نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطره
از دفتر خاطرات شهید هدایت صحرایی؛
در بخشی از دفتر شعر شهید هدایت صحرایی آمده است: سالها مشتاق ديدار وصال يار بودم،گر چه پر پر شد تنم اما به محبوبم رسيدم.
کد خبر: ۴۶۰۹۵۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۱۲

خاطره اي از شهيد "قديرعلي اسدي"
شهید اسدی و جمعی از همرزمانش مدتی در یک روستای بدون سکنه رها شدند،آنها پس از هفت شبانه روز به لطف خدا از گرسنگی نجات یافتند. این روایت شیرین را در ادامه بخوانید
کد خبر: ۴۶۰۸۴۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۱۱

سه روایت از شهید «محمد شاطرعلی‌فرد»
سه پرده روایت از ایثار و شهامت شهید محمد شاطرعلی‌فرد در مورد خانواده برادر و هم‌رزم‌هایش را در کلام خانواده‌ در ادامه مطلب می‌خوانید.
کد خبر: ۴۶۰۸۰۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۱۰

همرزم شهيد حسينعلى مهرزادى می گوید: خاطره من مظلومیت شهيد را مى رساند چون براى سركشى از خط رفته بود که موقع برگشت به لقاء ا... پيوست.
کد خبر: ۴۶۰۷۸۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۱۳

داستان شهید 19 ساله ایلامی
مادر شهید جبار احمدی می گوید:پسرم از زندان دنیا به تنگ آمده بود و دنبال رهایی می گشت!
کد خبر: ۴۶۰۷۴۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۰۹

شهید مجتبی رهبری به اندازه‌ای با علاقه به دانش‌آموزان تدریس می‌کرد که روزهای جمعه نیز خانه‌اش کلاس درس بود.
کد خبر: ۴۶۰۶۷۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۰۸

خواهر شهید حسین فاتحی‌نژاد می‌گوید: از خانه که بیرون می رفتم سریع برمی‌گشتم و زل می زدم به عکس لب طاقچه، می گفتم حسین دل تنگ می شود!
کد خبر: ۴۶۰۶۷۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۰۹

شهید رستمخانی می‌گوید: " چون خسته بودم كنار وى نشستم و سرم را روى شانه‏اش گذاشتم و به خواب رفتم."
کد خبر: ۴۶۰۶۵۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۰۸

شب عجیبی بود تنها کسی که به آن جمع نمی پیوست شهید علی حیاتی بود.
کد خبر: ۴۶۰۶۳۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۰۸

از تبار مرصاد؛
یکی از رزمندگان صداي صوت قرآن مي‌شنود. وقتي خوب گوش مي‌كند، مي‌بيند؛ او درحالي‌كه غرق به‌خون است، مشغول خواندن قرآن است.
کد خبر: ۴۶۰۶۱۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۰۷

هفدهمین «شب طنز انقلاب اسلامی» روز سه شنبه در مجموعه فرهنگی شهدای انقلاب اسلامی تهران برگزار می شود.
کد خبر: ۴۶۰۵۴۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۰۷

خاطره‌ای از شهید محمد حسین تجلی
خواهر شهید محمدحسین تجلی می‌گوید: محمد حسین سپرد تا او را برای نماز صبح بیدار کنم. نزدیک اذان صبح بود که بیدارش کردم؛ اما طوری به خواب رفته بود که صدایم را نمی شنید.
کد خبر: ۴۶۰۵۳۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۰۷

غرق تماشای دعوای آن دو نفر بودم. چقدر جالب با هم بحث می کردند. متوجه شدم حسین نیست. این طرف و آن طرف را نگاه کردم. منتظر ماندم تا بالاخره حسین آمد،با چوب کبریتی در دست!
کد خبر: ۴۶۰۳۵۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۰۵

مروری بر خاطرات سردار شهید نوروز ایمانی نسب در سالگرد شهادتش
با یک دنیا حسرت سخن خودرا اینچنین بیان داشت: ما در جبهه ها و مبارزاتمان کوتاهی کردیم، لذا امام مجبور شد جام زهر را بنوشد. اگر ما همه مردم و رزمندگان و .... یکدست و مجدانه تلاش می کردیم و با دشمن قوی تر برخورد می کردیم امام جام زهر را نمی نوشید
کد خبر: ۴۶۰۳۳۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۰۵

در سی‌و یکمین سالروز شهادت منتشر می‌شود؛
آنهایی که رفتند، لیاقت شهادت را داشتند و برنده شدند. بالاخره مسابقه است و هر مسابقه‌ای برنده‌ای دارد. شهدا هم برندگان این مسابقه بودند.
کد خبر: ۴۶۰۳۰۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۰۵

عصر امروز برگزار می شود
همزمان با سالروز عملیات افتخارآفرین مرصاد شب خاطره این حماسه با عنوان "پایان تزویر" با حضور جمعی از مسئولان و رزمندگان دوران جنگ تحمیلی در کرمانشاه برگزار می‌شود.
کد خبر: ۴۶۰۲۷۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۰۵

رییس بنیاد شهرستان قزوین:
بهره‌گیری از ظرفیت‌های پیام‌آوران ایثار با هدف ترویج فرهنگ ایثار و شهادت در جامعه ضروری است.
کد خبر: ۴۶۰۱۶۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۰۵

به همراه دوستان انقلابی اش اولین پاسگاه ژاندار مری را محاصره کرد، راه را بر تانک های طاغوت بست، به جای همه به جبهه می رفت و در مباره با گروهک منافقین تلاش بسیاری کرد.
کد خبر: ۴۶۰۰۶۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۰۱

گذری بر زندگینامه شهید کمال جان نثار؛
برای تامين آب شرب مردم لرستان به ايجاد كارخانه يخ‏سازى صالح ‏آباد اقدام كرد. و به خاطر همين سخت‏كوشى و مسئوليت‏ پذيرى از سوى وزارت جهاد سازندگى و ستاد نيروى زمينى سپاه مورد تقدير قرار گرفت و لوح تقديرى به او اعطا شد.
کد خبر: ۴۶۰۰۶۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۳۱

قاسم کلوندی خاطره ای از «برادرش شهیدش یوسف» چنین می گوید؛
وقتی دیدمش در حال کندن سنگری در پشت تپه بود حواسش به من نبود از پشت دو دستم را رو چشمانش گذاشتم و گفت مگر می شود کسی بوی برادرش را احساس نکند! همدیگر را بغل کردیم از حرفی که زد بغض گلویم را گرفته بود و زبانم قادر به تکلم نبود...
کد خبر: ۴۶۰۰۴۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۳۱