جیره جنگی یا سوغاتی
به گزارش نوید شاهد سمنان، «شهید حسین زیاری» نهم تیرماه ۱۳۴۵ در روستای افتر از توابع شهرستان سرخه به دنیا آمد. پدرش علیمحمد و مادرش فرخ نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. پانزدهم اردیبهشت ۱۳۶۴ در جزیره مجنون عراق بر اثر اصابت گلوله به کتف، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای روستای افتر از توابع زادگاهش قرار دارد.
معلم قرآن
عضو بسیج روستایمان شده بود. برای بچههای کم سنوسال کلاس آموزش قرآن گذاشته بود و یادشان میداد. تعدادی از همان بچهها توانستند قرآن را خوب یاد بگیرند. فعالیتش در بسیج روزبهروز بیشتر میشد تا اینکه فرمانده بسیج شد. به پاس تلاشش، بخشدار سرخه یک دستگاه هویه لحیمکاری به او هدیه داد.
(به نقل از برادر شهید)
احترام به پدر
دلش میخواست به جبهه برود، اما بابام مخالفت میکرد. حق داشت، چون عصای دستش بود. چند روز به دنبال بابا افتاده بود تا رضایتش را بگیرد. تعدادی از جوانان و اهالی روستا آماده اعزام شده بودند. گاهی به مادرم و گاهی هم به ما متوسل میشد تا با بابا صحبت کنیم. شب که بابا آمد خانه صحبت کردیم، ولی قبول نکرد. حسین عصبانی شد و گفت: «اگه رضایت ندی، مردم فکر میکنن ما بیتعصب و بیغیرتیم. جواب مردم رو چی بدم؟ نمیگن خودش تو بسیجه و میترسه بره جبهه.»
پدرم هم ناراحت شد و گفت: «اگه بری جبهه، کی میآد کمکم کنه. هفت هشت سر عائله با چوپونی پیش نمیره. به جای این که یک گوشه کار و زندگیام رو بگیری، میخوای بری جبهه؟»
داداش حسین هم برگشت و گفت: «اگه رضایت ندی نمیرم، ولی آخرش چی؟ بالاخره تا یک سال دیگه باید برم خدمت، اون موقع که دست شما نیست نذاری.» احترام پدرم را نگه داشت و حرفش را گوش کرد.
(به نقل از برادر شهید)
سوغات جنگ
از جبهه آمده بود. درِ ساکش را باز کرد و چند تا شکلات درآورد. یکی را به من و بقیه را هم به اعضای خانواده داد. خیلی خوشمزه بود. گفتم: «همه سوغاتت همین بود؟»
گفت: «با شکلاتهای معمولی فرق میکنه، این اسمش جیره جنگیه. هر وقت شرایط جنگ و منطقه سخت باشه، از اینا میدن که سبکه و جاگیر نیست.»
(به نقل از خواهر شهید)
انتهای متن/