«شهید ابوترابیفرد همیشه بچهها را تشویق میکرد تا نامههای امیدوارکننده بنویسند و سعی کنند تا از زیباییهای اسارت بنویسند و تلخی و مرارتها را منعکس نکنند تا به نگرانی خانوادهها افزوده نشود ...» ادامه این خاطره از سید آزادگان، شهید «حجتالاسلاموالمسلمین سیدعلیاکبر ابوترابیفرد» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۵۷۳۷۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۲۱
برگرفته از نامههای دانشآموزان به شهدا؛
«اکنونای فرشتههای مهر، در فراق شما چگونه میتوان زیست؟ چگونه میتوان این وادی برهوت عمر را سپری کرد؟ چگونه میتوان عشق و ایمانتان را بازگو کرد و در آشیانههای قلبمان جای داد؟ ...» ادامه این نامه را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۵۷۳۷۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۲۱
خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «علی هاشمیپور» میگوید: «شهید زیاد به ماموریت میرفت، به شهید میگفتم که بعضی از ماموریتها را نرود چون بچه کوچک داشتیم و برایم سخت بود، میگفت اگه من نروم و شخص دیگهای هم نرود پس تکلیف آینده چه میشود. شهدا رفتند و ما ماندهایم، انشاالله شهدا ما را در آن دنیا شفاعت کنند.»
کد خبر: ۵۵۷۳۶۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۲۱
خاطره شهيد حبيب الله کريمی «13»
شهيد حاج «حبيب الله کريمی» در دفتر یادداشت خود از خاطرات روزهای حج مینویسد: «بقيع اين قبرستانی که 4 تن ائمه اطهار و شيرمردان و شير زن اسلام را در دل خود جای داده است وقت وداع فرا رسيده، بقيع با حالت بیزبانی با ما سخن میگفت اگر کسی گوش شنوا داشته باشد صدای گريه وداع بقيع را خواهد شنيد که...» قسمت سیزدهم خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۵۷۳۴۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۲۰
روایتی خواندنی از شهید«اردشیر احمدی»
مادر شهید«اردشیر احمدی» در خواب میبیند که پسرش گرسنه است.صبح که بیدار میشود به همرزم فرزندش مراجعه کرده و خوابش را تعریف میکند و میپرسد آیا اتفاقی برای پسرم افتاده؟ او میگوید: شهید تاکید کرد به مادرم چیزی نگو در روز عاشورا ماشینی که حامل غذا بود و کسانی که مسئول پخش آن بودند وقتی میخواستند غذا را تقسیم کنند خمپاره عراقیها به ماشین اصابت میکند و سرنشینان ماشین همگی شهید میشوند و این تعبیر خواب مادرش بود که پسرش در روز عاشورا نتوانسته بود غذا بخورد وقتی که برمیگردد و همه چیز را میشنود به مادرش میگوید:مگر تو سید هستی که از همه چیز خبر داری!
کد خبر: ۵۵۷۳۴۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۲۰
خاطرات شفاهی خانواده های شهدا؛
شهید «پرویز باپیری» از شهدای جنگ تحمیلی است با وجود اینکه سه بار مجروح شد، اما همچنان شور عشقِ حضور در جبهه و عشق به امام و انقلاب در وجودش موج میزد و روز قبل از شهادت براساس فالی که برای همرزمانش گرفته بود، پیش بینی کرد که خودش شهید می شود و عاقبت صبح روز بعد به آرزوی دیرینه اش رسید.
کد خبر: ۵۵۷۳۴۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۲۰
به کوشش «نشر شاهد» منتشر شد
«ماشین در دستاندازهایی که چالههای بزرگی در اثر انفجارها درست شده بود بالا و پایین میشد. آن دو به میلههای ماشین چسبیده بودند. نگار میدانست در آن وضعیت خواندن نوشتههای دفتر نه تنها برای علی برای خودش هم سخت بود. با این حال چند خطی از نوشته را برای علی خواند. صدای باد نمیگذاشت علی درست بشنود. نگار دوباره تکرار کرد ....» بخشی از کتاب « خاطرات فراموش شده» را خواندید.
کد خبر: ۵۵۷۳۳۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۳۰
مادر شهید «غلامعلی فتحی» نقل می کند: غلامعلی، در مراسم تشییع پیکر شهید راهداری در گلزار شهدا به شهید احمد نظری جایی را نشان می دهد و می گوید؛ چقدر خوب است که انسان در ردیف شهدا و در اینجا دفن شود که درست یک ماه بعد از این ماجرا غلامعلی فتحی و احمد نظری در عملیات کربلای 5 به درجه رفیع شهادت نائل آمدند و در همانجای که نشان داده بود به خاک سپرده شدند.
کد خبر: ۵۵۷۲۹۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۲۰
قسمت دوم خاطرات شهید «مجید قدس»
همرزم شهید «مجید قدس» نقل میکند: «کاملاً بیهوش شده بود. اصلاً صدای دکتر و پرستارها را نمیشنید. هیچ سؤالی را جواب نمیداد تا اینکه صدای اذان بلند شد. نه تنها من، همه تعجب کرده بودند وقتی که دیدند با بلند شدن صدای اذان، مجید دستهایش را بالا برد و تکبیر گفت و مشغول خواندن نماز شد.»
