خاطرات شفاهی والدین؛
شهید «قیصر مومنی» از جانبازان هفتاد درصد انقلاب اسلامی است که سال ۱۳۵۷ هنگام تظاهرات مجروح و پس از سالها تحمل درد و رنج ناشی از مجروحیت شهریور ماه ۱۳۶۸ به درجه رفیع شهادت نایل آمد. همسر شهید میگوید: وی علاوه بر داشتن اخلاق بسیار خوب، عاشق انقلاب و آرمانهای امام خمینی (ره) بود و با تمام توان و قدرت با یاران امام همراه بود و آرمانهای امام را تبلیغ میکرد.
کد خبر: ۵۳۹۶۴۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۶/۰۵
خاطرات همرزم شهید «مجید مریوند»
شهید مریوند میگفت: لباس سپاه، لباس دست دوخت فاطمه الزهرا (س) است و اگر تنم باشد و شهید شوم این لباس کفنم خواهد بود تا شاید نزد بی بی دوعالم در آن دنیا روسفید باشم.
کد خبر: ۵۳۹۵۴۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۶/۰۳
«از آنجا که نام پدر و نامزدم در شناسنامه رجبعلی بود. تصمیم گرفتم با اسم دیگری صدایش کنم موضوع را با او در میان گذاشتم بعد از اندک سکوت لبانش را برگرداند و گفت، چون ماه رجب به دنیا آمدم اسمم را گذاشتند رجبعلی! ... قربانیشان بروم! ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید «رجبعلی قربانیموینی» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۳۹۵۳۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۶/۰۳
خاطره ای از شهید نصرالله ایمانی«68»
یکی از همرزمان شهید «نصراله ایمانی» از روزهای آخر این شهید بزرگوار روایت میکند: «نصراله سوگند خورده بود در هر موقعيت که باشد در عمليات آزادسازی خرمشهر شرکت کند پس بار ديگر عازم سوسنگرد شد تا برای آخرين بار از شهر و کوچه های پرخاطرهاش وداع کند و...» متن کامل این خاطره را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۳۹۵۱۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۶/۱۲
خاطره خودنوشت شهید نصرالله ایمانی«67»
شهید «نصراله ایمانی» در دفتر خاطرات خود می نویسد: «بعد از صرف چای مستقيم رفتيم به طرف بستان ميان راه توضيحات لازم گفته شد. مناطق ديدنی هم تماشا شد و بعد...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۳۹۵۱۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۶/۰۸
خاطره خودنوشت شهید نصرالله ایمانی«66»
شهید «نصراله ایمانی» در دفتر خاطرات خود می نویسد: «به طرف دهکده بهشتی آمديم. گفتند آقای ايمانی با بخرد و ديگر برادران سپاه آمدهاند و الآن رفتند سايت 5. بعد با عبدالحسين طبيبی آمديم دهکده خلف مسلم در دهکده وسایلی را که از کازرون آورده بودند...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۳۹۵۰۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۶/۰۷
خاطره خودنوشت شهید نصرالله ایمانی«65»
شهید «نصراله ایمانی» در دفتر خاطرات خود می نویسد: «8 فروردین سال 1361 با حسين سبزواری و حميد غلامپور و نادر زارع به طرف سايت 5 حرکت کرديم. از سايت زياد تعريف می کردند. ساختمان ها هم از دور پيدا بود که...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۳۹۵۰۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۶/۰۶
خاطره خودنوشت شهید نصرالله ایمانی«64»
شهید «نصراله ایمانی» در دفتر خاطرات خود می نویسد: «با اينکه هوا هنوز گرم نشده بود عرق از سر و روی برادران می ريخت. چهره ها همه از خوشحالی خندان بود. از تپه ها بالا رفتيم شيب تپه زياد نبود وقتی که...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۳۹۵۰۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۶/۰۶
برگی از خاطرات شهید دولت، ناصرخانی؛
«پسرم در نامه نوشته بود، مادر من را ببخش که به شما نگفتم که به جبهه میروم، هر وقت جایم معلوم شد، برایت نامه مینویسم ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید «ناصر باباخانی» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۳۹۵۰۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۶/۰۲
خاطره خودنوشت شهید نصرالله ایمانی«63»
شهید «نصراله ایمانی» در دفتر خاطرات خود می نویسد: «صحرا منظره جالبی داشت. نخستين فروزش خورشيد پرتو افشانی میکرد. شبنم رخسار چمنها را پوشانده بود. قدمهای سنگين و با وقار اين رزمندگان...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۳۹۵۰۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۶/۰۵
خاطرات شفاهی والدین؛
مادر شهید محمد سوری گفت: قبل از رفتن به جبهه از همه تعلقات مادی و دنیوی گذشت و همه اموالش را به دیگران بخشید.
