شهدای گمنام با تاسی از حضرت زهرا(س) گمنام ماندند
«شهید علیرضا کرکهآبادی» یکم فروردین ۱۳۴۵ در شهرستان سمنان به دنیا آمد. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. بیست و هشتم آبان ۱۳۶۲ در پنجوین عراق به شهادت رسید و تا کنون اثری از پیکرش به دست نیامده است. به مناسبت شهادت حضرت فاطمهزهرا(س) و تشییع شهدای گمنام در سراسر کشور، نوید شاهد سمنان گفتگویی با «خاور کرکهآبادی» مادر شهید جاویدالاثر «علیرضا کرکهآبادی» انجام داده است که تقدیم حضور علاقهمندان میشود.
پس از اعزام دگرگون شد
مادر شهید کرکهآبادی گفت: علیرضا متولد ۱۳۴۵ بود. همان زمان که ما در محله پیرنجمالدین سمنان زندگی میکردیم، با شروع حال و هوای جنگ، ایشان و دو فرزند دیگرم به جبهه رفتند. علیرضا قبل از اینکه به جبهه برود محصل بود و حس و حال کودکی در وجودش بود. اما از وقتی به جبهه رفت حال و هوایش تغییر کرد؛ مثلاً قبل از اعزام، خیلی به فوتبال علاقهمند بود؛ اگر گاهی برای مرخصی میآمد و برادرش به او میگفت: «امشب برویم فوتبال؟» دیگر مثل قبل برایش مهم نبود و توجهی نمیکرد، گویی وارد فضای دیگری شده بود و حال و هوایش به کلی تغییر کرده بود.
علیرضا از کودکی یتیمنواز بود
این مادر شهید در ادامه اضافه کرد: پسرم هیچ فقیری را از درِ خانه ناامید رد نمیکرد و بعد از اعزام به جبهه، کمک به فقرا برایش اهمیت بیشتری پیدا کرده بود. به مسئله مطهرات اهمیت ویژهای میداد و هیچ ترس و وحشتی از حضور در جبهه نداشت. وقتی به او سفارش میکردیم که درس خود را ادامه بده، میگفت: «انشاءالله جنگ که تمام شود، حتماً درسم را ادامه خواهم داد.» به نمازش خیلی اهمیت میداد. از کودکی یتیمنواز بود، پسرخالههایش یتیم بودند و همیشه موقع عیدی گرفتن به داییهایش میگفت: «اول به پسر خالههایم عیدی بدهید.» وقتی از جبهه برمیگشت در لاک خود فرو میرفت و ناراحت بود و با خودش شعرهای صادق آهنگران را زمزمه میکرد و مدام شوق برگشتن به جبهه را داشت. همیشه به من میگفت: «مادرجان! ما برای باز کردن راه کربلا میرویم.» رزمندهها در آن زمان نسلی مخلص و دلسوز بودند که علیرضا نیز از آنها مستثنی نبود.
مرا شفاعت کن!
مادر شهید کرکهآبادی اظهار داشت: وصیتنامهای از ایشان به جا مانده است که در آن سفارشاتی در مورد حمایت از رهبری و ولایت فقیه و سفارش اکید در مورد حجاب دارد. الان برای ایشان در امامزاده یحیی(ع) نمای قبری داریم. وقتی به او سر میزنم، با او دردودل میکنم و از او میخواهم مرا شفاعت کند. پس از شهادتش خیلی دلتنگش میشدم و به او میگفتم: «بیا تا یک بار دیگر ببینمت.» یک شب خوابش را دیدم؛ با همان لباس بسیجی و ساک به دست آمد خانه و وقتی او را یک دل سیر تماشا کردم، بلند شد و رفت و من به دنبالش رفتم و صدایش زدم، اما راهش را ادامه داد و رفت.
تاسی شهدای گمنام به حضرت زهرا(س)
این مادر شهید جاویدالاثر ابراز کرد: گرچه پسرم همیشه آرزوی شهادت در سر داشت اما شاید آرزوی گمنامی نیز در دل داشت که سرنوشتش اینگونه رقم خورد. شهدای گمنام با تاسی از حضرت زهرا(س) که قبرش پنهان است، دوست داشتند گمنام بمانند و فرزندم نیز هنوز هیچ اثری از پیکرش پیدا نشده است.
فرزندم در خط ماند و دیگر بازنگشت
مادر شهید کرکهآبادی گفت: در عملیات والفجر چهار، آنها در منطقه پنجوین بودند و فرمانده کل لشکرشان شهید مهدی زینالدین بود. در آن عملیات که از جزئیاتش بیخبر هستیم، رزمندگان مجبور به عقبنشینی میشوند. طبق گفته بعضی از دوستان و همرزمان ایشان، آن دسته از رزمندگان که مجروح شده بودند از جمله علیرضا به سایر رزمندگان میگویند: «شما بروید، ما دشمن را مشغول میکنیم.» اما متاسفانه دیگر خبری از آنها نشد. راویان مطالب متفاوتی را ذکر کردهاند اما اینکه در واقعیت سرنوشت آنها چگونه شده است، اطلاعات دقیقی نداریم.
خون شهیدان، مملکت را بیمه کرده است
این مادر شهید در پایان تصریح کرد: امیدوارم مسئولان و نسل جوان نسبت به شهدا و سیره زندگی آنان توجه بیشتری داشته باشند. این باید فرهنگسازی شود تا سیره شهدا در زندگی مردم پیاده شود. رزمندگان دفاع مقدس خیلی دلسوز بودند و اخلاص داشتند و الان مسئولان ما نیز باید دلسوز مردم باشند و برای رضای خدا و عاشقانه کار کنند تا باعث جذب جوانان شود و فقط به صورت نمادین نباشد. رسانههای ما باید در این زمینه قویتر عمل کنند و انشاءالله بیشتر و قویتر به شهدا و راه و رسم زندگیشان بپردازند. اگر نگاهی به تمام حوادث و فتنههایی که در طول این سالها در کشور رخ داده است داشته باشیم، میبینیم که هیچ کدام از این حوادث نتوانسته است دشمنان ما را به اهدافشان برساند و ما به سلامت، تمامی این فتنهها را پشت سر گذاشتهایم، چون خون شهیدان، مملکت را بیمه کرده است. انشاءالله فلسطین هم که تا به حال خیلی خون داده است بر دشمن صهیونیستی پیروز شود و خون شهدای غزه این امر را مُیسر میکند.
گفتگو از حمیدرضا گلهاشم