مقدس "بهرام ایراندوست" است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۴۹۷۵۳۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۱/۰۴

خاطرات و ناگفته هایی از سردار دل ها (1)
نوید شاهد - در بخشی از خاطرات ناب و ناگفته هایی پیرامون سپهبد شهید "حاج قاسم سلیمانی" آمده است: حاج قاسم در هلی‌کوپتری بالای سرمان در رفت و آمد بود و از بالا امنیت حرم را کنترل می‌کرد.
کد خبر: ۴۹۷۵۰۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۱/۰۲

نوید شاهد - با ديدن سه راه حسينيه و چند تانک عراقي که موقع آزادي سه راه، بچه هاي گردان عاشورا منهدم کرده بودند ، همه به ياد شهيـد نادري افتادند، همين که بچه‌ها اسم حسين را آوردند، حاج قاسم گفت: «‌شهيد نادري رحمة الله عليه... رحمة الله ‌عليه... رحمة الله عليه.»
کد خبر: ۴۹۷۵۰۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۱/۰۲

نوید شاهد - « خانواده داماد، گروهی را هماهنگ کرده بودند تا در روز جشن، ساز و دهل بزنند. پدرم وقتی ماجرا را فهمید، سراغ‌شان رفت و از آنها خواست که گروه موسیقی را کنسل کنند. آنها در ابتدا نپذیرفتند. پدرم خیلی جدی روی حرفش ایستاد و به ضرب و زور هم بود، آنها را راضی کرد ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید "محمدعلی برجی" است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۴۹۷۴۲۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۱/۰۱

خاطراتی پیرامون شهید "احمد عبدالهی"؛
نوید شاهد – احمد وقتي متوجه شد نگاهش مي‌كنم، قاب عکس را مقابل چشمم گرفت و در حالي كه مي‌خنديد، پرسيد:«به نظر تو چطور است؟» به او الهام شده بود كه شهيد مي شود و طولي نكشيد كه همان قاب عكس ، كنار پنج قاب عكس ديگر قرار گرفت.
کد خبر: ۴۹۷۳۷۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۰/۳۰

نوید شاهد – برادر شهید "سیداحمد شجاعی‌امرئی" نقل می‌کند: «سید احمد را در اهواز دیدم. می‌خواستیم با هم عکس یادگاری بگیریم. منظره‌ای را برای عکس گرفتن انتخاب کردیم، اما با صدای خنده‌اش در جا میخکوب شدم. گفت: سیدعباس! ما که دوربین نداریم. او رفت و ...» نوید شاهد سمنان در سالگرد شهادت، شما را به مطالعه خاطرات این شهید والامقام دعوت می‌کند.
کد خبر: ۴۹۷۲۹۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۰/۳۰

نوید شاهد _ همسر شهید مدافع حرم "مرتضی کریمی"، درباره همسرش می‌گوید: «می‌دانست چقدر به او وابسته‌ام. دوستش داشتم... هرچه از زندگی‌مان می‌گذشت، حس وابستگی‌ام بیشتر می‌شد ..." ادامه این خاطره از شهید مدافع حرم «مرتضی کریمی » را در پایگاه خبری نوید شاهد تهران بزرگ بخوانید.
کد خبر: ۴۹۷۲۶۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۰/۳۰

نوید شاهد _ همسر شهید مدافع حرم "مرتضی کریمی"، درباره همسرش می‌گوید: "به زیبایی خانه خیلی اهمیت می‌داد. حتی یک‌بار که بیرون از خانه بودم، وقتی برگشتم دیدم خانه خالی است..." ادامه این خاطره از شهید مدافع حرم «مرتضی کریمی » را در پایگاه خبری نوید شاهد تهران بزرگ بخوانید.
کد خبر: ۴۹۷۲۶۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۰/۳۰

نوید شاهد - پدر شهید "ابراهیم سنچولی" نقل می کند: «یک روز پسرم بدون اطلاع قبلی به خانه آمد. لباس فرمش را درآورد تعجب کردم گفتم: بابا چه شده است. در جواب به من گفت: من دیگر به ارتش برنمی‌گردم. آقای خمینی آمده است و من دیگر در رژیم پهلوی خدمت نمی کنم.»
کد خبر: ۴۹۷۲۵۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۰/۳۰

نوید شاهد - «غذای ما را بیشتر اوقات نان خشک خرد شده تشکیل می‌داد. موش در جزیره بسیار فراوان بود و آنها به درون نان‌ها می‌رفتند، داخل آن فضله می‌گذاشتند به همین دلیل باید موقع خوردن غذا خیلی مواظبت می‌کردیم ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات رزمنده دفاع مقدس "بهرام ایراندوست" از سختی‌های تامین غذا در جبهه است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۴۹۷۱۹۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۰/۲۹

نوید شاهد - همرزم شهید "غفور رضوی" نقل می‌کند: «آن زمان که دشمن به این آب و خاک حمله کرد، غفور به ندای رهبر لبیک گفت و برای دفاع از این آب و خاک، راهی جبهه‌های حق شد تا جانش را با خدای خود معامله کند.» در ادامه متن کامل این خاطره جذاب را در نوید شاهد گلستان بخوانید.
کد خبر: ۴۹۷۱۶۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۰/۲۹