نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - پایداری
خاطرات شفاهی شهدای گمنام (15)
مش رحیم نشسته بود توی امامزاده. سجده رفته بود و دعا می کرد. از خدا می خواست فرزندش صحیح و سالم به دنیا بیاید. می خواست هم فرزندش سالم باشد هم صالح.
کد خبر: ۳۹۵۷۲۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۱۹

وقتی در مریوان بودیم، برای انجام امور نظافت، نوبت بندی کرده بودیم و هر روز، یک نفر وظیفه نظافت را بر عهده داشت. روزهای چهارشنبه هر هفته نوبت حاج احمد بود، او با وجود مسئولیت سنگین فرماندهی، در هر حالت و موقعیتی، سخت مقید بود که نوبت انجام مسئولیت نظافت را رعایت کند.
کد خبر: ۳۹۵۶۸۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۱۸

1332، تولد در تهران. 1355، اخذ دیپلم در رشته برق صنعتی از هنرستان صنعتی شماره 4 تهران.
کد خبر: ۳۹۵۶۷۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۱۸

همیشه می گفت: «ما باید جواب این سوال ها رو با خودمان حل کنیم که چرا می خوریم، چرا می خوانیم، چرا ورزش می کنیم و چراهای دیگر.» مهدی می خواست اول خودش را بشناسد و بعد به خدا برسد و در این راه هر سختی را که بود، با دل و جان می پذیرفت.
کد خبر: ۳۹۵۶۷۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۱۸

دوازده فروردین 1333، پنجمین فرزند خانواده ی باکری در میاندوآب به دنیا آمد که نامش را مهدی گذاشتند. پدرش فیض الله، از مهاجران آذربایجان شوروی بود و در کارخانه ی قند ارومیه کار می کرد. مادرش مهدی را در کودکی تنها گذاشت و در حادثه ای از دنیا رفت.
کد خبر: ۳۹۵۶۶۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۱۸

اختصاصی نوید شاهد
خصوصیاتی که ذکر کردم در وجود شخص شجاع و آماده برای شهادت از او چهره ای ممتاز می ساخت بعد از شهادتش لحظاتی در بهشت زهرا با پدرش که مرحوم شده است روبرو شدم. به او گفته بودند که من با علی رضا خیلی دوست و نزدیک بوده ام...
کد خبر: ۳۹۵۶۰۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۱۷

خاطرات شفاهی شهدای گمنام (14)
ابراهیم مسئول جبهه میانی عملیات بود. نیمه های شب با بی سیم تماسی گرفتم و گفتم: داش ابرام چه خبرا؟
کد خبر: ۳۹۵۵۹۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۱۵

خاطرات شفاهی شهدای گمنام (13)
برای شناسایی به عمق مواضع دشمن رفتیم. با عبور از ارتفاعات به منطقه «دشت گیلان» رسیدیم. منطقه دارای دو جاده نظامی بود که شدیدا حفاظت می شد.
کد خبر: ۳۹۵۵۸۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۱۵

هرگز حذر نکرد و خطر کرد، روز رزم کو مرد جنگ بود و هراس از خطر نداشت
کد خبر: ۳۹۵۵۶۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۱۵

گرچه کاروان باشد از ما، تشنه تر بر آبِ عشق همچو خرمشهر، کی این آب دارد تابِ عشق؟
کد خبر: ۳۹۵۵۵۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۱۸

خط ایثار (8)
خدا را همان طور عبادت کنید که اهل نیاز هستید، مبادا از روی حرف و زبان خدا را عبادت کنید.
کد خبر: ۳۹۵۵۵۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۱۴

خط ایثار (7)
خدا را شکر می کنم که به من لیاقت داد تا میان این بچه های خوب، یعنی فرشته های روی زمین (بسیجی ها) بیایم و خودم را بسازم.
کد خبر: ۳۹۵۵۴۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۱۴

در نخستین برنامه از سلسله آیین‌های بزرگداشت هنرمندان انقلاب اسلامی (اوج‌ هنر) از ربع قرن تلاش گلعلی بابایی در ثبت تاریخ دفاع‌ مقدس تجلیل می‌شود.
کد خبر: ۳۹۵۵۲۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۱۴

خط ایثار (6)
شما چطور راضی می شوید همه در کنار همدیگر باشیم و با خوشی زندگی کنیم، اما جای یک سری از عزیزان در بین خانواده هایشان خالی باشد، پس این را راضی نباشید که خلاف اسلام است.
کد خبر: ۳۹۵۳۶۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۱۱

خصم غافل، کاخر طاقت سرپنجه نیست روبهان فتنه جو را، در نبرد شیر عشق
کد خبر: ۳۹۵۳۶۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۱۱

تقدیم به جانبازان جنگ تحمیلی؛‌
در فضا شهپرِبازان شکاری با تست عشق چون جلوه کند، آینه داری با تست
کد خبر: ۳۹۵۳۵۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۱۱

خاطرات شفاهی شهدای گمنام (12)
سال 33 در میاندوآب به دنیا آمد. در همان کودکی مادرش را از دست داد. پس از طی دوران تحصیل وارد رشت مکانیک دانشگاه تبریز شد. در همان سالها با افکار حضرت امام (ره) آشنا شد.
کد خبر: ۳۹۵۳۰۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۱۱

در سالروز شهادت گمشده مجنون
خیلی کلی صحبت کرد و گفت: «بچه ها رفتند، گرفتند، آمدند» گفتم: «پس تو آنجا چه کاره ای؟» گفت: «من؟ هیچ کاره، من فقط با یک دوربین مواظب بچه ها هستم ک راهشان را عوضی نروند. من داخل خیچ کدام از اینها نیستم.»
کد خبر: ۳۹۵۲۹۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۱۴

سیدموسی در 26 آذر 1317 در بندر انزلی به دنیا آمد. او که دارای هوش و ذکاوت سرشاری بود، در 5 سالگی به صورت مستمع آزاد، به همراه خواهرش به مدرسه می رفت، و با توجه به این که شاگرد اول شد
کد خبر: ۳۹۵۲۸۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۱۱

سی امین سالروز شهادت:
در 10 خرداد 1334 در اصفهان متولد شد. بزرگ ترها بر سر انتخاب اسم او به مشکل خوردند. پدربزرگش اسمش را انتخاب کرده بود، اما پدرش می گفت که حتما اسم بچه به الله ختم شود. خلاصه کار به استخاره کشید. پدربزرگ با نیت قرآن را باز کرد، این آیه آمد: «قال انی عبدالله اتانی الکتاب و جعلنی نبیا.»
کد خبر: ۳۹۵۲۶۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۰۸