آرزوی کربلا
به گزارش نوید شاهد سمنان، «شهید داود نجمالدین» نوزدهم شهریور ۱۳۴۴ در شهرستان سمنان به دنیا آمد. پدرش علیاکبر و مادرش کبرا نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. پاسدار بود. سیام فروردین ۱۳۶۴ در بمباران هوایی پادگان حمید اهواز به شهادت رسید. پیکر وی را در امامزاده یحیای زادگاهش به خاک سپردند.
این خاطرات به نقل از مادر شهید است که تقدیم حضورتان میشود.
رفتن به کربلا آرزومه
همیشه زمزمه «کربلا کربلا ما داریم میآییم» را بر لب داشت.
یک روز پدرش دکمه تلویزیون را چرخاند و روشن کرد. از قضا سرودهای آقای آهنگران از تلویزیون پخش میشد. داود سراپا گوش بود و نمیگذاشت کسی لام تا کام حرف بزند.
کمی که گذشت، اشک از گوشه چشمش سُر خورد و گفت: «شاید قسمت ما نشه زیارت قبر آقا، اگه یک روز راه کربلا باز شد و شما رفتین، سلامم رو به امام حسین برسونین.»
گفتم: «پس فقط در حد حرفه که میگی کربلا کربلا ما داریم میآییم؟»
از ته دل آه کشید و گفت: «رفتن به کربلا آرزومه.»
بیشتر بخوانید: مادر! برایم دعا کن
احساس کردم دارد نگاهم میکند
وقتی خبر شهادتش را آوردند، نمیتوانستم باور کنم. ما را بردند کنار تابوتش برای وداع. همه بدنش متلاشی شده بود در اثر بمباران. صورتش را که دیدم، چشمهایش باز بود و احساس کردم دارد نگاهم میکند. لب و دندان نداشت. خمپاره لب و دندانش را برده بود.
به یاد روزی افتادم که میگفت: عاشق شده و میخواست برایش دعا کنم تا به آرزویش برسد.
من با او حرف زدم و او نگاهم کرد. فقط نگاهم کرد، چون دیگر لب و دندان نداشت جوابم را بدهد. با او دردودل که کردم، آرام شدم و آتش دلم فروکش کرد.
انتهای متن/