پدری که هنوز صدای گام‌های شهیدش را می‌شنود

در هیاهوی دنیا، هنوز هستند پدرانی که فرزند خود را نه در قاب عکس، که در جان و جانانه‌شان به همراه دارند. پدر شهید سیدحسین جلیلی از تالش، در گفت‌وگویی صمیمی، از فرزندی گفت که سید بودن را معنا کرد و در آتش کربلای۵، شلمچه را به خاکی مقدس بدل ساخت.

به گزارش نوید شاهد گیلان، در قاب نگاه پدر، فرزند تنها یک خاطره نیست؛ بخشی از وجود است. پدر شهید سیدحسین جلیلی از شهدای والامقام شهرستان تالش، با صدایی آرام اما پر از ایمان، از شهیدی سخن گفت که سادات بودن را نه عنوان، که تکلیف می‌دانست و با عشق به امیرالمؤمنین(ع)، به قافله عاشقان پیوست.

شهید؛ کسی است که می‌داند حق تنهاست و باز هم می‌جنگد

«من پدر شهید سید حسین جلیلی هستم. پسرم حسین، فقط یک فرزند نبود، فقط یک شهید هم نبود؛ او یک معنا بود. هر روز که صبح می‌شود، با یادش نفس می‌کشم و دل می‌گیرم به دامنه کوه‌های صبر...»

شهید جلیلی در عملیات کربلای ۵، در منطقه‌ی شلمچه، در سال ۱۳۶۵، به شهادت رسید. لحظه رفتن، برای یک پدر، همیشه یادآور دردی است شیرین؛ ترکیب اشک و افتخار. پدر می‌گوید:
«آسمان پر از آتش بود، اما حسین رفت. تنها رفت، اما نه از ترس، نه از فرار؛ رفت تا دشمن را زمین‌گیر کند. گفت: سید همیشه تنهاست، چون راهش را از بقیه جدا کرده‌اند.»

سادات بودن، برای سید حسین، فقط شناسنامه نبود؛ شیوه زندگی بود. پدرش می‌گوید: «یک روز از او پرسیدم: پسرم، سید بودن یعنی چه؟ لبخند زد و گفت: یعنی وقتی کسی گرسنه است، تو سیر نخوابی... یعنی وقتی مظلومی تنهاست، تو کنارش بایستی... یعنی در میدان جنگ، وقتی همه خسته‌اند، تو داوطلب شوی و بروی.»

عشق به حضرت علی(ع)، شالوده‌ی شخصیت شهید جلیلی بود. پدرش با صدایی بغض‌آلود از یک خاطره عید غدیر چنین روایت می‌کند: «همه نشسته بودیم، اما حسین بی‌صدا اشک می‌ریخت. گفتم: چرا گریه می‌کنی؟ گفت: اگر علی(ع) نبود، ما هم نبودیم... اگر روزی نرفتم، بمان برای علی(ع)... اگر رفتم و برنگشتم، بدان که برای همان علی(ع) رفته‌ام.»

سبک زندگی‌اش هم همچون مرامش ساده، زلال و بی‌ادعا بود. بسیجی‌ای بی‌نام و نشان، اما با قلبی بزرگ‌تر از میدان جنگ. پدر ادامه می‌دهد: «در جبهه، یک شب تمام سهم غذایش را به رزمنده‌ای جوان داد و گفت: من سیدم، سهم من گرسنگی برای آسایش دیگران است. حسین، مثل کوه بود در برابر دشمن، اما مثل پدر برای بچه‌های گردان؛ مهربان و آرام.»

شهید؛ کسی است که می‌داند حق تنهاست و باز هم می‌جنگد

در میان همه خاطرات، آنچه از زبان این پدر شهید جاری می‌شود، یک پیام روشن برای نسل امروز است: «جوانان عزیز! حسین من رفت، اما راهش نرفت. شلمچه تمام نشده؛ فقط لباس‌ها عوض شده‌اند. امروز جبهه، دانشگاه است... رسانه است... کارخانه است. اگر حسین، تک‌دشمن را می‌زد، امروز شما باید تک‌انحراف را بزنید، تک‌نفوذ را، تک‌تحریف را.»

پدر شهید، در پایان، سخن آخر حسین را با چشمانی اشک‌آلود چنین بازگو می‌کند: «می‌گفت: اگر گفتی شهید یعنی چه؟ بگو: شهید، کسی است که می‌داند حق همیشه تنهاست... اما هرگز نمی‌ترسد.»

در روزگاری که هیاهوی زندگی، صدای شهدا را خاموش کرده، هنوز هستند پدرانی که فرزندان‌شان را با لبخند به میدان فرستادند و امروز، با افتخار، راه آنان را با کلمات و اشک، زنده نگه می‌دارند. یاد شهید سید حسین جلیلی گرامی و راهش، چراغی برای دل‌های بی‌قرار باد.

شهید سید حسین جلیلی، از شهدای والامقام سادات، در شهر لیسار از توابع استان گیلان به دنیا آمد. او در خانواده‌ای متدین، انقلابی و اهل معرفت رشد یافت. از همان کودکی، روحیه ایثار، محبت به اهل بیت(ع) و پایبندی به ارزش‌های اسلامی در وجودش جوانه زد. مهربانی، صفای باطن و تعهد قلبی به آرمان‌های انقلاب اسلامی، سید حسین را به چهره‌ای محبوب میان دوستان و آشنایان تبدیل کرده بود.

در سال ۱۳۶۵، در اوج جوانی، در عملیات کربلای ۵ در منطقه شلمچه، بال در بال ملائک گشود و به شهادت رسید.

 

برچسب ها
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده