نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات
مادر شهید والامقام «پاپی حسن نبوی» دار فانی را وداع گفت.
کد خبر: ۵۴۹۵۸۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۰۵

فیلم مستند «در جستجوی یک سرباز» به کارگردانی میثم غلامی به بخش نهایی جشنواره فیلم مقاومت راه یافت.
کد خبر: ۵۴۹۵۸۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۱۰

قسمت سوم خاطرات شهید «محمدمهدی پریمی»
پدر شهید «محمدمهدی پریمی» می‌گوید: «اعتقاد ما این است که شهیدان زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزی می‌گیرند و در گره‌گشایی ما در این عالم سهیم هستند.»
کد خبر: ۵۴۹۵۴۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۰۲

برگی از خاطرات مادر شهید رفیعی‌مجد؛
«هنگام خوردن شام، دوباره زنگ خانه به صدا در آمد، رفتم و در را باز کردم، با کمال ناباوری دیدم اکبر است، من در میان ذوق و شادی خودم و بقیه افراد خانواده گفتم:‌ای کلک تو که گفتی مرخصی نمی‌دهند ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید «علی‌اکبر رفیعی‌مجد» است که از زبان مادر این شهید بزرگوار تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۴۹۵۳۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۰۲

خاطره‌نگاری جانبازان و آزادگان
«آسمان، آبی‌تر» مجموعه کلیپ‌های مصاحبه با والدین شهدا، آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد است. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش می‌شود. این قسمت از «آسمان، آبی‌تر» با آزاده و جانباز سرافراز «احمد ملانوری شمسی» به مصاحبه پرداخته است. این آزاده و جانباز سرافراز چنین روایت می‌کند: «ما در اسارت تحت شدیدترین شکنجه‌های روحی بودیم.» نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت می‌کند.
کد خبر: ۵۴۹۵۳۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۰۲

گفتگو با والدین شهید «محمد قربانی‌محمدآبادی»/ قسمت دوم
والدین شهید «محمد قربانی‌محمدآبادی» در این کلیپ نقل می‌کنند: «در کودکی تمام بدنش سوخت. اما خداوند او را برای روزهای سخت نگه داشت.»
کد خبر: ۵۴۹۵۳۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۰۲

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهید «علیرضا انصاری» بیان کرد: علیرضا عکس‌های خودش را سوزاند، می‌گفت من این عکس‌ها را با قیافه گرفته بودم.
کد خبر: ۵۴۹۵۲۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۰۲

قسمت دوم خاطرات شهید «سیامک افرادی»
مادر شهید «سیامک افرادی» نقل می‌کند: «سیامک گفت: تو خرمشهر بعثی‌ها می‌یان توی خونه و زندگی مردم می‌ریزن؛ پدر‌ها و مادر‌ها رو می‌کشن و حیثیت، آبرو و عفتمون رو می‌برن. این فکرا داره دیوونم می‌کنه.»
کد خبر: ۵۴۹۵۰۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۰۱

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهید «حسین صبوریان» می‌گوید: «گفت مادر اگر این جمعه نیامدم چون امتحان دارم و می‌خواهم درس بخوانم، ما نمی‌دونستیم که می‌خواهد به جبهه برود، دایی‌اش که شهید شد گفت من باید به جبهه بروم، باید بروم و در راه دایی‌ام شهید بشوم.»
کد خبر: ۵۴۹۵۰۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۰۲

کلیپ با ستاره‌ها؛ معرفی شهید «سید علی‌اصغر جوادی‌آملی»
کلیپ «با ستاره‌ها» با همکاری بنیاد شهید و امور ایثارگران استان سمنان و گروه تلویزیونی بسیج صدا و سیمای مرکز این استان تهیه شده است. در این کلیپ به معرفی شهید «سید علی‌اصغر جوادی‌آملی» پرداخته شده است که توجه شما را به دیدن آن جلب می‌کنیم.
کد خبر: ۵۴۹۵۰۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۰۱

قسمت دوم خاطرات شهید «محمدمهدی پریمی»
پسرعموی شهید «محمدمهدی پریمی» نقل می‌کند: «پسری پاک، منزه و خوش قلب بود در ایام کودکی و در دورانی که فرزندان نیاز به مهر مادری دارند، محمد مادرش را از دست داد. او در زمره اهل تقوا و ایمان قرار داشت.»
کد خبر: ۵۴۹۴۹۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۰۱

