شهدای امروز هیجدهم آبانماه
میدانید منظور از ما کیست یا چیست؟ «ما» آدمهای خوب و نکیو کاری هستیم و هرقوقت دستمان برسد کمکهای بی وقفهای به گدای سر محلهامان میکنیم
کد خبر: ۳۹۳۲۱۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۸/۱۸
خاطره ای از شهید محمد شاکری به مناسبت دهم آبانماه سالروز تولدش
یک شب که با مامورها درگیر شده بود با عجله آمد خانه ، جایی توی خانه قایم اش کردیم چند دقیقه بعد مامورها ریختند توی خونه . همه جا را گشتند ولی پیدایش نکردند .صبح موقع سحر او را مخفیانه به کرمان فرستادیم
کد خبر: ۳۹۲۹۹۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۸/۱۲
در نشست صمیمی نسل ماندگار گرگان عنوان شد؛
دومین نشست صمیمی خاطره گویی رزمندگان دفاع مقدس در گرگان برگزار شد و در این نشست رزمندگان و ایثارگران از خاطرات خود در عملیات های والفجر و کربلای چهار گفتند.
کد خبر: ۳۹۲۴۰۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۸/۰۲
حاجی دستهایش را باز کرد و مرا در آغوش خود گرفت و گفت: «پسرم! برای چه احساس تنهایی میکنید. شما که تنها نیستید. خودتان، خدا و دو ملک آسمانی. تازه از همه مهمتر، در جایجای این منطقه فرشتگان روی زمین زندگی میکنند، امام زمان(عج) حضور دارند. رزمندهی اسلام هیچ وقت نباید احساس تنهایی کند.»
کد خبر: ۳۹۲۴۰۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۱۵
این شهید گرانقدر تاریخ سيام مهر 1342، در شهر بندركنگ از توابع شهرستان بندرلنگه چشم به جهان گشود. پدرش حسن، جاشو بود و مادرش مريم نام داشت.
کد خبر: ۳۹۲۳۳۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۸/۰۱
خاطره مادر از شهادت فرزندش
روز29 مهر بود. شب که نشسته بودم قلبم لرزید. طوری که مثل دیوانه ها خندیدم و گریه کردم. یک حال که نمی توانم وصف کنم برایم پیش آمد. گفتم علیرضا را زدند.
کد خبر: ۳۹۲۲۲۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۲۹
بیست و پنجم مهرماه سالروز تولد شهید
ر نبود پدر کارهای خانه بر عهده او بود ، وقتی مرخصی اش تمام میشد دوباره بر می گشت جبهه . خبر شهادتش را یکی از همسایه ها آورد با شنیدن این خبر تنها تر از همیشه شدم
کد خبر: ۳۹۱۹۷۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۲۵
هيچ آرزويي جز روحاني بودن و خدمت به اسلام و مسلمين نداشت.
کد خبر: ۳۹۱۵۷۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۱۳
آن شهيد انگشتر را فروخته بود و پول آن را به همراه خرجي خانه به همسنگرش داد و گفته بود اين پول را از صندوق پاسگاه براي شما گرفته ام.
کد خبر: ۳۹۱۵۵۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۱۳
قبل از رفتن مادرم به او گفت پسرجان مگر اینجا هستی نمی توانی به اسلام خدمت کنی مگر اینجا جبهه نیست و او در جواب چه متین پاسخ داد که مادر اگر فرزند تو نرود دیگران هم می خواهند فرزند آنها نرود...
کد خبر: ۳۹۱۵۴۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۱۳
طرح اسناد افتخار ،خاطره نگاري والدين معظم شهدا
فراخوان گروه هاي توانمند استان براي اجرايي جمع آوري اسناد وآثار فرهنگي ايثارگران با تاكيد بر منابع شفاهي مصاحبه فعال صوتي و تصويري با والدين معظم شهدا در طرح اسناد افتخار
کد خبر: ۳۹۱۵۱۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۱۲
مراسم شب شعر و خاطره دفاع مقدس با حضور شاعران برجسته جنوب کرمان، در جیرفت برگزار شد.