کد خبر: ۵۵۷۲۹۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۲۰
برگی از خاطرات دفاع مقدس؛
روز قبل سر ما را برد از بس که با همه چیز خداحافظی کرد مثلاً میگفت شاید این آخرین حمام ما باشد. بچهها شوخی میکردند و میگفتند مگه شهادت شوخیه؟! تو میروی قزوین و دیگر به جبهه برنمیگردی! ...» ادامه این خاطره را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۵۷۲۷۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۹
«کار برای جوانان را ماندگارترین کارها میدانست و خود نیز اغلب با جوانان سروکار داشت و به دقت به پای بحثها و مطالب آنها مینشست ...» آنچه میخوانید بخشی از خاطرات همرزم شهید «مجید نبیل» است که تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۵۷۲۵۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۹
خاطرات شفاهی جانبازان ۷۰ درصد؛
«علی نجفیان متهور» درباره خاطرات دوران دفاع مقدس گفت: عشق به وطن و وطن پرستی همه را به سمت جبههها میکشاند.
کد خبر: ۵۵۷۲۵۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۹
زندگینامه شهید «خیرالله توکلی»؛
شهید «خیرالله توکلی» در سال ۱۳۶۲ فرماندهی اطلاعات سپاه شهرستان الیگودرز را عهدهدار بود، ولی به خاطر رفتن به جبهه این سمت را رها کرد و در دی ماه همان سال به جبهه برگشت.
کد خبر: ۵۵۷۲۳۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۹
خاطرات شفاهی خانوادههای شهدا؛
حاج «حمید فروشی» جانباز 70 درصد و از کارکنان خدوم بنیاد شهید استان ایلام، یکم فروردین 1400 دارفانی را وداع گفت و به یاران شهیدش پیوست، سیده روح انگیز عبداللهی همسر این شهید والامقام می گوید: ما سه دوست هم دانشگاهی بودیم که با سه جانباز هفتاد درصد ازدواج کردیم. در ادامه این مصاحبه تصویری تقدیم حضورتان میشود.
کد خبر: ۵۵۷۲۳۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۹
خاطره شهيد حبيب الله کريمی «12»
شهيد حاج «حبيب الله کريمی» در دفتر یادداشت خود از خاطرات روزهای حج مینویسد: «مسجد نبی نجار نيز گذاشتنش بدين قرار میباشد که روزی امام حسن(ع) و امام حسين(ع) در زمان کودکی از مدينه تفريح کنان خارج شدند و در اينجا که باغ بود در زير درختی به خواب رفتند و ملائکه به صورت اژدها...» قسمت دوازدهم خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۵۷۲۳۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۹
خاطره شهيد حبيب الله کريمی «11»
شهيد حاج «حبيب الله کريمی» در دفتر یادداشت خود از خاطرات روزهای حج مینویسد: «زمانی که حضرت علی(ع) در اين جنگ عَمرو بن عَبدِوَدّ سردار غول پيکر و شجاع کفار را کشت؛ شمشير خون آلود حضرت علی(ع) را فاطمه زهرا(س) در اين مکان با آب شست و به اين مناسبت مسلمين در اين مکان بنايی بهنام حضرت فاطمه الزهرا(س) درست کردند و...» قسمت یازدهم خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۵۷۲۳۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۸
خاطره شهيد حبيب الله کريمی «10»
شهيد حاج «حبيب الله کريمی» در دفتر یادداشت خود از خاطرات روزهای حج مینویسد: «قبرستان احد در کنار کوه احد قرار دارد و درب اين قبرستان مانند قبرستان بقيع بر روی شيعيان رسولالله بسته است. در کنار درب بسته شده که بايستيد آثار دو قبر را میبينيد که يکی از آنها متعلق به حمزهی سيدالشهداء عموی پيامبر و ديگری و...» قسمت دهم خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۵۷۲۲۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۷
«نسرین سبزپور» میگوید: شهید باید برای شیفت برمیگشت شام خورد و دَم در ایستاد، به او گفتم: مگر نمیخواهی بروی؟ گفت: چرا میروم که او را با یک حس غریبی بدرقه کردم و این حس را هیچوقت فراموش نخواهم کرد.
کد خبر: ۵۵۷۲۱۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۸
خاطرات شفاهی همسران شهدا؛
همسر شهید «علی محمدحسینی تختی» میگوید: «زمانی که جنگ شروع شد، من و شهید در خرمشهر زندگی میکردیم و با سختی زیاد خودمان را به شیراز رساندیم و از شیراز به بندرعباس آمدیم، شهید در تاریخ یک مهر برای جبهه خودش را معرفی کرد و در تاریخ 12 مهر به پادگان 05 کرمان اعزام شد. تنها خواستهام این هست که مراقب باشیم خون شهدا پایمال نشود.»
کد خبر: ۵۵۷۲۰۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۲۰
کتاب «یواشکی با خدا» به اهتمام «سمیه باستین» گردآوری و تالیف شده است که به صورت گزیدهای از خاطرات معنویات در جبهه شهدا و ایثارگران استان هرمزگان میباشد.
کد خبر: ۵۵۷۱۹۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۱۸