روایت اسرای مفقودالاثر؛
اوایل اسارت یکی از فرماند‌های بعثی دستور داد که اول صبح باید دور محوطه بدوید و چند دقیقه‌ای نرمش انجام بدهید. تعدادی رزمنده ایرانی کنار هم ورزش صبحگاهی شروع کردیم و در زادگاه صدام! خیلی باشکوه به‌نظر می‌رسید. نزدیک بود چشمانشان از حدقه بیرون بزند. باورشان نمی‌شد این‌ها همان‌هایی هستند که با کابل دنبالشان می‌کنند و تحقیرشان می‌کردند! چند دقیقه‌ای مات و مبهوت به این نظم و حرکات هماهنگ نگاه کردند آخرش کاسه صبرشون لبریز شد و بعد با کابل و چوب ریختند سر بچه‌ها و بزن بکوب شروع شد و ورزش تبدیل شد به تعقیب و گریز و غلتاندن بچه‌ها توی خاک محوطه... ادامه این خاطره آزاده ایلامی را بخوانید.
کد خبر: ۵۴۹۴۷۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۰۱

«بعد از پیروزی انقلاب بین بچه‌های انقلابی در شهر صنعتی اراک مقداری اختلاف پیش آمده بود، برای همین خاطر شهید حق‌شناس انجمن اسلامی شرکت خانه‌سازی سکایی را با همراهی و همکاری دوستانش به راه انداخت ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید «مصطفی حق‌شناس» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۴۹۴۴۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۳۰

خاطره‌نگاری جانبازان و آزادگان
«آسمان، آبی‌تر» مجموعه کلیپ‌های مصاحبه با والدین شهدا، آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد است. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش می‌شود. این قسمت از «آسمان، آبی‌تر» با آزاده و جانباز سرافراز «حسین شیخ‌زاده بهابادی» به مصاحبه پرداخته است. این آزاده و جانباز سرافراز چنین روایت می‌کند: «گلوله‌ای که کنار قلبم جا خوش کرده است.» نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت می‌کند.
کد خبر: ۵۴۹۴۴۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۳۰

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
پدر شهید «حسن سالاری نژاد» می‌گوید: «ساعت هشت صبح حمله می‌کنند، چند نفر از رودان که همراهش بودند، هیچ حرفی به ما نگفتند، گفتند ما چیزی ندیدیم، شهید نشده. خودش می‌گفت باید بروم برای اسلام و کشورم شهید شوم.»
کد خبر: ۵۴۹۴۲۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۳۰

قسمت نخست خاطرات شهید «محمدمهدی پریمی»
هم‌رزم شهید «محمدمهدی پریمی» نقل می‌کند: «شهید پریمی کم سن و سال بود؛ اما از خواب زود بلند می‌شد و از سنگر بیرون می‌آمد. با توجه به آن سرما و لباس غواصی خیس، آن را بر تن می‌کرد و با عشق و علاقه داخل آب می‌شد.‌ می‌گفت: این لباس دامادی من است و بایستی با این لباس به شهادت برسم.»
کد خبر: ۵۴۹۴۰۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۳۰

روایت اسرای مفقودالاثر (1)؛
دکتر «محمد سلطانی» از آزادگان سرافراز ایلامی است که در عملیات کربلای ۵ سال ۱۳۶۵ در منطقه مرزی شلمچه به اسارت دشمن درآمد و تا مدت‌ها جز اسرای مفقودالاثر بود. وی در خاطرات ش بیان می‌کند: «بعد از چند هفته یک روز آمدند برای بردن دو نفر به بهداری و من به خودم اجازه دادم که بلند شوم و برای اولین بار در اردوگاه پانسمان شوم. یک نگهبان قوی هیکل و سیاه چهره همراه بهیار بود. از قبل با ارشد آسایشگاه هماهنگ کرده بودم که امروز من بروم. وقتی آمدند من هم بلند شدم. نگهبان با اشاره گفت که تو چته؟ و من هم زخمم رو نشان دادم که وضع فجیعی پیدا کرده بود. نگاهی به من کرد و گفت تَعال. خوشحال شدم که بالاخره بعد از مدت‌ها زخمم ضدعفونی می‌شود و پانسمان می‌کنند، اما تا نزدیک شدم آنچنان با سیلی به صورتم کوبید که.... ادامه این خاطره را بخوانید.
کد خبر: ۵۴۹۴۰۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۳۰

گفتگو با والدین شهید «محمد قربانی‌محمدآبادی»/ قسمت اول
والدین شهید «محمد قربانی‌محمدآبادی» در این کلیپ نقل می‌کنند: «در جزیره مجنون شصت نفر از دامغان شهید شدند که فقط پیکر محمد و دوستش بازگشت.»
کد خبر: ۵۴۹۳۹۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۳۰

خاطرات شفاهی؛
مادر گرانقدر شهید «علی کرم سبزی» می گوید: پسرم شیشه عمرم بود، با خدا بود، اهل نماز و قرآن و دائماٌ می گفت باید بروم. ادامه این مصاحبه تصویری خانواده شهید در نوید شاهد ایلام ببینید.
کد خبر: ۵۴۹۳۰۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۲۶

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهیدان موسوی در خاطرات ی از فرزندان شهیدش گفت: «من برای این دو پسر، هم پدر و هم مادر بودم و آنها را بدون سایه پدر بزرگ کردم.»
کد خبر: ۵۴۹۲۹۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۳۰