کد خبر: ۳۹۱۴۷۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۱۱
نوید شاهد از کرج : گفت : خواهر جانم من مي روم و مي دانم كه اين بار بازگشتي در كار نيست، اين يادگاري را روي طاقچه خانه ات بگذار تا هر بار كه آن را ديدي به ياد من و خاطرات من بيفتي ..
کد خبر: ۳۹۱۱۵۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۰۳
خاطره ای از زبان همسر شهید محمد کهدوئی/شهید شاخص فارس
زمانيکه که ما به گلزار شهداء مي رفتيم مي ديدم که خيلي سر خاک مي نشيند و صحبت ميکند هر چه به او مي گفتم تو اينقدر مي نشيني چي مي گي مي گفت بعداٌ مي فهمي که بعد از شهادت متوجه شدم که او براي اينکه شهيد شود از برادرم مي خواست که پيش خدا او را وساطت کند...
کد خبر: ۳۹۱۰۲۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۲۸
همیشه قبل از دیگران خود را به خطر می افکند
نوید شاهد: شهيد هميشه زنده ما «مهدي»، در تظاهرات عظيم سال 43 كه به ابتكار «جمعيتهاي موتلفه اسلامي» ترتيب يافت، سخنراني پرهيجاني را ايراد كرد كه در آن زمان و در چنان تظاهراتي، كمتر كسي را جرئت چنين كاري بود
کد خبر: ۳۹۰۵۵۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۱۰
نوید شاهد: اولین شهید این خانواده سرباز ارتش بود و دومی که در کربلای یک شهید شد نیروی سپاه. سومین شهید یعنی محمد هم به عنوان بسیجی در جبهه ها حاضر می شد.
کد خبر: ۳۹۰۵۴۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۱۰
سالروز شهادت
نوید شاهد از کرج : وقتي من خودم از پله هاي پزشك قانوني پايين رفتم در حالتی صدایی شنیدم و احساسی كه گفت مادر من صندوق 303 هستم، شما من را بكشيد بيرون، صندوق 303 را كشيدم بيرون ديدم اسمش را روي كارت نوشتند..
کد خبر: ۳۹۰۴۳۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۰۸
یک روز که به مرخصی شهری رفته بودیم ، هنگام بازگشت به پایگاه، یک ماشین سپاه دیدیم که در دره ای سقوط کرده بود. قابل ذکر است که محل خدمت ما استان کردستان ، منطقه کوهستانی پنجوین بود ، وقتی که توقف کردیم دیدیم که یک برادر سپاهی داخل ماشین گیر کرده است. کسی جرات پایین رفتن نداشت. زیرا مسیر صعب العبور بود و اگر کسی به پایین دره می رفت بالا آمدن او خیلی مشکل بود، اما شهید سالم زارعی داوطلبانه و با شجاعت و شهامت بسیار آماده رفتن به پایین دره شد.
کد خبر: ۳۹۰۱۷۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۰۳
همان شب در خواب ديدم در جايي هموار بوديم كه آن مكان مملو بود از انسانها و اشخاصي با پوشش سرتاپا سفيد و چهره هايي نوراني، از آنها ماجراي حضورشان را پرسيدم و فردي از آنها چنين پاسخ داد ....
کد خبر: ۳۹۰۱۷۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۰۳
خاطره ای از شهید گرانقدر از زبان مادرش
گفت: من می خواهم بروم اگر من نروم ،برادرانم هم نمی روند ،آنها هم اگر نروند همسایه ها هم نمی روند و آنوقت هیچ کس نمی رود و دیگر هیچ! اما اگر من رفتم دیگران هم می روند .
کد خبر: ۳۹۰۱۰۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۰۲