نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات
نوید شاهد - برادر شهید "عباس احمدی" در خاطره ای از برادرش اینطور می گوید: «بعد از بازگشت از جبهه خیلی بی قرار شده بود و می خواست دوباره برگردد منطقه، این بار روحیه عجیبی داشت از مادرم حلالیت می طلبید و به پدرم دلداری داد و گفت: ناراحت نباش که فرزندت را در راه خدا هدیه می دهی. مطمئن بود که دیگر راه برگشتی نیست.»
کد خبر: ۴۹۵۲۲۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۰/۰۳

مسئول مشارکت زنان اداره‌کل حفظ آثار دفاع مقدس کرمانشاه:
نوید شاهد - «آذر آزادی» گفت: بیان این ایثارگری‎ها و از‌خودگذشتگی دفاع مقدس در قالب نهضت خاطره‎گویی و خاطره‎نگاری می‎تواند این گنجینه‎های ارزشمند را حفظ کند و هم الگوی برای دختران و مادران آینده کشورمان باشد.
کد خبر: ۴۹۵۲۲۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۰/۰۳

نوید شاهد - «بدون آمپول بی‌حس‌کننده دندانم را کشید. کشیدن دندان همانا و غش کردن من همانا، دیگر نفهمیدم چه شده، فقط وقتی چشمانم را باز کردم دیدم که لباسم تمام خونی است و از شدت درد چشمانم تار می‌بیند ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات آزاده و جانباز "کرم قشلاق‌پور" از دوران اسارت در اردوگاه‌های رژیم بعث است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۴۹۵۲۱۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۰/۰۳

به مناسبت شهادت جانباز شهید "منصور آب بر"؛
نوید شاهد – جانباز شهید "منصور آب بر" می گوید: با خود فکر می‌کردم چطور یک دختر جوان می‌تواند تا آخر عمر به‌پای مردی بنشیند که حتی توان انجام خیلی از کارهای خودش را هم ندارد. بالاخره این اتفاق شیرین افتاد. زندگی بیمارستانی به کانون گرم خانواده مبدل شد و امروز حاصل این زندگی چهار فرزند است: محمد حسام، محمدصادق، محمدجواد و دخترم ساناز کانون زندگی ما را گرم نموده‌اند. من نمی‌توانم از همسرم قدردانی کنم. تنها خداست که می‌تواند اجر او را بدهد.
کد خبر: ۴۹۵۲۰۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۰/۰۲

نوید شاهد - آزاده سرافراز "سید جلال‌الدین علیزاده‌طباطبایی" نقل می‌کند: «در اولین لحظات اسارت دست‌ها و چشم‌های همه را بستند ولی چون من زخمی بودم از بستن دست‌ها و چشم‌هایم خودداری کردند، در بین جمع سربازان عراقی کسی را که به طرفم تیراندازی کرده‌بود شناختم و زیرنظر داشتم، می‌خواستم به نحوی کینه خود را بر سر او خالی کنم ناگهان اتفاقی افتاد ...»
کد خبر: ۴۹۵۱۶۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۰/۰۲

به مناسبت شهادت جانباز شهید "منصور آب بر"؛
نوید شاهد – جانباز شهید "منصور آب بر" می گوید: اولین بار بود که از فاصله نزدیک به‌طرف دشمن نگاه می‌کردم. در این فکر بودم که آرزویم برآورده شده و در منطقه جنگی حضور دارم. گاهی می‌ترسیدم مبادا به ما حمله شود و من متوجه نشوم و گاهی احساس غرور می‌کردم که در این موقعیت قرار گرفته بودم. ناگهان تعدادی شبح را دیدم که خمیده به‌طرف ما می‌آمدند.
کد خبر: ۴۹۵۱۲۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۰/۰۱