کد خبر: ۵۳۹۴۹۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۶/۰۲
خاطره خودنوشت شهید نصرالله ایمانی«62»
شهید «نصراله ایمانی» در دفتر خاطرات خود می نویسد: «تعداد پنج سنگر ديده بانی داشتيم که هر کدام هشت نفر نگهبان داشت. از مجيد عذرخواهی کردم. هوا داشت ابری می شد که...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۳۹۴۹۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۶/۰۲
خاطره خودنوشت شهید نصرالله ایمانی«61»
شهید «نصراله ایمانی» در دفتر خاطرات خود می نویسد: «نزديکی های شهر در جبهه کربلا پشت خاکريز مستقر شديم. وضعيت غير عادی بود. نگهبانی ها را تعيين کردم و...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۳۹۴۸۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۶/۰۱
خاطره خودنوشت شهید «نصرالله ایمانی» (60)
شهید «نصراله ایمانی» در دفتر خاطرات خود می نویسد: «نيرویی از ما روی تپه مستقر شده بود دشمن باز تپه را گرفت. البته از لحاظ نظامی تپه 120 برای ما ارزشی نداشت و...» متن کامل خاطره خودنوشت این شهید گرانقدر را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۳۹۴۸۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۶/۰۱
حیدر در خواب به دوستش گفته بود: «اگه میخواهی به مقام شهدا برسی، نماز اول وقتتون ترک نشه. نماز اول وقت کمتر از شهادت نیست.»
کد خبر: ۵۳۹۴۲۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۳۱
«برخی از رزمندگان مجروحیتهایی در بخشهایی از بدنشان داشتند، اما مجروح قطعنخاعی برایشان مفهوم نبود و بهدرستی نمیدانستیم قطع نخاع یعنی چه و کسی مثل مجید آقا چه سرنوشتی در انتظارش میباشد ...» ادامه این خاطره از شهید جانباز «مجید نبیل» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۹۴۱۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۳۱
خاطرات شفاهی والدین،
مادر شهید «روح اله قره جلو» از فرزند خود چنین می گوید: «روح اله قرار بود مرخصی خانه بیاید، منتظرش بودیم و در نهایت بعد از پیگیری، پدر و برادرش خبر شهادتش را دادند. این شهدا در راه خدا رفتهاند و ما باید راه آنان را ادامه دهیم.»
کد خبر: ۵۳۹۴۰۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۳۱
خاطرات اسارت
روایت لحظه خبر شیرین آزادی اسرای ایرانی در ارودگاه عراق به زبان آزاده و جانباز «حاج باقر رنجبر» را بخوانید.
کد خبر: ۵۳۹۴۰۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۳۱
خاطرات شفاهی خانوادههای معظم شهدا؛
شهید «علی خانزادی» مسئول بهداری در روستای امیرآباد مهران بود که داوطلبانه در عملیاتهای مختلفی شرکت داشت. برادر شهید می گوید: ما سه برادر بودیم که با هم در جبهه حضور داشتیم و به عنوان برادر بزرگتر به ما توصیه می کرد؛ «حافظ انقلاب و آرمانهای امام باشیم». در ادامه فیلم خاطرات شفاهی برادر این شهید والامقام منتشر میشود.
کد خبر: ۵۳۹۳۸۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۳۱
خاطرات برادر شهید مریوند؛
پس از مدتها تفحص، پیکر سوخته اش را در کنار همرزمانش یافتیم که در داخل پوتین با ماژیک قرمز نوشته بود، مریوند.
کد خبر: ۵۳۹۳۸۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۳۱