نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات
خاطرات شفاهی والدین شهدا
مادر شهید «هادی زینل زاده» از فرزند خود چنین می‌گوید: از لحظه‌ای که متوجه شد جنگ شده گریه می‌کرد و لحظه‌ شماری می‌کرد تا به جبهه برود. همیشه به من می‌گفت مادر تقصیر از شما است که نمی‌گزارید من به جبهه بروم. وقتی بی‌تابی هادی را دیدم راضی شدم به جبهه برود. فیلم مصاحبه با این مادر شهید معزز را در ادامه ببینید.
کد خبر: ۵۳۷۶۰۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۲۲

خاطرات شفاهی مادران شهدا
زیورغریبی مادر شهید «اروج براتی» می‌گوید: «چون همسر و برادرم در جبهه بودند، به او می‌گفتم: شما پیش من بمان و به جبهه نرو. او در پاسخ گفت: نمی‌توانم در خانه بمانم و شهید شدن دوستانم را ببینم. ولی من باز درخواستم را تکرار می کردم و دفعه بعد گفت: مگر خون من از بقیه رنگین‌تر است... اگر شهید شوم، افتخاری است که نصیب هرکس نمی‌شود.» در ادامه مصاحبه تصویری با مادر این شهید گرانقدر را می‌بینید.
کد خبر: ۵۳۷۶۰۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۲۲

«بعضی افراد ناراحتی جدی خود را از نظر پزشکان پنهان می‌کردند تا از گزند احتمالی ممانعت از اعزام به حج دور بماند. این داستان خیلی به روز‌های ثبت‌نام برای اعزام به جبهه شبیه بود آن روز‌ها افراد کم سن‌وسال که به دلیل لزوم ارائه اجازه والدین مجبور به دست بردن در شناسنامه می‌شدند و تازه اول مشکل را در ستاد‌های اعزام برای خود درست می‌کردند مشابهت‌های زیادی بین این سفر و اعزام به جبهه به چشم می‌خورد ...» ادامه این خاطره از شهید جانباز «مجید نبیل» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۷۵۹۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۲۲

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
شهید «عبدالحسین چادله» در عملیات والفجر ۱۰ اسفندماه ۱۳۶۶ جبهه شاخ شمیران به درجه رفیع شهادت نایل آمد. وی چون خودش بسیار خوش برخورد و همیشه لبخند بر لب داشت مدام توصیه می کرد در سوگ من زیاد غمگین نباشید، زیرا دشمنان اسلام را خوشحال می‌کنید، بدانید که صبر و استقامت شما چشم آنان را کور می‌کند. در ادامه فیلم این مصاحبه شفاهی تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۳۷۵۹۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۲۲

خاطرات شفاهی والدین شهدا
مادر شهید «خسرو بهرامی» از فرزند خود چنین می گوید: خداوند پسرم را منحصر به فرد آفریده بود. او با اخلاق بود و حوصله زیادی را به خرج می داد و اگر کسی از او درخواستی می کرد دست رد به سینه او نمیزد. فیلم مصاحبه با این مادر شهید معزز را در ادامه ببینید.
کد خبر: ۵۳۷۵۶۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۲۱

برگی از خاطرات «مریم قزوینی»؛
«بعد از انقلاب تدبیر اکثر مردم حامی امام، ایثارگری و پیش‌قدم شدن در جهت آبادانی کشور بود بر این اساس سال ۵۸ من و دوستانم وارد جهاد سازندگی شدیم ما فعالیت خود را با تشکیل کلاس اصول عقاید آغاز کردیم ...» ادامه این خاطره از زبان «مریم قزوینی» از زنان امدادگر استان قزوین در دوران هشت سال دفاع مقدس را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۷۵۵۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۲۱

خاطرات شفاهی جانباز هفتاد درصد ایلامی؛
جانباز هفتاد درصد «خداداد میری» از خیرین استان ایلام متولد ۱۳۴۳ از همان زمان نوجوانی جهت دفاع از میهن اسلامی داوطلبانه وارد جبهه شد. در جبهه آرپیچی زن بود. پس از شرکت در عملیات‌های متعدد چهارم مردادماه ۱۳۶۷ در جبهه مهران بر اثر اصابت ترکش به ناحیه دست و کمر به درجه رفیع جانبازی نایل آمد. در ادامه فیلم مصاحبه با این جانباز گرانقدر تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۳۷۵۴۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۲۱

خاطرات شفاهی والدین شهدا
ساره یوری مادر شهید «مهدی لیاقی» می‌گوید: «زمانی که خبر شهادتش را به من اطلاع دادند، نمی‌دانستم باید خوشحال باشم که فرزندم در راه دفاع از خاک کشورش به مقام شهادت رسیده است یا از اینکه فرزندم را از دست داده‌ام، ناراحت باشم... هر کاری می کردم نمی‌توانستم باور کنم تا اینکه پیکرش را برای من آوردند.» در ادامه مصاحبه تصویری با پدر و مادر این شهید گرانقدر را می‌بینید.
کد خبر: ۵۳۷۵۲۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۲۱

برگرفته از نامه‌های دانش‌آموزان به شهدا؛
«ببخش اگر وارث خوبی نبوده‌ایم کاش بدانی که چقدر نیازمندیم به دعایت، به دعای تو که عرفان در وجودت خلاصه شده و معنا یافته اگر بدانید چقدر مشتاقم از عروج عرفانی و پرواز ملکوتی‌ات برایم بگویی ...» ادامه این نامه را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۷۴۷۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۲۰

