لیاقت شهدا
به گزارش نوید شاهد سمنان، «شهید اسماعیل جلالی» پانزدهم فروردین ۱۳۴۵ در شهرستان دامغان به دنیا آمد. پدرش علیجمعه، کارگر بود و مادرش فاطمهزهرا نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. به عنوان پاسدار وظیفه در جبهه حضور یافت. بیست و سوم دی ۱۳۶۵ در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای روستای چهارده زادگاهش قرار دارد. برادرش الیاس نیز به شهادت رسیده است.
لیاقت شهادت
برایش یک استکان چای بردم و کنارش نشستم. تازه به مرخصی آمده بود؛ اما بیشتر توی خودش بود. چند بار صدایش زدم تا بالاخره شنید. گفتم: «اسماعیل جان! چی شده مادر؟ چرا این قدر ناراحتی؟»
ـ «چیزی نیست، خوبم.»
توی چشمهایش نگاه کردم و گفتم: «تا نگی چی شده دست بردار نیستم.»
ـ «مامان! به نظرت من لیاقت شهیدشدن رو دارم؟ اصلاً خدا منو دوست داره؟ آخه خیلی از دوستام شهیدشدن.»
مانده بودم به او چه جوابی بدهم که دوباره گفت: «مامان! از این که موهام روز به روز سفیدتر میشه و هنوز موندم خجالت میکشم.»
خیلی زود حنا آماده کردم و با دستهای خودم موهایش را حنا گذاشتم.
آخرین باری بود که رفت جبهه و هیچ وقت برنگشت.
(به نقل از مادر شهید)
اسماعیل دومین شهید خانواده شد
برای انجام کاری به دامغان رفته بودم. در و دیوار شهر پر از عکسهای رزمندهها بود. چشمم به اطلاعیهای افتاد که مربوط به اسامی شهدای کربلای پنج بود. جلوتر رفتم و مشغول دیدن عکسها و خواندن اسامی آنها شدم. عکس اسماعیل هم در آن اطلاعیه بود. پاهایم توان حرکت کردن نداشت. بیست روز بیشتر از خبر شهادت برادرم الیاس، نگذشته بود و حالا اسماعیل دومین نفر بود.
(به نقل از برادر شهید، احمد جلالی)
کربلای پنج
وقتی برادرم مفقودالأثر اعلام شد، همراه یکی از همرزمانش آقای رجبزاده و برادرم اسماعیل، به دنبال جنازه الیاس گشتیم. از تمام بیمارستانهای اصفهان و اهواز پرسوجو کردیم. وقتی خبری به دست مان نرسید، قرار شد که برگردیم؛ اما اسماعیل قبول نکرد. از ما اصرار بود و از او انکار. میگفت: «هنوز مدتی از سربازیم مونده. تازه فرماندهمون نیست که اجازه بگیرم.» ناچار برگشتیم. بعد از آمدن ما عملیات کربلای پنج شروع شد. اسماعیل هم در آن عملیات شرکت کرد.
مسئولیت رساندن سوخت به ماشینها بر عهدهاش بود. بار آخر خمپارهای در کنار او به زمین نشست. ترکش خمپاره به گردن و سینه اسماعیل برخورد کرد و جراحت سختی به وجود آورد. همرزمانش او را در ماشین گذاشتند تا به بیمارستان برسانند، ولی در همان ماشین شهید شد.
(به نقل از برادر شهید، اسکندر جلالی)