لحظه وداع در چشمانش برق زیبایی موج میزد
به گزارش نوید شاهد سمنان، «شهید محمدعلی هنرمند(مطرب)» نوزدهم مرداد ۱۳۴۵ در روستای آستانه از توابع شهرستان دامغان چشم به جهان گشود. پدرش نوروزعلی، کشاورز بود و مادرش ریحانه نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. بیست و دوم شهریور ۱۳۶۶ در میمک دچار سانحه رانندگی شد و به شهادت رسید. پیکر وی را در روستای آستانه از توابع شهرستان زادگاهش به خاک سپردند.
برق چشمانش
آخرین اعزامش بود. حال و هوای عجیبی داشت. به همه فامیل سر زد. موقع خداحافظی برق زیبایی در چشمانش موج میزد.
گفت: «این آخرین دیدار ما است. دارم میرم و دیگه برنمیگردم!»
گفتم: «ان شاءالله میری و به سلامت برمی گردی!»
خداحافظی کرد و رفت. بعد از مدتی پیکرش برگشت.
(به نقل از برادر شهید)
پرواز را بهخاطر بسپار
هر وقت نامههایش را باز میکنم، خاطراتش برایم زنده میشود. همیشه چه در نامههایش و چه موقعی که میخواست برود، میگفت: «پرواز را بهخاطر بسپار! پرنده رفتنی ست!»
(به نقل از پدر شهید)
نهال انقلاب
علاقه خاصی به مادرم داشت. همیشه در هرجا و مکانی احترامش را نگهمیداشت. ما را هم سفارش میکرد. یک روز کنار مادرم نشست و گفت: «مادرجان! میدونی نهال انقلاب از خون شهدا آبیاری میشه؟ پس هرچه بیشتر آبیاری بشه بهتر و بیشتر رشد میکنه. اگه شهید شدم، صبور باش و افتخار کن که پسرت سهمی در رشد این نهال داشته!»
(به نقل از خواهر شهید)
باید مقاوم و صبور باشی
در را که باز کردم، او را دیدم. از آن منظرهای که دیدم، دلم ضعف رفت. دست راستش در میان دست چپش بود. از آستینش خون میچکید.
گفتم: «چی شده؟ چرا این جوری؟»
گفت: «هیچی، زمین خوردم!»
با دستپاچگی گفتم: «بیا ببرمت دکتر!»
خندید و گفت: «این چیزی نیست که تو دستپاچه شدی! اگه برم جبهه و شهید بشم، اون وقت چه کار میکنی؟ باید مقاوم و صبور باشی!»
(به نقل از خواهر شهید)
انتهای متن/