خاطرات شفاهی والدین شهدا
شهید «ایرج شرافت دارگانی» از شهیدان هشت سال دفاع مقدس است. مادر این شهید والامقام روایت می‌کند: «قبل از شهادتش از من خواهش کرد: مادر می‌خواهم ببینم استقامتت چقدر است. اگر سر خاک شهیدان رفتی، اول سر خاک شهید دیگر برو، بعد به سر خاک من بیا.»
کد خبر: ۵۳۷۴۷۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۲۰

پیرامون شهید «قاسم میرحسینی»:
همرزم شهید میرحسینی می گوید: فاصله ما با تانکها فقط چند قدم بود، ناچار به طرف آنها نارنجک پرتاب کردیم ولی عمل نکرد. مانده بودیم چه کنیم ، که یکباره خدمه و نیروهای تانکها ناچار شدند از تانکها خارج شوند و بچه ها فرصت کردند تا آنها را با کلانش بزنند، آن روز یادآوری درس حاج آقا باعث شد تا با خونسردی و آرامش ، بیچارگی تانکهای دشمن و شکست آنها را ببینیم.
کد خبر: ۵۳۷۴۴۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۱۸

روایتی خواندنی از آزاده سرافراز «حاج محمد صالح مرادی» در روز عرفه؛
آزاده سرافراز «حاج محمد صالح مرادی» می گوید: سه روز مانده بود به روز عرفه و بچه ها تصیم گرفتند روز عرفه را روزه بگیرند. ناگاه یکی از سربازان عراقی به نام خبات که کُرد و اهل سلیمانیه عراق بود آمد و به ما گفت بچه ها با هم غذا نخورید، تا بعثی ها نیامده اند...
کد خبر: ۵۳۷۴۲۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۱۸

مادر شهید «بهروز تفنگ ساز» با بیان اینکه سال ها منتظر آمدن بهروزم نشستم، گفت: سرانجام با آمدن خبر شهادت پسرم ۱۴ سال انتظار به پایان رسید.
کد خبر: ۵۳۷۴۰۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۱۸

قرار عاشقانه، روایات عاشقانه‌های شهید جلیلی و همسرش خانم عبدی است که این کتاب در ادامه برای مخاطبان معرفی می شود.
کد خبر: ۵۳۷۳۸۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۱۶

«فهمیدم کسی که دعای کمیل می خواند، سرهنگ بابایی بود. خوشحال شدم و جلو رفتم. سلام کردم و گفتم:جناب سرهنگ قبول باشه ان‌شاءالله. اطرافیان با شنیدن کلمه (سرهنگ) به شهید بابایی نگاه کردند. دریافتم که او ناراحت شد. وقتی علت را از او جویا شدم گفت: کاش واژه سرهنگ را نمی گفتی! ...» ادامه این خاطره از سرلشکر خلبان شهید «عباس بابایی» که مصادف با عید قربان به شهادت رسید را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۷۳۷۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۱۶

روایتی خواندنی از همرزم شهید «جواد کیانیان»؛
همرزم شهید «جواد کیانیان» می‌گوید: جناح سمت راست ما مملو از درختان انار بود جواد، هر چند لحظه یک بار نگاهی به انارها می انداخت، یکی از آنها را چید و گفت: راستی که انار میوه ی بهشت است. در طول این گلوله باران سنگین، جواد چند بار این جمله را تکرار کرد. چند ساعتی نگذشته بود که پیشانی اش مورد اصابت گلوله قرار گرفت و به میهمانی معبودش شتافت.
کد خبر: ۵۳۷۳۵۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۱۵

پدر شهید «زین‌العابدین ملکی» نقل می‌کند: «در دل خدا خدا می‌کرد خبر، شایعه‌ای بیش نباشد و زین‌العابدین برگردد، اما ته دلش راضی نمی‌شد. مأمور بیمارستان آخرین کشو را هم بیرون کشید. سوختگی صورتش آن قدر نبود که شناخته نشود. همان شد که دلش گواهی می‌داد. کاش می‌شد از واقعیت فرار کرد!»
کد خبر: ۵۳۷۳۴۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۱۵

روایتی کوتاه و خواندنی از خواهر شهید «احمد امیری»؛
خواهر شهید «احمد امیری» می گوید: همسرم علاقه ی زیادی به برادرم احمد داشت، یکروز به او گفت: احمد دیشب خواب دیدم که با هم به خانه ی خدا رفتیم و بعد از انجام مناسک حج امام علی (ع) و امام خمینی به طرف ما آمدند. امام علی (ع) پارچه ی سبزی را به امام خمینی داد و امام آن را دور گردن تو انداخت و گفت: خدا تو را بیامرزد.
کد خبر: ۵۳۷۳۱۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۱۵

به مناسبت سالروز شهادت شهید «مجید عبدوس» ویژه‌نامه این شهید گرانقدر شامل زندگی، وصیت‌نامه، خاطرات ، دست‌نوشته، فیلم مصاحبه با مادر و تصاویر برای علاقه‌مندان منتشر می‌شود.
کد خبر: ۵۳۷۳۰۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۱۵

خاطره خودنوشت شهيد اميدی«8»
شهيد «اميدعلی اميدی» در دفتر خاطرات خود می نویسد: «شب تا ساعت 11:30 به اصفهان رسيديم. من و اکبری به دروازه تهران رفتيم و از آنجا با اتوبوس به سلفچگان رفتم و...» قسمت هشتم خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۵۳۷۲۹۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۱۵