هنوز پیراهن «محمود» را میبویم و میبوسم
به گزارش نوید شاهد سمنان، «شهید محمود احمدی» یکم بهمنماه ۱۳۴۳ در روستای ریکان شهرستان گرمسار به دنیا آمد. پدرش علیاکبر و مادرش قمر نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. به عنوان پاسدار وظیفه در جبهه حضور یافت. بیست و چهارم اردیبهشت ۱۳۶۵ در حاج عمران عراق بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای روستای ریکان زادگاهش قرار دارد.
دستگیری کردن
معلم ابتدایی بودم. با چِندرغاز حقوق، هم باید اجارهخانه میدادم و هم خرج و مخارج زندگی را. همسرم داشت درس میخواند. محمود میآمد تهران به ما سر بزند. وقتی میرفت، میدیدیم مقداری پول گذاشته برای ما، بدون این که ما متوجه شویم. بعداً که او را میدیدم و به او میگفتم، میگفت: «شرمنده که کم بود! کاش میتونستم یکجوری کمکت کنم.»
(به نقل از برادر شهید، احمد احمدی)
پیراهنش را میبویم
پیراهنش را بعد از بیست سال که نگاه میکنی، انگار تازه از اتوشویی آورده باشند، تمیز و مرتب است. هر از گاهی پیراهن محمود را درمیآورم، میبویم و میبوسم، بعد میگذارم سرِ جایش.
(به نقل از مادر شهید)
محمود را با زجر و سختی بزرگ کردم
وقتی مصاحبهگر این سؤال را پرسید، نتوانستم جلوی گریهام را بگیرم. او از پرسش خود پشیمان شد و عذرخواهی کرد. یک دل سیر گریه کردم و آرام شدم. گفت: «از زمان پیش از تولد محمود برای ما حرف بزن!»
گفتم: «محمود بچه چهارم من بود. با این که او را باردار بودم، ولی زیاد کار میکردم.»
گفت: «چه کاری؟»
گفتم: «بعد از نماز صبح دیگر نمیخوابیدم. پنج مَن آرد را خمیر میکردم و نان میپختم. بعد هم میرفتم کنار شوهرم توی زمین کشاورزی کار میکردم. محمود را با زجر و سختی بزرگ کردم. مثل امروز رفاه و آسایش نبود.»
(به نقل از مادر شهید)
ارزش روزه گرفتن
لبش خشکِ خشک بود و نای حرف زدن نداشت. گفتم: «خدا مرگم بده! تو با دهان روزه توی گرما خسته شدی از بس کار کردی. برو استراحت کن تا افطار بشه.»
گفت: «شما هم با دهان روزه دارین سرِ زمین کار میکنید. ارزش روزه گرفتن به همین هست.»
(به نقل از مادر شهید)
انتهای متن/