نوید شاهد _ شهید سپهبد صیاد شیرازی، درباره همرزمش شهید نصرالهی می‌گوید: "اولين بار كه با اين شهيد عزيز آشنا شدم، من نگران بودم كه چقدر می‌توانم از كمک ايشان استقاده كنم...." ادامه این خاطره از شهید «قاسم نصرالهی» را در پایگاه خبری نوید شاهد تهران بزرگ بخوانید.
کد خبر: ۴۹۵۰۹۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۰/۰۱

انتشار برای نخستین بار؛
نويد شاهد - صدا و سیمای مرکز ایلام با همکاری اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس استان ایلام به پاس ارج نهادن به نقش بانوان امدادگر در دفاع مقدس، فایل صوتی با عنوان توشه آخرت برگرفته از کتاب آیه های مهربانی ( خاطرات زنان امدادگر در دفاع مقدس) که در آن به یادنامه هفت بانوی امدادگر و نقش آفرین دوران دفاع مقدس به روايت فرح کارونی، به قلم میترا کمالی فر و با گويندگي زهرا مرادپور پرداخته است. این پادکست صوتی را براي علاقمندان به شنيدن خاطرات دفاع مقدس منتشر مي كنیم كه در ادامه با هم قسمت نخست را مي شنويم.
کد خبر: ۴۹۵۰۹۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۰/۰۱

خاطرات شفاهی والدین شهدا
نوید شاهد - شهید «احمد بیکداشی» از شهدای دوران دفاع مقدس است که یاد او هنوز هم دل مادر را به درد می آورد. فیلم زیر برشی از گفت و گو با مادر شهید است که از آرامش پیکر شهید و درسی پیش از شهادت از فرزندش آموخته، سخن می گوید.
کد خبر: ۴۹۵۰۲۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۰/۰۴

نوید شاهد - مادر شهید "رمضانعلی رفیعیان" نقل می‌کند: «پایم شکست و گچ گرفته‌بودم. یک روز گفت: مادر! چرا نماز جماعت نمی‌ری؟ گفتم: با این پا که نمی‌تونم؛ توی خونه می‌خونم. خیلی جدی گفت: مادر! به امید خدا خوب شدی باید بری. منظورم این بود که مسجدها رو خالی نگذاریم...» نوید شاهد سمنان به مناسبت روز پرستار، شما را به مطالعه خاطرات این شهید والامقام دعوت می‌کند.
کد خبر: ۴۹۵۰۱۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۹/۳۰

نوید شاهد - « ترکش به ساعد رزمنده‌ای اصابت کرده بود. دکتر برایش ساعت عمل نوشت ولی بنای ناسازگاری نهاد و گفت: من مشکلی ندارم مرا بی‌خودی اینجا آورده‌اند. این را بعدا هم می‌شود درآورد ...» ادامه این خاطره از زبان "رقیه صفری" از زنان امدادگر استان قزوین در جبهه را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۹۴۹۹۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۹/۳۰

نوید شاهد کرمانشاه به مناسبت ولادت حضرت زینب (س) و روز پرستار، ویژه نامه ای تحت عنوان "فرشتگان نجات از دیار کرمانشاه" را که شامل خاطرات زنان پرستار رزمنده درجنگ تحمیلی است را تقدیم مخاطبان ارجمند می کند.
کد خبر: ۴۹۴۹۹۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۹/۳۰

روایتی خواندنی از یک جانباز کرمانشاهی در شب یلدا؛
نوید شاهد - "فریبا خواجوی" فرزند شهید و جانباز کرمانشاهی می گوید: «یلدای خونین روزی است که دشمن با بمب های خوشه ای از ما پذیرایی کرد و این روز تا همیشه در ذهن ما مردم کرمانشاه خواهد ماند.»
کد خبر: ۴۹۴۹۴۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۹/۲۹

