دوشنبه, ۰۲ آبان ۱۴۰۱ ساعت ۱۰:۲۸
مادر شهید «سروش اعرابی» نقل می‌کند: «چند روزی بود که مدام می‌گفت: مامان! فلانی لباس نداره. یکی از دوستانم کفش نداره. تا اینکه پرسیدم: چرا این‌ها رو می‌گی؟ سرش را پایین انداخت و گفت: می‌خوام لباس خودم رو بهش بدم من با پیرهن می‌رم مدرسه.»

ی

به گزارش نوید شاهد سمنان، شهید سروش اعرابی نوزدهم اردیبهشت ۱۳۴۷ در شهر آرادان از توابع شهرستان گرمسار به دنیا آمد. پدرش امیر و مادرش بی‌بی نام داشت. تا سوم راهنمایی درس خواند. نقاش ساختمان بود. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. بیست و نهم مهر ۱۳۶۷ در فکه بر اثر انفجار نارنجک نیرو‌های بعثی به شهادت رسید. پیکر وی در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.

 

این خاطرات به نقل از مادر شهید است که تقدیم حضورتان می‌شود.

دل‌رحم بود و بخشنده

چند روزی بود که مدام می‌گفت: «مامان! فلانی لباس نداره. یکی از دوستانم کفش نداره. تا اینکه پرسیدم: «چرا این‌ها رو می‌گی؟ سرش را پایین انداخت و گفت: «می‌خوام لباس خودم رو بهش بدم من با پیرهن می‌رم مدرسه.»

گفتم: «زمستون چه می‌کنی؟» گفت: «زمستون هم با پیرهن می‌رم.» برایش یک کاپشن خریدیم. کاپشن را پوشید و به مدرسه رفت و بدون آن برگشت. آخر مجبور شدم کاپشن پارسالش را که کمی هم سوخته بود، بدهم بپوشد. هر کاری کردم بگوید آن را به کی داده نگفت.

اگه من تکه پاره نشم تو این‌جا راحت نمی‌شینی

اجازه نمی‌دادم به بسیج برود. بهش گفته بودم: «اگه بری بسیج پات به جبهه باز می‌شه، وقتی پات به جبهه باز شد دیگه خدا عالمه.»

یک روز آمد و گفت: «مادر! اگه من تکه پاره نشم تو این‌جا راحت نمی‌شینی، دیگران هم راحت نخواهند بود.»

حرفش دلم را سوزاند. با او جر و بحث کردم. خودش هم ناراحت شد، اما فکر می‌کرد فقط با گفتن این حرف‌ها می‌تواند من را راضی کند.

 

انتهای متن/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده