نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطره
شهید "مهدى پيرمحمدى" در سال 1335 شمسى در زنجان در خانواده ‏اى مذهبى و مستضعف متولد شد.
کد خبر: ۴۵۹۷۵۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۲۸

شهید "ابوالفضل پاكداد" فرزند" محرمعلى" در 10 شهریور ماه سال 1340 در خانواده ‏اى مذهبى و متوسط الحال در زنجان به دنيا آمد.
کد خبر: ۴۵۹۷۴۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۲۷

شهادت 25 تیرماه؛
من در سال 11دی ماه 1361 اولين بار بعد از چقدر فرار و گرفتاري آخر يک روز صبح به بهانه آش خریدن به مقر رفتم و از آنجا اعزام به جبهه جنوب شدم. چند روز در اهواز بودم و بعد 5 روز در مقر شهيد حدائق و بعد 45 روز در خط زبيدات واقع در استان نجف عراق بودم و در همان وقت عمليات مقدماتي والفجر انجام گرفت.
کد خبر: ۴۵۹۷۱۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۲۷

برگی از دفترچه خاطرات «شهید حسن سیرو» از شهدای مین زدای استان ایلام
پدر و مادر هر روز بر سر نماز عاشقانه دعايتان مي كنم، امروز هم وقتي كه وضو گرفتم بسيار خوشحال و شيدا بودم زيرا باز مي آمدم تا دعايتان كنم...
کد خبر: ۴۵۹۶۵۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۲۶

خاطرات شهید
چهل روز از رفتنش گذشته بود که درب منزل ما را به صدا در آورند؛ هیچکس خانه نبود، رفتم و در را باز کردم ...
کد خبر: ۴۵۹۶۲۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۲۵

روایاتی دربارۀ سیمای نمازگزاران و شب زنده داران خوانده بودم که نورانی و منور است. وقتی از ایشان در این رابطه سؤال می کردم، طفره می رفت. تا اینکه یک شب،حدود ساعت 2 نیمه شب، به صورت اتفاقی بیدار شدم و پاسخ این سؤال که مدتها ذهنم را مشغول کرده بود، پیدا کردم...
کد خبر: ۴۵۹۶۱۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۲۵

یداله عزیزی همرزم شهید دوستعلی باوندی از شجاعت شهید می گوید
شهید باوندی از سربازان شجاع، زرنگ و خوش اخلاق پادگان بودند در زمان آموزشی دیپلم وظیفه ها را از بقیه سربازان جدا می کردند، در بین گردان هیچکس توان مقاومت در برابر قدرت شهید باوندی نداشت.یادم هست زمانی که یکی از مربیان آموزش دستور دادند برگ از درختی که تقریباً در یک کیلومتری محل آموزشی ما دور بود را داد که در بین همه نفر اول شهید باوندی بود...
کد خبر: ۴۵۹۵۹۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۲۵

شهید قامت بيات در روستاى قره آغاج زنجان در سال 1345 به دنيا آمد. او دومين فرزند يك خانواده پرجمعيت بود و دو خواهر و پنج برادر داشت.
کد خبر: ۴۵۹۵۸۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۲۵

شهید عبداله بسطاميان در پانزدهم اسفند ماه 1343 شمسى در زنجان به دنيا آمد. او دومين فرزند خانواده محمدحسين و "جميله بيگدلى" بود.
کد خبر: ۴۵۹۴۹۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۲۴

یادی از شهید حسن باقری
شهید "حسن (رسول) باقرى" در اول فروردين 1329 ش از مادرى بنام "مقدسه نجقلو "در روستاى والارود زنجان در خانواده‏ اى بسيار فقير متولد شد.
کد خبر: ۴۵۹۳۹۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۲۳

از شهید "اباصلت باقری"بیشتر بدانیم؛
اين خواسته او در فرازى از وصيتنامه ‏اش نيز هويداست آنجا كه در ضمن توصيه هايش مى‏ نويسد: "تا آنجا كه مى‏ توانيد به دنبال علم برويد؛ علمى كه شما را به مرتبه بلند انسانيت برساند و شما را به خودتان بشناساند؛ وقتى چنين علمى پيدا كرديد، خدا را هم به نحو شايسته ای ستايش خواهيد كرد."
کد خبر: ۴۵۹۳۲۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۲۲

خواهر شهید ولی الله علی بابائی درباره برادر خود می‌گوید: بعضی وقت‌ها کارگری می‌آمد، دو ساعتی کار می‌کرد و می رفت. ولی الله هم پول یک روز کامل را به او می‌داد.
کد خبر: ۴۵۹۳۱۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۲۲

اولین جشنواره خاطره نویسی و داستان نویسی با عنوان «از حجره تا سنگر» ویژۀ نقش روحانیت استان کرمان در دفاع مقدس و انقلاب اسلامی با همکاری بنیاد شهید و امور ایثارگران برگزار می‌شود.
کد خبر: ۴۵۹۳۰۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۲۱

به سنگرهای عراقی رسيدم. يک کالبير 75 سمت راست و يکی ديگر سمت چپ بود بين 2 سنگر کمين رد شديم نزديک به 12 کيلومتر جلو رژيم هاي دهکده را ... کرديم که رسيديم به يک پل ماشين ها رژيم عراق روي آن رد مي شدند . ديديم که تانکها و خودروها زيادتر شد زياد بود ولي ما رفته بوديم که چند نفر در جاي پشت سر عراقی ها بودند .
کد خبر: ۴۵۹۲۳۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۲۰

ماجرای خواب برادر شهید صید فتحی بانقلانی همزمان با شب شهادت برادر
خواب دیدم که انگشتر فیروزه ای که در انگشت دست راستم بود، سیاه شده است.صبح که از خواب بیدار شدم ، انگشتر را دیدم که واقعاً سیاه شده بود. خیلی نگران و ناراحت بودم...
کد خبر: ۴۵۹۲۲۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۱۹

خاطره خودنوشت و تکان دهنده شهيد مظفر داوودی (1)
بيادم مي آيد اول جنگ که شروع شد چند نفر بوديم که خواستيم به جبهه برویم شب خواب ديدم که در حال حرکت به جبهه هستم .ديدم که از درب خانه که بيرون مي آيم يک مرتبه ديدم سيد جواني جلو آمد به اين بنده حقير سر تا پا تقصیر سلام کرد. دستي به دستم داد بنده خيلي ناراحت شدم به اين دليل ناراحت شدم چون بنده سلام جلو نکردم. ..
کد خبر: ۴۵۹۱۷۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۱۸

شهید موسی صمدی شجاع در سال 1334 در شهرستان سنقر متولدشد. پیش از پیروزی انقلاب به صف مبارزین پیوست و اعلامیه ها و نوارها را در بین مردم پخش می کرد، در 22 بهمن در سقوط پادگانها نقش به سزایی داشت. با تشکیل سپاه پاسداران به عضویت سپاه درآمد و برای جنگ عازم جبهه ها گشت. شهید صمدی شجاع فرمانده سپاه عملیات سنقر در 22 تیرماه سال 1362 با اصابت گلوله ضد انقلابیون به شهادت نایل گردید. خاطره ای کوتاه از شهید صمدی شجاع به روایت سرتیپ دوم پاسدار مراد حسنی را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۵۹۱۷۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۲۲

خاطراتی از شهید تاتار قادربیگیان، راوی المان شریفیان همرزم شهید
با توجه به اینکه شروع عملیات مصادف با نماز ظهر بود. فرمانده گردان را راضی کرد که اول نماز را به جا آورند بعد عملیات را شروع کنند هر چند احتمال می رفت با خواندن نماز و کمی دیرتر شروع شدن عملیات دشمن خود را جمع و جور کند...
کد خبر: ۴۵۹۰۳۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۱۷

خاطره ای از سردار علی حیاتی ، راوی همرزم شهید
شهید علی حیاتی و شهید علی بازدار که به ترتیب مسئول و معاون گروهان بودند، روی یک حصیر می خوابیدند و بنده و شهید آدینه که نسبتی این گونه داشتیم، روی حصیر دیگر. چون خسته بودیم خیلی زود خوابمان می برد. صبح ها وقتی از خواب بیدار می شدیم، احساس درد می کردیم و جای حصیرها روی بدن هایمان مانده بود...
کد خبر: ۴۵۸۹۶۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۱۶

خاطره شهادت شهید "محمود بالاگر"مسئول واحد سمعی بصری در فاجعه هفتم تیر 60 به نقل از خانواده ایشان
شهید بالاگر مسئول تنظیمات صوتی حزب، از شهدای حادثه هفتم تیر 1360، در آن روز به جای همکارش در شیفت می ماند و به فیض شهادت نائل می شود. او يك روز قبل از شهادت نگران و ناراحت مجروحیت حضرت آيت الله خامنه ای در مسجد ابوذر بود و گفته بود: از اين ناراحتم كه چرا در زمان حادثه در كنار ایشان نبودم!
کد خبر: ۴۵۸۸۸۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۱۵