نوید شاهد - هم‌رزم شهید "سیدرضا شمسی‌پور" نقل می‌کند: «در جبهه نورد اهواز، نیروها قدری عقب‌نشینی داشتند. در آن عملیات رضا راننده نفربر زرهی بود. اطلاع کامل دارم که بنده خدا، اول مجروح شد و با آمبولانس داشتند او را به پشت جبهه حمل می‌کردند که آمبولانس مورد اصابت ترکش قرار گرفت و ...» نوید شاهد سمنان به مناسبت روز پرستار، در دو بخش خاطرات ی از این شهید والامقام را برای علاقه‌مندان منتشر می‌کند که شما را به مطالعه بخش دوم این خاطرات دعوت می‌کنیم.
کد خبر: ۴۹۴۹۳۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۹/۲۹

نوید شاهد - مادر شهید "سیدرضا شمسی‌پور" نقل می‌کند: «در روزهایی که خداوند سیدرضا را به ما هدیه داد من مبتلا به چشم درد شدیدی شدم؛ به طوری که بینایی‌ام را از دست داده‌بودم. در حالی‌که نوزادم از گرسنگی بی‌تابی می‌کرد، سه زن سیاه‌پوش وارد خانه و در بالای سر گهواره فرزندم حاضر شدند و ...» نوید شاهد سمنان به مناسبت روز پرستار، در دو بخش خاطرات ی از این شهید والامقام برای علاقه‌مندان منتشر می‌کند که توجه شما را به بخش نخست این خاطرات جلب می‌کنیم.
کد خبر: ۴۹۴۹۱۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۹/۲۹

خاطرات پرستار کرمانشاهی در دوران هشت سال دفاع مقدس؛
نوید شاهد - "سهیلا احمدی" پرستار دوران هشت سال دفاع مقدس می گوید: «من و یک خانم دکتری که هندی بود مشغول ویزیت مجروحین بودیم که به یکباره مجروحی فریاد زد نمی خواهم مرا ببینید از او پرسیدم چرا گفت این خانم چرا حجابش را رعایت نکرده است مگر ما برای چه جنگیدیم...»
کد خبر: ۴۹۴۹۱۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۹/۲۹

نوید شاهد - «دشمن شهر را بمباران و موشک‌های 12 متری را داخل کوچه‌ها انداخته بود. جنازه‌های زنان باردار منظره دل‌خراشی آفریده بود، گوشه و کنار سالن بیمارستان نیز کودکان خردسال کنار مادران کشته شده بودند و ملتمسانه به ما خیره شده بودند ...» ادامه این خاطره از زبان "کبری چگینی" از زنان امدادگر استان قزوین در جبهه را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۹۴۸۹۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۹/۲۹

خاطرات پرستار کرمانشاهی در دوران هشت سال دفاع مقدس؛
نوید شاهد- "عذرا بهرامی" پرستار دوران هشت سال دفاع مقدس می گوید: «در یکی از روزهای کشیک ام در بیمارستان مجروحی را از منطقه جنگی آورده بودند که مدام حالت تهوع داشت. به پزشک اطلاع دادم. با توجه به وضعیت او پزشک دستور داد از نظر ضربه مغزی بررسی شود. جوان مجروح مرا صدا زد "خانم پرستار!" ببخشید من ضربه مغزی نشده ام...»
کد خبر: ۴۹۴۸۹۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۹/۲۹

خاطرات پرستارکرمانشاهی در دوران هشت سال دفاع مقدس؛
نوید شاهد- "فاطمه سیاه" پرستاردوران هشت سال دفاع مقدس می گوید:«یکی از روحانیون مسئول برای بازدید و عیادت مجروحین به بیمارستان آمده بود او به بالین جوانی حدوداً ۲۰ ساله که از ناحیه شکم ترکش خورده بود رفت و پس از احوالپرسی از او بپرسیدچه احساسی داری که با این وضعیت روی تخت بیمارستان هستی؟ بدون معطلی گفت ما چه کشته شویم و چه بکشیم، پیروزیم.»
کد خبر: ۴۹۴۸۷۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۹/۲۹

نوید شاهد - ویژه نامه روایت عشق، شامل خاطرات شهدای هشت سال دفاع مقدس است که نوید شاهد گلستان در اختیار علاقمندان قرار داده است.
کد خبر: ۴۹۴۸۶۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۹/۲۹